۸ پاسخ

وای منم مثل شما هستم از وقتی دخترم ب دنیا اومد کلی سر پسرم داد میزنم دعواش میکنم کتکش میزنم اصلا دارم روانی میشم دست خودم نیست باباش میگ تو چرا اینجوری شدی قبلاً سامیارخیلی دوست داشتی میگم بخدا دست خودم نیست ناخواسته نمی‌دونم چرا اینجوری شدم از خودم متنفرم با اینک می‌دونم باید ب پسرم ک 7سالش اهمیت بدم ولی اصلا انگار هرچی بشه برام مهم نیس ،😭😭😭

اخی الهییی اره درک میکنم خیلیییی سخته خیلیییییی توکل کن ب خدااا...یچیم بگم میبینی میگن بچه تک فرزند مونده لوش شده و....بچه دوم ک میاد تو باید ب اون برسی بچه اول یه جورایی مجبور میشه خودش خودشو جمع کنه ن اینکه از بچه اول کلا قافل بشی و...خواهر من تفاوت سنی بچه هاشو کم کرد ماشالا پسر بزرگش برای خودش مردی شده....میدونم خیلی سخته دیگه چاره چیع...

منم‌در همین شرایطم
امروز دلم‌میخوتست فرار کنم به ساعت فقط برم یه جا بچه ها نباشن
من دخترم شیشه هم‌نمیگیره نمیتونم‌بزارم‌پیش کسی یکم استراحت کنم یه هفته هم هست فقط میگه منو بغل کنید راه برید رو‌زمین‌نمیمونه
امروز از صلح تا بعد از ظهر برای ‌پسرم‌کارتون‌گذاشتم‌تو‌دست وپام‌نباشه‌ انقد عذاب وجدان دارم میزارم جدیپا انقد تی‌وی ببینه

منم مثل تو ، با این تفاوت که من سه تا دارم ، شبا با خودم میگم با اومدن شاهان ، یهویی انگار مهدیارو بزرگ کردیم انتظار رفتارای بزرگونه ازش داریم، بهش اونجوری که باید محبت نمیکنم وقت نمی‌زارم براش، دلم براش خونه بمیرم، اونم کوچیکه سه سال و پنج ماهشه، از وقتی باردار شدم پیش باباش می‌خوابه تا همین الانم ، 😭😔

دقیقا عین همیم مخصوصا اینکه الان پسرم شب ها دیگه میدونه من نمیتونم پیشش بخوام میگیره میخوابه میگه تو پیش اجی بخواب دلم کباب میشه
الانم مادرم بیمارستان بستری واقعا نمیدونم با دوتا بچه چی کنم و چجوری برم پیشش

چقدر شبیه منی🙏🥺

عزیزم واقعا حق داری دو تا بچه خیلی سخته، اما اول از همه بدون اینا همه موقتیه و چشم بهم بزاری میگذره و دلت برای این روزا و این سن شون تنگ میشه دوم اینکه اتفاقا رفتارت تو زمین خوردن پسرت الان درست شده، یک بچه مستقل که بدون زمین خوردن هست باید یاد بگیره بلند بشه و جدی نگیره

خیلیییی سخته من با یه بچه اخر شبا مثل زامبی میشم انقدر عصبی و خسته ام پسرم جونمه اما دلم میخواد حداقل یه ساعت اروم باشم استراحت کنم
بچه هم میخوابه انقدر کارای خونه زیاده باید مشغول اونا بشم غذا درست کنم دیگه وقت برا خودم نیس

سوال های مرتبط

مامان دخترام👭💞 مامان دخترام👭💞 ۴ ماهگی
سلام دوستان
میخواستم یچیزی بگم که نمیدونم گفتنش چقدر درسته
دختر بزرگ من الان دوسال و نیمشه از ۵روزگیش چندباری بستری شد بیماری داشت دارو میخوره هنوزم تحت درمانه خیلی خیلی از نظر جسمی بدنش شل و ضعیف بود رشد جسمیش خیلی عقب موند الان هنوز وزنش به ۸نرسیده بخاطر شل بودن عضلاتش حدود یکسال و نیمگی تازه چهاردست و پا رفت ۸روز مونده بود به تولد دوسالگیش تازه خودش بدون کمک راه رفت
یکی از دایی‌هام هروقت میدید نه به قصد تیکه به قصد شوخی یه حرفی رو به دخترم میزد که من واقعا ناراحت میشدم وقتی میگفت تو رو نشون نمیدادم ولی از ته قلبم ناراحت میشدم درسته دخترم ضعیف بود ولی خوب هرچی که بود بچم بود دوست نداشتم کسی چیزی بگه
این داییم ۴تا بچه داره دوتا دختر دوتا پسر که بچه اخرش از دختر بزرگ من سه ماه کوچیکتره ولی خیلی ماشالا درشت و قد بلنده
حالا اتفاقی که افتاد پسر بزرگ این داییم سه ماه پیش مریض شد بستری که کردن مشخص شد دیابت داره و الان انسولین میزنه
نمیدونم چرا ولی حسم میگه بخاطر حرفایی که به دخترم میزد اینطور شد چون واقعا دلم میشکست
بنظرتون حسم درسته؟
البته بگم دخترم از نظر جسمی عقبه ولی ذهنی ماشالا خیلی خوب و اوکیه
تو این سنش کامله کامل صحبت میکنه شعر و آهنگ بزاریم بار سوم چهارم همخونی میکنه