خلاصه ساعت 10 کیسه آبمو پاره کرد و شدت دردام زیاد شد و پشت سره هم من همراه گفتم خواهرم باهام بیاد به خواهرم میگفتم کمرمو ماساژ بده و بهشون گفتم سوزن فشار بهم میزنین گفتن نه تو دردات زیاده و نیازی به سوزن فشار نداری ولی اگه بخوای برای اینکه کمتر درد بکشی میتونی اپیدورال بزنی ک دردات کمتر بشه گفتم نه نمیخوام تحمل میکنم درد کشیدم تا ساعت 2 شب هی معاینه کردن و یه دارویی تو سرمم زدن ک انگار آتیش وارد بدنم کردن از فرق سوخت تا نوک پاهام 5 بار اون دارو رو بهم تزریق کردن ک انگار آتیش گرفتم تا ساعت 2 شب ک دکتر مریم انصاری اومد بالا سرم یهویی فشارم افتاد ضربان قلبمم رفت بالا دکتر و مامایی ک مسئول من بود خیلی هول کردن گفت دهانه رحمت تازه شده 4 سانت شده و قدت برای زایمان طبیعی مناسب نیست و باید سزارین بشی.گفتم خانم دکتر شما ک گفتی لگنت عالیه برای طبیعی و بدنت هم نرمه بچه بیاد تو کانال زایمان راحت زایمان میکنی پ چی شد الان نظرت عوض شد اگه میخواستم سزارین بشم ک چرا اینهمه درد کشیدم همون موقع میگفتی باید سزارین بشی.گفت من قانون میتونم تا ساعت 12 ظهر فردا تورو نگه دارم تا طبیعی زایمان کنی ولی تهش بازم سزارین میشی هم درد شدید داشتم هم فشارم افتاده بود نای حرف زدن هم نداشتم چه برسه به زور زدن گفتم باشه سزارینم کنین ولی با بیهوشی کامل گفت چون کمخونی نمیشه بیهوشت کرد امکان داره به هوش نیای گفتم بدرک من سزارین فقط با بیهوشی کامل میخوام.گفت باشه سریع برگه های سزارین و اوردن گفتم چقدم شماها اماده بودین گفت خانم چی میگی تو سرارین اورژانسی هستی باید سریع بری سزارین نمبینی حالت چقد بده

۶ پاسخ

بعدش گلم؟

منم به دکترم گفتم طبیعی می‌خوام.گفت باشه پس اولویت طبیعی اگر مجبور شدیم اورژانسی سزارین میشی.خیلی ترسیدم

توروخدا بگو بعد چی شد

عزیزم مگه قدت چنده

واقعا خیلی نفهمن با این علمی ک اینقدر پیشرفت کرده بازم نمی‌فهمن ک میتونیم طبیعی یانه

