۱۱ پاسخ

به نظر من عذاب وجدان مادری هیچ وقت تمومی نداره

بله من به شدت ناراضی ام

نه گلم تو بهترین مامان دنیای،عزیزم این فکرا رو نکن .....این حرفای شیطونه میاد ذهنت که مامان خوبی نیستم وقتی میبینی براشون هر کاری ازدستت برمیا دمیکنی پس خودتو اذیت نکن

یکی از بهترین مادرهای دنیایی شک نکن عزیزم

ماها آدمیم
ببین یه روانشناسی میگفت مادر کافی باش نه مادر کامل
ما هرچی تلاش کنیم نمیتونیم کامل و بی نقص باشیم ولی میتونیم بگیم تلاشمو کردم که شرایط بچه م بهتر بشه
اگه اینطور فکر نکنی نمیتونی ادامه بدی

تو بهترین مادر دنیایی اینو مدام با خودت بگو این احساس ناکافی بودنو از خودت دور کن عزیزم

خب مسلما خیلی شرایط سختی داشتید.کاش حداقل حالا ک نشده با شوهرتون برید لاقل یه نفرا همراه خودتون میبردید کمتر اذیت میشدید .امروزم ک اصفهان هواش شدیدا بارونی بود.سعی کن انرژی مثبت جذب کنی اینکه وقت و انرژیتو واسه دوتا بچه همزمان بزاری خیلی سخته .والا من یدونه دارم و یوقتا کم میارم

چقدرسخته دوقلو داشتن
هیچکس کامل نیس حتی درمادری کردن

دقیقا منم از خودم ناراضی هستم همش خودمو مقصر دیر حرف زدن پسرم میدونم چون واقعا دو سال اول زندگیش وقت زیادی برای حرف زدن باهاش نزاشتم و باعث تاخیر گفتارش شد همش میرم تو فکر و غصه میخورم میگم اخرش باید چی بشه اگه تا پیش دبستانی گفتارش تکمیل نشه

من بشدت ناراضیم 😔😔😔از علاقه شدیدم یه ضربه های به نهال زدم که باعث دیر حرف زدنش شد مدام در تماس تیوی وگوشی بود

من حس میکنم از صبح تا شب باید باهاش وقت بگذرونم و بازی کنم خب طبیعتا نمیشه و من برا همین همش احساس میکنم کم گذاشتم براش و مادر خوبی نیستم امروز بهش دو سه تا تخم مرغ ورنگ دادم رنگ کرده عصر بردمش پارک بعدم رنگ انگشتی دادم حموم رو رنگ کرده ولی چون خودم بازی نکردم باهاش واقعا حس میکنم مادر خوبی نیستم

