۴ پاسخ

استند اسم بچرو اشتباه چیندی
جای R و H باید عوض بشه

خدانگذره ازشون چقداذیت شدی عزیزم

تجربه زایمانت عین منه منم درست همین اتفاقا برام افتاد با این تفاوت ک من هفته ۳۷ زایمان کردم و نی نیم کوچولو بود
حتما نی نی شما ماشالا خوب وزن گرفته تا هفته آخر بوده

چقدر بد ادن هم درد طبیعی بکشه هم سزارین بشه

سوال های مرتبط

مامان فندق مامان فندق روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
دوشنبه ۱۲/۶
۳۸هفته و ۳روز بودم رفتم دکتر، معاینه کرد دو سانت باز بودم. ان اس تی گرفت گفت حرکات بچه کمه بهتره بیای برای زایمان. گفت پس فردا بیا بیمارستان.
توی این دو روز حسابی ورزش کردم تا بلکه دردم بگیره ولی چهارشنبه صبح بدون درد راهی بیمارستان شدم. ساعت ۹.۳۰ بدون درد بستری شدم. اولین معاینه تحریکی رو که انجام دادن، دل دردای پریودی خیلی کم پیدا کردم. تا ساعت ۱۰ دکتر اومد معاینه کرد همون دو سانت بودم و برام سرم فشار با دوز کم تجویز کرد.
بعد از سرم فشار دل دردام کمی بیشتر شد ولی قابل تحمل بود. درخواست ماما همراه کردم. ماما همراه توی دردام بهم ورزش میداد که خیلی به کاهش دردم کمک میکرد. تا ساعت ۱به همین صورت گذشت. ساعت ۱ دوباره دکتر اومد برای معاینه که گفت ۳ سانت شده و کیسه آبمو زد. بعد از کیسه آب دردام خیلی بیشتر شد ولی یه کم که گذشت توی انقباض هام ضربان قلب بچه افت پیدا میکرد. که ماسک اکسیژن بهم وصل کردن تا شرایطم اوکی شد. یه ساعت بعد دوباره معاینه شدم که هنوز همون سه سانت بودم و هیچ پیشرفتی نداشتم. دردامم زیادتر شده بود.
مامان ایلدا مامان ایلدا ۲ ماهگی
سوال:پارت دوم
تجربه زایمان طبیعی
تا ساعت 2 بعدظهر ازم ان اسی می‌گرفتن دردام منظم شده بود دیگه ها پنج دقیقه سی ثانیه می‌گرفت ول میکرد اومدن معاینه هنوز همون‌ دو سانت بودم اومدن شرم فشار وصل کردن یواش یواش میبردن بالا هعی بیشتر میشد دردام ساعت 6 غروب شد اومدن معاینه دیدن گفتن 3 سانت با کلی جیغ و داد گفتم منو‌ ببرین سزارین نمیتونم دیگه واقعا نمی‌تونستم نفسم نمیومد بالا از زور درد خیلی گریه کردم خیلی ولی گوش نمی‌دادن ولی شرایط جنین خوب بود تا ساعت شیش 2 تا سرم فشار وصل کردن ساعت 9 شد التماس میکردم بیاید معاینه کنید نمیومدن اومدن هنوز سرم فشار وصل کردن بردن بالا تا 64 درجه وقتی ساعت 10 نیم شد ضربان قلب خودم رفته بود بالا خودشون ترسیده بودن اومدن معاینه تا دست بردن داخل کیسه ابم پاره شده سریع گفتم بیایید آمپول اپیدارول تزریق کنید ساعت 10 شب من تازه 5 سانت بودم وقتی سریع به بیهوشی گفتن اومد برام بزنه نخاع من جابه جا بود مهرهاش سه بار آمپول اشتباه زدن آخری گرفت ولی هنوز سر نشده بودم کامل کامل ولی سر پنج دقیقه 10 سانت فول شدم گفتن زور بزن زور میزنم به سمت جلو سر بچه اومد بیرون و اون زمان کل دردام فراموش شد ولی ضربان قلبم همچنان بالا بود هرکاری میکردن نمیومد پایین کلی سرم رینگر زدن تا درست شدم
ساعت 11 فیکس نینیم اومد بغلم و 20 تا بخیه داخلی خوردم بیرون 4 تا بیشتر نخورم و الان هم خوب خوب شدن ولی ترشح بودی بد واژن دارم
خداروشکر میکنم که تن دخترم و خودم سالمه
و ممنونم از بالا سری که چنین فرشته نازی بهم داد
مامان 💝نیکا💖 مامان 💝نیکا💖 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی پارت ۲
تا ساعت ۸ شب یه دکتر دیگه اومد واسه معاینه و گفت هنوز همون دوسانت