خب بعدش چی شد

سوال های مرتبط

مامان الین مامان الین ۵ ماهگی
زایمان با سرم فشار
سلام دوستان تجربه زایمانم براتون میگم شاید برای کسی با شرایط من بدردش بخوره .
من بخاطر قند بارداریم ۳۸ هفته برای زایمان بستری شدم تاپیک قبلیم گفتم که دکترم گفت لگنت نامناسب برای زایمان طبیعی ولی نامه سزارین هم نمیدم باید بری طبیعی اگه نتونستی سزارین میشی .
از ساعت ۱۰ونیم صب سرم فشار وصل کردن هی دوز بیشتر میکردن من فقط دلپیچه میگرفتم تا ساعت ۳ ظهر انقد دلپیچه داشتم ک گفتم الان زایمان میکنم ولی جیغ و اینا نمیزدم فقط دم و باز دم کلی هم دعا خوندم درد میکشیدم بعد زنگ دکترم زدن گفت استپ بزنن ساعت ۵ دوباره شروع کنن وقتی استپ زدن من هیچ دردی رو احساس نکردم و قشنگ سرمو گذاشتم خوابیدم تا ۵ .از اینجا درد واقعی من شروع شد و تا ساعت ۱۰ونیم شب من امپول فشار میگرفتم گریه میکردم وناله و زجه زنگ دکترم زدن گفتن من فقط و فقط ۱سانت باز شدم دکتر ختم بارداری داد و فردا صب اماده ام کردن برای سزارین . من تو اون مدت فقط یه چیزو تکرار میکردم اینکه خدا خیر نده به اون مسئولی ک لگن نامناسب و تنگ رو جز سز طبیعی قرار نداده و،باید دوتا درد تجربه کنیم
خداروشکر بچه ام سالمه و من دارم دوره نقاهت سز میگذرونم
مامان أوستا🤰👶 مامان أوستا🤰👶 ۱ ماهگی
سلام مامانای گل
خوبین
بعد از هفت روز بیکار شدم اومدم ک تجربه زایمانم بگم
خوب من وارد ۳۸ک شدم شب ک میشد دردای زایمان ب سراغم میومد ۲شب اینجوری بودم ک صبح از طرف بهداشت زنگ زدن ک باید بیای چکاب بشی یعنی چند روز بود زنگ میزدن ولی من نمیرفتم ک روز سوم رفتم
وقتی شکمم دید گفت اومده پایین و گفتم ک درد دارم ک گفت اگر نرفتی سزارین بشی تا فردا دیگ زایمان طبیعی رو کردی .ما هم دیگ اومدیم خونه آماده شدیم وساعت ۴رفتیم بیمارستان
اول چکاب کردن بعدش گفتن مشکلی نداری .و گفت بخاب تا معاینه کنم وقتی معاینه کرد گفت ۲سانت باز شده رحمت .‌
اینم بگم ک معاینه خیلیییی درد داره اصلا قابل تحمل برام نبود
دیگ اول گفتن تو لاغری و قدت بلند خیلی راحت میتونی زایمان طبیعی کنی .من گفتم نه فقط سزارین .چون معاینه هم ک کردن خیلی درد داشت گفتم اصلا
دیگ با یه سختی راضی کردیم ک سزارین کنه
سوند وصل کردن برام ک دردش قابل تحمل بود
بعدش دیگ بردنم اتاق عمل سوزن بی حسی زدن ک اصلا درد نداشت هیچ حس نکردم ک سوزن زدن برام .همه میگفتن درد داره ولی اصلا نداشت
ساعت ۸:۵۵صدای نی نی شنیدم ک دنیا اومد
اصلا نترسیدم از اتاق عمل .همه میگفتن ما ترسیدیم فلان همش فکر میکردم منم میترسم ولی انقد لحظه شماری میکردم ک نی نی رو ببینم اصلا نترسیدم
۳۷هفتع و ۲روز زایمان کردم
باز هم برگردم عقب فقط سزارین خیلی راضی بودم هستم
دردای بعدش هم بنظرم قابل تحمله با شیافت میشه خیلی کم کنی دردارو
مامان هدیه الهی مامان هدیه الهی روزهای ابتدایی تولد
سلام بر همگی دوستان
منم زایمان کردم و بالاخره دخترگلیمو دیدم
هر چند سخت بود زایمان(چون هم درد طبیعی رو کشیدم هم سزارین شدم) اما ارزششو داشت
چهارشنبه صبح رفتم بستری شدم بهم سرم وصل کردن و قرص زیر زبونی گزاشتن برام که دردام شروع بشه
ساعت ۱٠ صبح بود که دردام شروع شد ساعت 12 معاینه شدم گفتن 2 سانتی باز رفتن ساعت 2 اومدن معاینه کردن گفتن شدی سه سانت
باز رفتن 4 اومدن معاینه کردن بدون اینکه چیزی بگن زدن کیسه آبمو پاره کردن بعدش درد برام غیر قابل تحمل شد گفتم من فقط باید برم سرویس بعد که رفتم دیدم کلی خون داره ازم میره اومدم بیرون دیدم ماما با سوند وایستاده منتظر من گفتم چی شده گفتن بچه مدفوع کرده باید هرچه سریع تر سزارین بشی گفتم مگه چند سانت باز بودم گفتن 4 سانت خلاصه منو بردن اتاق عمل حالا منم با کلی درد فقط تنها کسی که اسمش رو زبونم بود خدا بود و مامانم

