۴ پاسخ

هممون خسته ایم ولی نگین من امروز یه صحنه دیدم تو بیمارستان یع مادر نشسته بود تو حیاط بیملرستان میزد تو سرش میگفت بچم میگفتی مامان اینو دوست😭 بچش فوت شده بود انگار زیر عمل

منم با دوتا گل پسر ی ماه عاشق مادر بودن ی ماه بخدا ب معنای واقعی از بچه داری و مادر بودن حالم بهم میخوره در حدی ک همش گریه میکنم داد و دعوا و قور سر شوهر طفلی تازه من دوتا ی کلاس اول ی دوسال دوتا سن خیلی حساس

وای چقد منی من فکر کردم من اینطوریم ،افسردگی گرفتم
ولی منم دقیقا اینطوریم اصلا حوصله ندارم

مادربودن همینه دیگه فکرت باید بچت باشه ولی اینجوری هم نباید فک کنی باید در کنار سختیا از زندگیت لذت هم ببری

سوال های مرتبط

مامان رادوین مامان رادوین ۲ سالگی
سلام خانوما شبتون خوش
گفتم بیام یکمی حرف دلمو بزنم پسرم خوابه از وقتی خوابیده همش یه چیزی تو دلم داره یه طوری میشه انگار دارن تو دلم رخت میشورن خیلی حالم بده من خیلی مادر نالایقی هستم چند روزه اصلا حوصله پسرمو ندارم وقتی هم پسرم شیطونی میکنه یه چند تا حرف از حرصم میگم بعد پشیمون میشم خدا چرا من لال نمیسم‌اخه 😭😭
نمیدونم چرا اینطوری شدم اصلا حوصله خودمم ندارم شوهرم که هیچ اصلا هیچ حسی بهش ندارم انگار دارم با مرد غریبه زندگی میکنم ولی واسه پسرم خیلی دارم کم کاری میکنم نمیدونم چرا انرژی ندارم همش خستم دلم نمیخواد تو خونه خودم بمونم همش دلم میخواد برم پیش. خانوادم بدم پسرمو نگه دارن من استراحت کنم نمیدونم چرا حس تو خونه موندن و سر و کله زدن با بچه و شوهر رو ندارم
موندم چیکار کنم دلم واسه پسرم میسوزه اون الان بیش تر از هر چیزی به محبت و توجه من و پدرش نیاز داره ولی هیچ کدوممون بهش این ها رو نمیدیم پدرش که هیچ منم بعضی وقت ها باهاش بازی میکنم حرف میرنم بعدش دیگه حوصلم نمیکشه دلم میخواد چن ساعتی ماله خودم باشم بی خیال بشم استراحت کنم چیکار کنم که این حس بره بتونم پر انرژی واسه پسرم وقت بزارم تو رو خدا راهنماییم کنید 🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