خیلی حس مدفوع و حالت تهوع داشتم رفتم دستشویی گلاب بروتون اسهال داشتم بدجور اومدم بیرون پرستار گفت بشین معاینه ات کنم ولی بهم نگفت و کیسه آبم و پاره کرد اون موقع دردی نداشتم ولی بعدش باز احساس مدفوع شدید داشتم و خون حالت لخته ازم می‌ریخت معاینه کردن دیدت چهار سانت شدم همسرمم بدون اینکه خبر بده بهم ماما همراه برام گرفته بود ساعت ۹ ماما اومد و ورزش و ماساژ و شروع کرد و یه درد وحشتناک و غیر قابل توصیف داشتم ورزش با توپ خیلی موثر بود برام از چهار سانت بعد یه ساعت شدم ۶ سانت و دوساعت بعدش هم با ۸ یا ۱۰ سانت فک کنم زایمان کردم و منی و که میگفتم تا بتونم تو زایمان طبیعی جیغ نمیزنم کل زایشگاه و رو سرم گذاشتم😂 نیکا که بدنیا اومد ساعت ۱۱ شب بود یعنی در کل ۱۲ ساعت درد داشتم ولی تموم زجر هام و فراموش کردم🥺 بچم وزنش ۲۹۰۰ بود ریزه میزه است واسه بخیه ها هم سِر کردن ولی وقتی روی پوست بخیه زدن دردش مثل درد زایمان بود گفت چون خود پوست سر نمیشه و واقعا دردناک بود اما باز در کل به دیدن بچم می ارزید😍 ایشالا همه یه زایمان عالی و راحت داشته باشن و خودشون و نی‌نی شون سالم بدنیا بیان🥰❤
توصیه آخر اینه که هر طور که شده ماما همراه و بگیرین
مامان ویهان👶✨💞 مامان ویهان👶✨💞 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت۲
بعدازاینکه دکتر خودم اومد بالا سرم معاینم‌کرد گفت کیسه ابشو بزنید و‌کیسه ابمو پاره کردن ومن ازدرد فقط مرگ‌میخواستم و تاحدتوان جیغ میکشیدم دیگه سریع بردنم اتاق زایمان بیحسیدنخاع برام زدن دردام رفت وبعد ۲ساعت‌گفتن فول شدی زوربزن ومن چون دردام دوباره اوج گرفته بودن نمیتونستم زور بزنم اثر بیحسی کامل رفته بود باکلی تلاش زور زدن وگریه کردن دوباره اومدن معاینه گفتن سربچه نیومده زور بزن منم نمیتونستم و فقط التماسشون میکردم یکاری کنن دیگه زنگ زدن دکترم اومد بالاسرم خودش ودوباره معاینه شدم گفت ن فول نشده هم ضربان قلب خودم رفته بود بالا به علت فشار زیاد هم بچه کامل افت کرد دیگه گفت سریعا ببرینش اتاق عمل واسه سزارین اورژانسی و منم کامل بیحال و رنگ‌رو رفته شده بودم‌وتواوج درد بودم و فقط جیغ میزدم
خلاصه ویلچر اوردن‌و‌ماما سریع برام سوند وصل کرد و منو رو‌ویلچر گذاشتن‌و بردن اتاق عمل و یه دکتر سن بالا بود و دکتر خودم با چندتا پرستار سریعا همه چیو اماده‌کردن واسه عمل
مامان فندق مامان فندق ۱ ماهگی
پارت سوم تجربه زایمانم🤚🤱
دیگه رفته رفته بیشتر می‌شد دردم و ماما همراهم هم اومد دید درد ندارم رفت چند ساعت دیگه اومد ک یه کوچولو درد داشتم دیگه ورزش رو شروع کردیم ک ساعت ۴/۵ اینا بود ک شدم ۵ سانت اومدن کیسه آب رو پاره کردن و دردام بیشتر شد ولی چون من دردهای پریودیم شدید بود برام درد جدیدی نبود ولی از درد پریودی ک خودم داشتم داشت دردش بیشتر می‌شد ولی در کل همون درد بود دیگه رفتیم رو ورزش سجده ک خیلی عالی بود برا من و سر دوساعت فول شدم دیگه رفتم تو مرحله زور زدن ک خیلی سخت بود برا من نمیدونم چرا بلد نبودم زور بزنم😐زور میزدم ولی اونا میگفتن اون زوری ک باید بزنی اینجور نیست و باید زور رو بدی ب مقعدت و من نمیتونستم یه چند بار انجام دادم تا دستم اومد چجوریه گفتن باید جوری زور بزنی ک مدفوع کنی من خیلی زور میزدم ولی مدفوع نمیکردم دیگه دیدن نمیشه یکم برش دادن و یکی اومد رو شکمم و فشار میداد منم چند تا زور محکم و بالاخره سرش رو دیدن و بازم برش دادن😬 تا بالاخره ساعت ۸:۱۵دقیقه گل پسرم بدنیا اومد🥹
مامان گل پسری مامان گل پسری ۳ ماهگی
مامان نی نی حسام مامان نی نی حسام ۱ ماهگی
سلام مامانا
من اومدم با تجربه زایمان طبیعی م
هفته چهلم هم تموم شد ومن زایمان نکرده بودم و از همه چی خسته شده بودم و همش گریه میکردم غیر از یک سانت رحمم دیگه باز نبود و دهانه رحمم سفت بود و سر بچه خیلی بالا بود و هیچ دردی نداشتم
و دکتر بهم گفته بود وزن جنین زیاده و منم منتظر بودم که دردم بگیره امن از یه ذره درد