ساعت 4 و نیم بود دکه رفتم اتاق عمل به محض اینکه دکترمو دیدم ترسم ریخت چون واقعا دکتر خوب و فوق العاده ای هستم خانم دکتر مریم زارع مودی و ساعت 5 بود که با دخترم از اتاق عمل بیرون اومدیم
مامان مَهدی مامان مَهدی روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان من توی ۳۶ هفتگی 🥲
من لگنم معایینه شده بود و گفته بود خیلی تنگه و سر بچه خیلی سخت میاد تو لگن و منم دوشنبه نوبت گرفته بودم برم پیش کنعان نژاد تا نامه سزارین بهم بده ساعت ۱۶:۵۰دقیقه نوبتم بود من ساعت ۲ ظهر رفتم حموم ک متوجه شدم کیسه آبم پاره شد یهو و سریع شوهرم صدا زدم و گفتم زود باش بریم و من سریع رفتم بیمارستان و منو بستری کردن و کیسه ابم همش خالی شدع بود و استرس گرفته بودم و گفتم سزارینم کنین گفتن نه طبیعی گفتم لگنم تنگه گفتن مشکلی نیست معایینم کردن گفتن نه تنگ نیست برو بخواب تا ازت ان اس تی بگیریم و من اصرار داشتم لگنم تنگه نمیتونم بازم یکی دیگه معایینه کرد گفت نه خوبه
بعد من هیچ دردی نداشتم ساعت ۱۱ شب شد باز یکی دیگه اومد گفت دهانه رحمت یکسانته و لگنت خیلی تنگه گفتم پس چرا میان میگن خوبه گفتن ن تنگه ورزش کن الان برات یه قرص میدیم اوکی میشی ولی من تا فردا هیچی تغییری نکردم سه نفر بعد من اومدن زایمان کردن و رفتن من فقط ۲و سانت دهانه رحمم باز شد ساعت ۱۰ بود گفتم من درد ندارم دیگه خیلی گذشته از پاره شدن کیسه آبم طبیعی زایمان نمیکنم منو سزارین کنین گفتن امپول فشار میزنیم الان بهم امپول زدن بازم درد نیومد سراغم ساعت ۱۰ صیح شد نگران بچم شدم تا اینکه خانم دکتر توزنده اومد معایینه کرد گفتن لگنت مناسب نیست چرا نکهش داشتین این همه دستکاه ان اس تی اوردن افت درد نشون داد دستگاع گفت سریع ببرین اتاق عمل ساعت ۱۱:۴۰ دقیقه منو بردن اتاق عمل و منو سزارین کردن و راحت شدممممم ولی بعدش دردش 🥲🥲🥲🥲🥲 نگم نگم شکمم کار نمیکرد بشدت شکمم درد می‌گرفت راه نمیتونستم برم دو نفرع همراه داشتم بزور بلندم میکردن ........
مامان پرنسا خانوم🥹🩷 مامان پرنسا خانوم🥹🩷 ۲ ماهگی
پارت دوم
خلاصه دکتر گفت باید بستری بشی من خیلی پیگیر بودم سزارین بشم و اصلا حواسم نبود ب دکترم از دردام بگم همینجوری با دردا خودم دنبال کارای بستری بودم از پله بالا پایین شدم چند بار کلا قدم میزدم و درد میکشیدم ولی دردام قابل تحمل بود رفتم بیمارستان صحبتامو کردم ولی هنوز تشکیل پرونده نداده بودم ساعتای ۱۲ شب بود ک بهم گفتن برو یه nst بده اگه مشکلی باشه بستری میشی اگه نباشه باید بری ساعت ۶ صبح بیای رفتم برا nst گفتم یکم درد هم دارم گفت برات دردسنج میزارم دیگه گذاشت گفت توی ۲۰ دقیقه سه تا درد منظم داری دیگه گفت باید معاینت کنم معاینه کرد گفت ۴ سانتی کلی تعجب کرده بود ک من چجوری دردارو گذروندم و ۴ سانت شدم😅دیگه گفت لگنت خیلی خوبه حیفه بخای سزارین کنی میخای چیکار کنی حالا ما باید زنگ بزنیم دکترت ک بیاد گفتم همون طبیعی زایمان میکنم خلاصه تا ۶ . ۷ سانت دردامو میتونستم تحمل کنم بعد اون دیگه نتونستم و گفتم بی حسی اپیدورال بهم زدن بعد اون اصلا هیچچچچچ دردی حس نکردم فقط انقباض داشتم و باید زور میزدم ک بچه بیاد پایین توی یساعت فول شدم و رفتم زایمان کردم بخیه هم خوردم ولی زایمان خیلی خوبی بود هیچی نفهمیدم اصلا😁ولی بخیه هم زود خوب میشه بنظر من زایمان چ طبیعی چ سزارین بستگی ب بدن هر آدمی داره و تحمل دردش من خیلی راضی ام از زایمان طبیعی امیدوارم همه مادرا ب خاصت خدا و راحت زایمان کنن و فارغ بشن😇❤️
مامان موطلایی نفس مامان موطلایی نفس ۸ ماهگی
تجربه زایمان
جمعه ۱۸ اسفند رفتم بیمارستان nst بگیرم بستریم کردن گفتن ۴۰هفته هستی موقع زایمانته هیچ دردی هم نداشتم ساعت ۱ظهر بستری شدم دوبار بهم قرص زیر زبونی فشار دادن بالا اوردم و اخرش یه واژینال زدن تا شب شد یکم دردام شروع شد ولی خیلی کم بود صبحش ساعت ۹ اومدن معاینه۳سانت بودم و کیشه ابم پاره کردن گفتن زودتر زایمان کنی از ساعت ۱۰صبح درد شدید کشیدم تا ۶ عصر واقعا خیلی درد کشیدم همشم توی کمرم بود هر ۲دقیقه یبار میگفت بگیر که اومد ساعت ۶ دکتر اومد و من خیلی تاکید داشتم برای زایمان طبیعی اصلا نمیخواستم سزارین کنم
