مامانایی که بچه های هم سن پسر من دارید؛ میشه بهم بگید چجوری غذا درست میکنید؟ من یک لحظه از پسرم غافل میشم یا یه چیزی رو چپه میکنه یا میذاره دهنش یا شلوار و لباس منو میگیره میگه بغلم کن . چیز خطرناکی جلو دست و بالش نیست ولی بازم از مبل و پشتی و ماشینش بالا میره میترسم بیوفته . با مادرم توی یک ساختمون زندگی می‌کنیم و تا الان شام و ناهار باهم میپختیم میخوردیم حالا دیگه میخام برم خونه خودم شام بپزم😝 پسرم در روز دو ساعت میخوابه منم باهاش چرت میزنم چون شب خوب نمیتونم بخوایم حتما باید یکساعت روز بخوابم وگرنه کسل و خسته ام اگرنه همین زمان غذا میذاشتم که راحت تره

من صبحا زود بیدار میشم ناهارم آماده میکنم و به کارام میرسم تا بچه ها بیدار بشن عصر ها هم که اونا خوابه یه ریزه باهاش میخوابم بعد بیدار میشم شامم آماده میکنم کلا وقتی خوابن کارام میکنم

یا کابینتا رو باز میکنم یا شبکه جم جونیور و میارم رنگی رنگیه ی نیم ساعت میزارم نگاه کنه تا شام درس کنم وسطاش البته خسته میشه میاد سراغم ولی باز دوسه روزه بااین سرگرمش میکنمو

منم مثل شما همش به پر و پام میپیچه و میگه بغلم کن کل آشپزخونه رو میریزه زمین تا یه چیزی درست کنم

من‌میزارمش توروروئک

اشپزخونه میرم پسرمم میاد کابینتارو بهم میزنه منم غذا میزارن

پیرم با خودم تو آشپزخونه میاد
یه کابینت فقط قابلمه دارم میره سر وقت اون، یه ذره براش ماکارونی فرمی میریزم با قاشق باهاش بازی میکنه
من برا ظرف شستن سینک ندارم جاش از این پاشویه ها که مثل حوض کوچولو هست از اون دارم دیگه وقتی میخوام ظرف بشورم میاد اونجا یه قاشق برمیداره با آب بازی میکنه ، براش خوراکی میزارم میخوره
در کل خودش رو سرگرم میکنه یجوری