دیگه شب قبلش یه کم کمر دردم زیر شکمم نسبت به شبای دیگه بیشتر درد میکرد ولی قابل تحمل بود
ولی این اواخر هر ۵دقیقه منو ادرار می‌گرفت و یه هفته بود اسهال و دل‌پیچه داشتم و حالت تهوع
قرار بود صبحش برم پیش ماما تا منو معاینه کنه و ببینه وضعیت م چطوره که رفتم و معاینه کردو گفت دو سانتی ولی سر بچه بالاس و کیسه آبم دو سه روزه نشتی داره من هم گفتم یه کاری کن که برم زایشگاه دیگه خسته شدم اون طفلک هم کیسه آبمو دست کاری کرد و بیشتر پاره کرد همین که پاره کرد گفت الان ۳سانت شدی و عالی هستی برای زایمان ولی رفتی زایشگاه اسمی از من نبر منم گفتم باشه دیگه با کیسه آب پاره رفتم زایشگاه و منو بستری کردن تو سرم هم آمپول فشار زدن برام بعد حدود دو ساعت. دهانه رحمم همون ۳سانت بود که واسم سوند وصل کردن و ماما همراهم گفت سوند که افتاد زنگ بزن من بیام
دیگه ساعت ۱۲که بستری شدم تا ساعت ۲.۵بعد از ظهر ۴سانت شدم با سوند
پسوند افتاد وزنگ زدن مامام اومد ومن درد داشتم ولی غیر قابل تحمل بود واقعا با تنفس و اینا
مامان ماهان مامان ماهان روزهای ابتدایی تولد
پارت دوم طبیعی - سزارین
دوشنبه صبح دکترم اومد معاینه تحریکی برام انجام داد چون فقط یک سانت باز شده بودم. تا حدود ساعت دوازده ظهر هرچی معاینم کردن فقط دو سانت دهانه رحمم باز شده بود در صورتی که دردهام پشت هم و شدید شده بود. هرچی هم بهشون گفتم برام ایپیدورال بزنین قبول نکردن چون به چهار سانت نرسید. با دکتر که تماس گرفتن گفت کیسه آبو پاره کنن، وقتی پاره کردن متوجه شدن بچه مدفوع کرده ولی همچنان اصرار داشتن به زایمان طبیعی. ماما که معاینم کرد گفت سر بچه هنوز بالاست ولی یه چیزی حس میکنم که نمیدونم چیه، به سر پرستارشون گفت اونم معاینم کرد گفت دست بچست که قبل از سرشه
دوباره ماما معاینم کرد، بعد دکتر شیفت رو صدا کردن اونم اومد معاینم کرد و گفت دستشو جا به جا کردم و زدم کنار.دوباره ماما معاینم کرد. با هر بار معاینه هم به هم دیگه میگفتن باید سزارین بشه ولی باز همچنان معاینه میکردن. من که دیگه از درد فقط جیغ میزدم و گریه میکردم. آخه فکر کن نیم ساعت در حال معاینه شدن باشی. انگار طبیعی زایمان کرده باشم. به دکترم خبر دادن گفت آمادش کنین برای سزارین.
مامان علیسان مامان علیسان ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
۳۶ هفته و خرده ای رفتم دکتر برای معاینه لگن گفت دو سانت بازم و لگنم عالیه برای زایمان
تقریبا درد پریودی داشتم و گاهی می‌گرفت و ول میکرد
۳۷ هفته و یک روز بودم که هر ۵ دقیقه یه بار یه دردی یکم بیشتر از درد پ یودی منو می‌گرفت و ول میکرد و بعد چند ساعت کلا نامنظم شد ولی درد داشتم
صبح بعدش رفتم سرویس لکه خون دیدم چون معاینه شده بودم گفتم شاید از اونه ولی خواهرم گفت برم یه ان اس تی بدم خیالم راحت بشه رفتم بیمارستان شرح حال دادم اول معاینه کردن گفت ۴ سانت بازی و خونریزی داری
زنگ زدن دکترم و دکتر گفت بستریش کنید
بستری شدم بهم آمپول فشار زدن و ۶ سانت بودم کیسه ابم پاره شد و دردام خیلی بیشتر شد و قابل تحمل نبود خیلی اماده کرده بودم خودمو که داد نزنم و تموم زورمو بدم ولی اون لحظه واقعا دردش قابل تحمل نبود برام درد آمپول فشار خیلی بیشتر از درد فشار طبیعیه
خلاصه خیلی زود ۱۰ سانت شدم و بعد هر بار فشار اومدن با تموم وجودم زور میزدم پرستار از رو شکمم محکم فشار میداد و من زور میزدم
که بلاخره سر بچه اومد و زایمان کردم ساعت ۳ بستری شده بودم و ساعت ۴:۳۰ زایمان کردم
من خیلی زود رفتم اگه دردامو تو خونه می‌کشیدم و آمپول فشار نمیزدن شاید راحت بود زایمانم و اینکه من هنوز نه ورزشم نه پیاده روی رو هم شروع نکرده بودم
و بخاطر همینا خیلی پاره شدم و بخیه خوردم