دکتر معاینم کفت گفت تا ۶سانت باز شدی لگنم معاینه کرد و رفت
بعد از ۵ دقیقه اومد گفت وزن بچت چقدر بوده گفتم ۳/۷۰۰توی ۳۸هفته گفت الان ۴۰هفته ایی وزنش ۴/۵شده تو لگنت اصلا مناسب طبیعی نیست امکان خفگی بچه هست باید ببرمت اتاق عمل الان ...
از من اصرار که نه و اونا که میگفتن جون بچه در خطره چون کیشه ابم نداشتم بچه افتاده بوده توی خشکی ساعت ۶/۵ رفتم اتاق عمل اول بیحسی از کمر زدن برام دکتر شروع کرد هر برشی که میزد میفهمیدم تا لایه ۴ شکم برید گفتم لایه ۴ هستی و بیهوشم کردن و ساعت ۷ دختر من بدنیا اومد
واقعا خیلی سختی و درد کشیدم همین الانم کمر درد دارم وحشتناک و جای بخیه هام درد شدید اما تحمل میکنم
امیدوارم شما زایمانتون اسون باشه
مامان هدیه خداوند مامان هدیه خداوند ۷ ماهگی
سلام.میخوام تجربه زایمانم رو بگم شاید به درد کسی بخوره.
من دکترم مریم انصاری بود ک مطبش شاهین شهره.به من گفت 20 فروردین بیا معاینه ات کنم اگه دهانه رحمت باز بود بفرستم برا زایمان.من هفته 37و 1 روز بودم ک یه معاینه فوق العاده درد داشت انجام داد و گفت باید بری بستری بشی برای زایمان یه سانت رحمت بازه.قبلا برام پساری گذاشته بود گفت احتمال داره زایمان زودرس کنی ک تو هفته 35 درش اورد.خلاصه نامه بستری داد من نه درد داشتم نه لکه بینی نه خونریزی نه انقباض هیچی نداشتم ما رفتیم زایشگاه گفت باید معاینه ات کنم ازم پرسید درد خونریزی لکه بینی داشتی گفتم هیچی گفت هفته چندی گفتم 37 هفته و یک روز گفت پس چرا نامه بستری بهت داده فشارخون یا دیابت داری گفتم نه چون قبلش تو مطب معاینه شده بودم خیلی از معاینه میترسیدم ک بازم همون درد رو تجریه کنم.یه ربع داشت منو راضی میکرد ک معاینه ام کنه ک بعد عصبی شد من راضی شدم معاینه کرد درد نداشت خداروشکر.به دوستش گفت یه بند انگشت دهانه رحمش بازه چرا نامه بستری بهش داده چرا دکترا جدیدا اینطوری شدن.منم گفتم یعنی تایم زایمانم نیست پس نامه رو فراموش کنید من بستری نمیشم گفتن نه خانم نمیشه باید بستری بشی تو نامه نوشته انقباض داری سره بچه ات هم تو لگنته و هر لحظه امکان داره زایمان کنی.منو ساعت 8:30 شب بستری کردن دوتا شیاف بهم زدن دردام یه ماده تو اب کردن بهم دادن کم کم دردام شروع شد ولی خیلی کم بود و قابل تحمل ساعت 9:30 دردام بیشتر شد تو این فاصله 4 بار اون ماده سفید رنگ تو اب حل کردن بهم دادن خوردم.دو بار معاینه ام کردن فقط ساعت 10 دردام شدید شد اومد کیسه ابمو پاره کرد.
مامان پسرم👶💙 مامان پسرم👶💙 ۵ ماهگی
من اومدم با تجربه زایمانم🤗❤️
سلام قشنگا عصر ۳ تیر بود ک وقت دکتر داشتم از شهرمون  ی ساعت دوره تو راه بودیم نیم ساعت بود بعد من ی درد عجیبی زیر شکمم حس کردم ک با بقیه دردایی ک داشتم فرق داشت چن دیقه بعد کمرم درد گرفت دیگ تا دکتر درد داشتم رفتیم مطب خیلی شلوغ بود طوری ک ۵ ساعت بعد نوبتم می‌رسید  ب منشی گفتم درد دارم گفت عیب نداره بشین نوبتت شه فکر کرد دروغ میگم همسرم داد و بیداد کرد ک درد داره الکی ک نمیگیم خلاصه با هزار مکافات رفتیم تو دکتر معاینه کرد گفت ۳ سانتی زایمان طبیعیت شروع شده من تعجب کردم گفتم خانم دکتر من سزارین میخوام من طبیعی نمیتونم تحمل کنم (از اول فوبیای طبیعی داشتم هرکس میگفت طبیعی زایمان کن باهاش دعوا میکردم)دکتر گفت دهانه رحمت خوبه نگران نباش بچه زود ب دنیا میاد گفتم نه نمیخوام سز بنویس برم بیمارستان خلاصه نامه سزارین نوشت رفتیم بیمارستان اونجا گفتن ب هیچ عنوان سزارین قبول نمیکنن هم اینکه زیر ۳۹ هفته ای(۳۷ هفته و ۲ روز بودم)هم اینکه فردا تاریخ رنده وزارت کشور اصلا قبول نمیکنه عمل کنیم.. ادامه رو تو تاپیک بعدی میزارم...
مامان کوچولو مامان کوچولو ۵ ماهگی
تجربه زایمان .

