۱۱ پاسخ

وای من سه ماه پیش تولددعوت شدم خودم تنهابااریارفتم اولش آروم بودبعدکه دیگه اونجاروشناسایی کردنمیشدکمی گذاشتش زمین سریع میرفت واس بهم زدن میزهمش توبغلم بودنمیتونستم ازجام تکون بخورم ولی دیگه خسته شدخداروشکرخوابیددیگه بعدراحت شدم

آها بچه هم ده دقیقه اول معذب بعد خودش با فضا آشنا میشه اصلا گول اینو نخور آروم میشینه

من چندروز پیش رفتم تولد،رادمان خیلی آروم نشست تو بغلم و بقیه را نگاه میکرد..
اول ک بستگی ب چجوری بودن بچه داره..بعدشم واسش اسباب‌بازی ببر،لباسی ک توش اذیت باشه را نپوشون،خودتم کنارش باش ک تنها نباشه،حواستم ب غذا و ایناش باشه
مثل مجردی نیست ک واسه خودت باشی،باید همه حواست ب بچه باشه اما بنظرم واسه روحیه خودمون و بچه این چیزا ضروریه

من اصلا تنهاجایی نمیرم یاباید شوهرم باشه مسئولیت بچه رو ب عهده بگیره یامنم نمیرم

نیلا شیطونه حسابی و اذیت می‌کنه
ولی عاشق شلوغی و اهنگ و ایناست

من میرم البته بستگی به بچه هم داره
دختر من زیاد اذیت نمیکنه

بنده یه مامانیم که با اسنپ مدام میرم مهمونی توی راه برگشتم مدام میگم گوه خوردی دیگه تنهایی بری اما چکار کنم ظهرا می‌خوام بمیرم از حوصله سر رفتگی باید بزنم بیرون

نمیرم والا

با خفت و خاری میرم حتی اگه شوهرمم باشه

منم یه عروسی این ماه یه عروسی هم ماه دیگه دعوتم خوشبختانه توی هردوش مادرشوهروخواهرشوهرم هستن توی یکیشم شوهرم همراهمه

خیلی سخته دائم بایدبغلت باشه یا دنبالش بدویی ای کاش میشد بدی مامان یااگه خواهرداری نگهش دارن

سوال های مرتبط