مامانا چرا خدا همش منو با پسرم امتحان می‌کنه
بخدا از اولی که به دنیا اومده همینجور دارم امتحان میشم دلم خون
دلم میخواد مث خیلی مامانا اینجا بدون دردسر بچمو بزرگ کنم زندگیمو بکنم بدون دغدغه
هر سه چهار ماه باید یه اتفاقی بیفته دلم خون کارم شده گریه ناامیدم از همه دنیا

والا منم همینم از روزی که حامله شدم تا الان ۳ سال گذشته و هر روز با استرس
اصلا تن و بدنم میلرزه اسم بچه میاد
آنقدر سر حاملگی اذیت شدم و از وقتی بچم بدنیا اومد خودش اذیت شد

عقیقه اش کردی؟

عزیزم چرا اینقدر خودتو اذیت میکنی خوب میشه چیز نگران کننده نیس که خدای نکرده درمان نداشته باشه. پسر منم خیلی اذیت شده در جریانی که تازه تو نوزادی هم التهاب کلیه داشت ک خدارو شکر خوب شد. پسرت خوب میشه

عفونت روده وقتی خشک کن بخوره خوب میشه عزیز

عزیز منم بچه ام تا بزرگش کردم خیلی زجر کشیدم

ببین گلم ماهم هردقیقه ی اتفاق درگیریم ...مدام صدقه بده ..مرغ هرماه سرببر بده فقیر ..خیلی سخته بچه مریض بشه ..بچه من ک خیلی زجر کشید

من که از وقتی بچم تو شکمم آمد تا حالا هر هفته امتحان نمیدونم چرا متر امتحان خدا سر من چرا انقدر دراز
دلم خون خدایش

نه این حرف نزن گلم هیچوقت ناامیدنباش سرتوبالاکن بگوخدایادردوتومیدی درمونم تومیدی پسرموشفابده

چی شده؟؟شما همون مامانی نیستی ک بچت مثل پسر من التهاب روده داشت؟

کارم شده گریه فقط