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام مامانا شما در طول چطور برنامه ریزی می کنید ؟؟آیا واسه خودتون وقت میزارید یا نه ؟؟مثلا در حده یه پیاده روی یا ورزش برید؟؟من مشغلم زیاده از صبح تا بعد ازظهر به کارهای خونه و ناهار و شام و بچه ها باید برسم بعد از ظهر در هفته دوبار باید ببرم گفتار درمانی و بعدشم تمرین با جوجه هام دوروز در هفته هم سر به خانواده هامون بزنیم ما بقی روز ها هم به خرید و کارهای بیرون از خونه و دکتر بردن و بچه ها یا هر کاره دیگه ای که داشته باشیم باید برسیم تازه خیلی وقتا روزهای فرد که بچه هامو می برم گفتار درمانی بعدش دوباره میریم به کارهای عقب موندمون می رسیم تا بیایم خونه ساعت ۸ شده کارهای بیرون از خونه هم من و شوهرم با هم انجام میدیم از خرید و هرچی که بگی خیلی دلم می خواد در روز یک ساعت برا خودم وقت بزارم مثلا برم یه پیاده روی جایی بادی به کلم بخوره ولی واقعا نمی تونم یه وقتایی نصف کارهامم می مونه چون تمرین کردن با بچه ها هم طاقت فرساست و خیلی وقتا لجباز میشن و همکاری نمی کنند الان اگه شما در شرایط من بودید چی کار می کردید ؟؟الویت اولتون بچه هاتون بود ؟،خصوصا بچه هایی مثل بچه های من که نیاز به درمان دارن ؟؟یا نه همش به فکر خودتون بودید؟
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
قدر مجرد بودن رو الان بهتر می دونم مجردی رو بیشتر دوست داشتم چون دغدغه ای تو زندگیم نداشتم برام مسایل زندگی مامان و بابام و مشکلاتشون مهم نبود تو عالم خودم بودم مسیولیتی هم نداشتم موقعیت الانم رو دوست ندارم چون هیچکس هیچکس حتی همسرم که تو تمام مشکلات و سختی های زندگی کنارم بوده هم درکم نمی کنه به هیچ عنوان چرا چون من حق ندارم هیچوقت خسته بشم حق ندارم خسته باشم از مادربودن حق ندارم یه بار داد بزنم بداخلاق باشم چرا چون مادرم 😥😭گناه من چیه که صفر تا صد مسیولیت خونه و زندگی و بزرگ کردن بچه هام با منه شوهرم هیچ دخالتی نداشته تو این چند سال یه بار برا محض رضای خدا نگفته زن دستت درد نکنه از این بار زندگی رو دوشته تمام اون زمانایی که بچه هام به شدت مریض میشدن و چند روز بستری بددن تو بیمارستان از پذیرش کردنشون تا مرخص کردنشون از شب زنده داری ها تا خوب خوب شدنشون با خودم بوده و هست الان چند روز دیگه باید درمانشون رو شروع کنم خوب کی می بره کی وقت میزاره خوب منه مادر کیه که روزی سه وعده هر وعده یک ساعت باید بشینه به بچه هاش غذا بده اون کی بود که نوزادیشون تا خوده صبح چندبار بلند میشد شیر میداد و پوشک عوض می کرد اینقدر روپاهاش تکونشون میداد که نه گردن داشت نه کمر این مرد بی وجدان چرا اون روزای سخت رو ندید اگه الان اعصابم ضعیفه حوصله ی بچه هامو ندارم دلیلش سختی های زیادیه که کشیدم و خودم یه تنه بزرگشون کردم چرا اینقدر این مرد باید بی وجدان باشه عوض دستت درد نکنه بشینه شکایت منو به خانوادم بکنه که این خانوم بچه هارو دعوا می کنه 🥺😭به خدا هیچکس هبچکس جز دوقلو دارها منو درک نمی کنه همه از من انتظار دارن بهترین مادر باشم🥺بعد تازه دیشب به من میگه دیگه حالم ازت بهم می خوره
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام مامانا با شرح حالی که از خودم می خوام بزارم دلم می خواد راهنماییم کنید و بگید اگر جای من بودید چی کار می کردید من وزنم بالاست و دلم می خواد لاغر کنم دقیقا از زمانی که دوقلوها به دنیا اومدن تا الان همیشه ی خدا اسیر بودم چون واقعا با دوتا بچه ی کوچیک کاری نمی تونستم بکنم الان که یه کم بزرگتر شدن دلم می خواد کمی برای خودم وقت بزارم حداقل ۳ روز در هفته
