۵ پاسخ

کاش پسر منم از سگ میترسید حتی سگای بزرگ ببینه نزدیکشون میشه با لبخند میگه اسمش چیه مامان بوسش کنم؟😐

والاپسر من اصلا از سگ نمیترسه
اصلا ترس تو وجودش نیست و اینم اصلا خوب نیست ب نظرم
ولی کلا ادم ترسویی نیستم شب هم میرم بیرون شبا تنها میمونیم با پسرم وقتی شوهرم شیفته کلا از وقتی ازدواج کردم توی ماه 10شب تنها بودم

منم یه جووووری از یگ میترسم که حد نداره با اینکه بچه روستامو تو روستاهام پر سگه در کل یه چیز عادیه ولی نمیدووم چرا اینقد میترسم،

من خودم وقتی هواسرده اصلا پارک نمیرم چون خلوته میدونم از اینجور اتفاقا میفته

والا حق داشتی منم جات بودم میترسیدم

سوال های مرتبط

مامان پارسا مامان پارسا ۳ سالگی
مامان محمد صدرا مامان محمد صدرا ۳ سالگی
سلام خانما بیاین از اتفاق هایی که واسم افتاد بهتون بگم من دوتا دختر دارم ۱۰ ساله ۷ ساله و یک پسر ۴ ساله که ناخواسته حامله شدم و خیلی خیلی ناشکری میکردم چون هم فعلا بچه نمیخواستم هم سزارینی هستم و میترسیدم ولی با خودم میگفتم حالا شاید پسر شد که بشن دودختر و دو پسر تا روزی که رفتم سونو و دکتر گفت دختره که خیلی ناشکری میکردم میگفتم خدایا چرا بهم یه پسر دیگه ندادی که پسرم هم داداش داشته باشه و خیلی چیزایه دیگه بعضی وقتا اشکام میریخت که چرا دختر شد و اینا تا وقتی که رفتم سونو انومالی ۱۸ هفته اونجا بهم گفتم بچت مشکل داره و مشکوک به سندروم هست باید بری ازمایش امینیوسنتز بدی که دنیا رو سرم خراب شد فهمیدم که این ضربه ناشکری هام هست تا ازمایش دادم و جواب ازمایش اومد مردم و زنده شدم شب تا صبح گریه میکردم و توبه میکردم جواب ازمایش خداروشکر سالم بود این واسم یه درس عبرت شد که دیگه ناشکری نکنم البته ناگفته نماند من هیچ فرقی بین دخترا و پسرم نمیزارم دخترام همه دنیامن دختر بزرگم تا جواب اازمایش اومد شبا بیدار بود و باهام گریه میکرد و همیشه دست به دعا بود فقط من میخواستم پسرم یه داداش داشته باشه ازتون میخوام هر چی از خدا میخواین به درستی از خدا درخواست کنین نه مه مثل من😔..........
مامان حسین مامان حسین ۳ سالگی
مامان 🎵 امیرعلی 🎶 مامان 🎵 امیرعلی 🎶 ۳ سالگی
⛔ لطفا 🚫 لطفا 🚫 لطفا 🚫 عزیزی که باردار هستی نخون ...⛔


امروز ۲۷ام رمضانه و من برای بار دوم از ماه مهمانی خداوند بیرون انداخته شدم ...
امسال حتی شب های قدر هم اجازه ورود به خونه اش رو نداشتم چون هم خودم مریض شده بودم و هم پسرم ...
یه جورایی خودمو باختم انگار ...
می ترسم!
چند روز پیش ازش خواستم تا منو نبخشیدی بهم فرزند نده دیگه ... هروقت بهم عطا کنی یعنی بخشیدیم!
۴روزه شده ۲سال!
۲سال پیش ۲۳ماه رمضون ات بعد از احیای شب قدر، بعد از اووون همه گریه و بی تابی اومدیم خونه و من اون قرص هارو با گریه استفاده کردم، عین ۴۵دقیقه رو گریه کردم چون دیگه حوصله بحث نداشتم!
خسته بودم! بریده بودم!
دلشکسته بودم!
من تنها بودم! فقط من بودم! خودم و خودم!
مسعود رفته بود معاینه فنی بگیره و منو تو این لحظات مهم تنها گذاشته بود ...
یه جورایی انگار میخواست خودشو مبری کنه از این کار؛ با اینکه تماما خودش موافق این کار بود و تماااام قد وایساد و گفت باید ک باید!
"با سکوتش با حرفاش با بی محلیاش با تمام وجود ۳روز ی کلمه هم باهام حرف نزد، ۳روز هیچی نخورد، هییچییی! روزی فقط یه استکان آب"!
مامان بیتا مامان بیتا ۳ سالگی
مامانت التماستون میکنم تو رو به هر چی می‌پرستیم جواب بدبن،خیلی نگرانم دو روزه از استرس همش قرص آرامبخش میخورمو خوابم نمیبره
دختر من یه سال پیش از تب زیاد تشنج کرد،بعد از اون مدت دیگه هر بار که مریض شدو تب کرد تشنج نکرد ولی چند روز پیش بدون هیچ مریضی یهو دیدم خود به خود افتاد زمین ورزش که داشتن کلا بی حال بود بهم نگاه میکرد ولی جواب نمیداد، صبحانه نخورده بود اصلا،هیچی نخورده بود، بعده سی ثانیه خودش خوب شد و عین اول افتاد به بازی کردن، الان نمیدونم تشنج بوده با نه،رفتم دکتر ازش نوار مغز گرفتن مشکلی نداشت،دکترم گف دفه بعد اگه زبونم لال اینجوری شد ازش فیلم بکیر، و گف احتمال کم میده که تشنج باشه،گفت ممکنه به خاطر افت قند باشه،خالا التماستون میکنم بیام بگین ببینم شده بچه های شما به خاطر ناشتا بودن اینجوری بشن؟؟؟التماستون میکنم بهم بگین تا بفهمم بچم چه مشکلی داشته،بخ دا قسم چند روزه خواب به چشم نیومده
از علاعمش اگه بخوام اون موقع بگم این بود که یهو خورد زمین،گیج بود،هوشیاری نداشت در حد چند ثانیه، ولی نه فکس قفل کرد نه بدنش لرزید دستور پاشم تا جایی که یادمه خشک نشد