من از ۱۶ هفتگی میرفتم کلاس ورزش .
تا ۳۸هفتگی سنو دادم معاینه لگنی هم شدم دکتر گفت دهانه رحمت سه سانت بازه و زایمان خیلی خوبی در پیش داری .
اومدم خونه درد داشتم یکم . ولی رفتم پیاده روی و حموم .شب دردم کمتر شد گفتم برم بیمارستان یه چکی بشم و بیام .
وقتی رفتیم معاینم کردن گفتن دوسانت بازه ولی دهانه رحمت نرمه و باید بمونی .
ماما خصوصی داشتم زنگ،زدن ماما اومد .
تا ماما اومد نیم ساعتی شد تا اونموقع هم دردی نداشتم زیاد .

ماما تا اومد معاینه کرد گفت زود بستریت کردن هرچی گفتن بزارین برم نزاشتن .
ماما بهم سوزن فشار زد
بهم میگفت رو توپ بپر ـ

مرتب معاینه میکرد میدید پیشرفتی نداشتم .

به یه پرستار گفت بیاد پرستاره دس کرد تو کیسه ابمو پاره کردن با هم .
بعدش هی دردام شدید میشد ـ
جوری ک ارزو مرگ میکردم .
رفتم اب گرم ریختم رو کمرم خیلی،خوب بود ولی تا درمیومدم دوباره دردام ریاد میشد .
هی معاینه تحریکی میکردن و هی زیاد باز نمیشد بهم یه امپول مسکن زد ولی زیاد اثر نکرد .
مرتب معاینه میکرد ...
مامان فندق مامان فندق ۲ ماهگی