برم پیاده روی از طرفی مشغلم زیاده دیگه بیشتر از این به بچه هام باید برسم می خوام کلاس خلاقیت و مهد و گفتار درمانی و اینا بزارم تا هر چه زودتر راه بیافتن که اونم کله هفته رو وقتمو میگیره و باید همش در تکاپو باشم بعد همه بهم‌میگن تو واقعا با دوتا بچه سختته که تازه بخوای پیاده روی هم بری چون بعدشم که‌میام شام پختن و رسیرگی به بچه هارو دارم نمی دونم رژیم به تنهایی بگیرم تاثیری هم داره ؟؟من خودم بیشتر پیاده روی روم اثر داره ولی زور بزنم شاید در هفته ۳ روزشو بتونم‌برم شایدم کمتر شوهرمم از اون طرف اصلا اصلا کمک نمی کنه تا الان تنهایی بزرگشون کردم حالا شما جای من باشید چی کار می کنید؟
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام یه دونه داداش بیشتر ندارم تا بود حسرت داشتیم ازدواج کنه خوب ازدواج کرد با کی با یه زن مطلقه که ۵ و ۶ سال زندگی کرده بود و یه دوقلو بارش هم رفته بود گفت اینو خوشم اومده ازش می خوام دوسال دوست بودن ولی ما نمی دونستیم مامانم دیدش پسندیدش ما هم برخلاف میلمون قبول کردیم گفتیم فقط با هم خوب باشن و دختر خوبی باشه اشکال نداره بعد حسرت داشتیم بچه دار بشن هزار تا امید و آرزو دیگه به هر زور و ضربی حامله شد از اخلاق خاص و حساسیت بیش از حدش هم خبر داشتیم گفتیم دیگا آخرش که چی باید بچه دار بشن خوب حالا که بچه دار شده یه جور دیگه داره اذیت می کنه گفتیم ما اومدیم دیگه دو سه بار دیگه وقتشه تو بیای به داداشم گفته بود من اونجا بیا نیستم تا ۴ و ۵ ماه مامانم ناراحت هیچی دیگه با اینکه ناراحت شدیم ولی به خاطر بچه اونم اولین نوه ی پسری پا شدیم رفتیم مامانم بهش گفت به خدا دیگه رومون نمیشه بیایم زحمت بدیم به پدر و مادرت سری بعد تو بیا گفت نه من تا ۴۰ روز هیچ جا نمیرم من گفتم باشه حالا بعد ۴۰ روزم میبینیم میای یا نه هیچی گذشت بچه دست به دست چرخید تا رسید به من به محض اینکه خواستم بغلش کنم گفت راحله لطفا دستاتو بشور 😐گفتم من به بچه ست نمی زنم فقط با تشکش بغلش می کنم به خدا ۵ دقیقه نشد بچه بغلم بود یهو اومد ازم گرفت گفت می خوام آروغ بچه رو بگیرم پیش خودم گفتم این بچه که الان شیر نخورد این اداها چیه بعدش بهمون گفت من بچم از همه کس مهم تره اصلا هم برامون مهم نیست طرفم ناراحت بشه یا نه هیچی من و مامانم و خواهرم هاج و واج موندیم ما با دوسه تا بچه خواهرم که حاملس پشت ماشین نشیت رفتیم اونجا اینم دست مزدمون 😥حسرت عمه بودنم به دلمون گذاشت
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
از امروز باز شروع کردم ماهلینو از پوشک بگیرم چون واقعا خسته شدم اکثر اوقات هم پوشکش خشکه ۶ جلسه کاردرمانی و گفتارمیره از نظر خودم پیشرفت داشته و حدود ۵۰ تا کلمه رو یاد گرفته یه کتاب داره عکس بچس نشسته جیش می کنه بهش میگم این چی کار می کنه میگه جیش‌😀از صبح تاحالا هم باز بوده فقط یه بار خددشو خیس کرده آخه کلا خیلی کم جیش می کنه شده تا ۵ و ۶ ساعتم جیش نکرده دیگه هی بهش گفتم باید بگی جیش تقریبا نیم ساعت پیش اومد پیشم گفت جیش خودشو گرفته بود نمی دونم به نظرتون یاد گرفته ؟آخه من سر توالت فرنگی با کمک تبدیل میشونمشون بعد بردمش دستشویی سر توالت فرنگی احساس کردم صدا شر شر اومد خیلی کم بود صداش حالا نمی دونم جیش کرده یا نه 🤔آخه خیسم نبود ۱۲ ساعت باز بود تا ساعت ۱۱ دیگه پوشک شورتی پاش کردم که دیگه تا نیم ساعت دیگه بره بخوابه اینم بگم خیلی ذوق داره قشنگ میلد تو دستشویی ترسم نداره به نظرتون آمادگیشو داره زود یاد میگیره ؟؟دلوین همون روز اول جیش کرد تو دستشویی اولین جیش بچه هاتون تو دستشویی بعد چند روز بود ؟؟