۵ پاسخ

کاش پسر منم از سگ میترسید حتی سگای بزرگ ببینه نزدیکشون میشه با لبخند میگه اسمش چیه مامان بوسش کنم؟😐

والاپسر من اصلا از سگ نمیترسه
اصلا ترس تو وجودش نیست و اینم اصلا خوب نیست ب نظرم
ولی کلا ادم ترسویی نیستم شب هم میرم بیرون شبا تنها میمونیم با پسرم وقتی شوهرم شیفته کلا از وقتی ازدواج کردم توی ماه 10شب تنها بودم

منم یه جووووری از یگ میترسم که حد نداره با اینکه بچه روستامو تو روستاهام پر سگه در کل یه چیز عادیه ولی نمیدووم چرا اینقد میترسم،

من خودم وقتی هواسرده اصلا پارک نمیرم چون خلوته میدونم از اینجور اتفاقا میفته

والا حق داشتی منم جات بودم میترسیدم

سوال های مرتبط

مامان آنیتا مامان آنیتا ۴ سالگی
سلام می‌خوام به چیزی تعریف کنم براتون چون خیلی عذاب وجدان دارم .
اول بگم که من یه خانوم معمولی ام نه میشه گفت بسیار محجبه نه میشه گفت راحت و باز ؛ عقاید خودمم دارم
پریروز دخترم گریه میکرد منم گفتم ببرمش سر کوچه بستنی بخرم سرش گرم میشه تا رفتیم سر کوچه دخترم گریه گریه که من بستنی نمی‌خوام پارک ببر منم اصلا آمادگی پارک رو نداشتم هم خودم هم دخترم لباسهامون مناسب پارک نبود و خیلی نازک بود دخترم یه تاب حلقه ای و شلوارک پوشیده بود بگذریم که رفتیم پارک تا ما رسیدیم هوا خراب شد یخورده که بازی کرد دیدم هوا خیلی گرفته است دیگه رفتیم تو دکه که براش خوراکی بخریم که برگردیم یهو شروع به تگرک شد و بعدشم بارون خیلی شدید در حد سیل فروشنده هم خدا خیرش بده گفت وایسید یکم کمتر شه بعدش برید بجز ما چند تا خانواده دیگه هم تو دکه بودن خلاصه بارون که کمتر شد دیدم ساعت ۹ شده و اگه یکم دیگه وایسیم دیر وقته و ماشین گیر نمیاد اومدیم بیرون اول دخترمو بغل کرده بودم پارک رو میدوییدم که دیدیم زمین سر و نمیتونم مجبور شدم بزارمش زمین بعد دیدم پارک خیلی بزرگه و تا برسیم دخترم خیس میشه مجبور شدم شالمو از سرم در بیارم و بندازم سر دخترم و دورش بپیچونم تا خیس نشه تا برسیم کنار خیابون تا ماشین بگیریم من شال سر نداشتم ماشین خدارو شکر زود افتاد و راننده هم خدا خیرش بده تا کوچمون آورد دخترمم خیس نشد . الان همش عذاب وجدان دارم که موهامو باز کردم از طرفی هم میگم من مادرم طاقت نیاوردم دخترم خیس شه که یوقت خدای نکرده مریض شه . میخواستم بدونم شما اگه تو همچین شرایطی بودید چیکار میکردید؟؟
مامان پارسا مامان پارسا ۳ سالگی