۹ پاسخ

اصلا سعی کن جلو کسی بچتو دعوا نکنی چون به بقیه هم این اجازه رو میدی به بچت توهین کنه من دختر کوچیکتر که بود حرف گوش نمی‌کرد تو خانواده شوهرم منم دعواش میکردم یه بارم زدم بعدش پشیمون میشدم ولی چه فایده بعدش میدیدم خواهرشوهر از اونور پاچه بچه منو میگیره برادرشوهر از اونور میپره به بچم با اینکه من یا شوهرم یبار به بچه های اونا از گل نازک‌تر نگفتیم بعدش خودمو جمع کردم تا اینکه اردیبهشت پارسال بود دختر من با دختر برادرشوهر داشت بازی می‌کرد تو بازی دعواشون شد برادرشوهر اومده مرد گنده اومده پاچه بچه ی منو میگیره با اینکه دخترم ۲ سال از دخترش کوچیکتره من اونجا تحمل نکردم دعوامون شد فجیع که خودشو برای همیشه جمع کنه الان از پارسال دیگه قطع رابطه کردم باهاش بعد یه بار دیگه ام خواهرشوهر عنتر من کوچیکه خودش یه طوله شش ماهه داشت براش کارتن میزاشت ببینه بچش خوابید تلویزیون خاموش کرد انگار نه انگار دختر من داره کارتن میبینه خونه پدرشوهرم بودیم دخترم اومد گریه که میخوام کارتن ببینم من روشن کردم از اتاق اومد بیرون بچه من خوابیده صدای تلویزیون اذیتش میکنه دوباره تلویزیون خاموش کرد رفت تو اتاق در و بست من اونجا دوباره پشت بچم وایستادم دعوا کردم بچمو برداشتم اومدم خونم چند بار آخه کاراشون و میدیدم چیزی نمیگفتم این آخری دیگه دعوا میکردم خودشون و جمع کنن الان هر وقت برادرشوهر نچسبم با این خواهرشوهر عنتر خونه پدرشوهرم باشن پامون و نمیزاریم هر وقت اونا نباشن ما میریم بعد درس عبرت شد دیگه تو جمع به بچم از گل نازک تر نمیگم اگر کاری کنه نگه میدارم میام خونه تذکر میدم

بعد یه چیزی بچم خیلی صبور باادب وحرف گوش کن و عاقل حیف ک من لایقش نیستم اصلا شیطون نیست تنها بدیش اینه برا هر چیزی گریه میکنه مثلا نتونه به خاستش برسه یا یه چی بخاد و...

منم عصبی میشم جلوی همه دادمیزنم دعوامیکنم دشت خودمم نیست وقتی خیلی رومخم بره

نه عزیز اصلااا کادتون اشتباه نبوده اتفاقا کار خوبی کردید وقتی بچتون هیج جوره راضی نمیشه باید از اون محیط دورش کنید و اصلااا عذاب وجدان نداشته باشید

‌کار بدی نکردی که . این رفتارا جز تربیت کردنه . ولی به قول بقیه مامانا جلو بقیه این کارو نکن .

ب نظرم همون لحظه دست بچتو میگرفتی میومدی خونتون وبهش میگفتی وقتی گریه میکنی هیچ جانمیریم
ی مدت این کارو بکنی ترک میکنه اخلاقش رو

همین؟؟؟؟ 😆😆😆

منم دخترم منودعوامیکنه میگه بروبیرون ازخونه مامان جدید میارم توبدی ساکت باش‌دهنتوببند

جلو بقیه دعواش نکن این مجوز رو میدی اوناهم دعواش کنن میبردی اتاق با آرومی سرگرمش میکردی

سوال های مرتبط

مامان هانا ✨ مامان هانا ✨ ۴ سالگی
صبحتون پنکیکی😁🥞 خوبین رفقا چه خبرااا چه میکنید با خونه تکونی؟
دیروز هانارو بردم خانه بازی،هردفه که میریم من پر از استرس میشم واسه اینده این بچه،یعنیی انقدررررررر مظلومه،انقدرررر آرومِ حد نداره واقعا نگرانم
خیلی مظلوم میرفت سمت بچه ها خیلی مودب میگفت سلام من هانا هستم🥺 (میخاست دوست شه باهاشون)
بعد میرفت با یه اسباب بازی بازی کنه یه بچه دیگه مث گرگ میومد میگفت من میخام بازی کنم،هانام خیلی راحت کنار میرفت،اول فقط نگاه کردم ببینم چیکار میکنه دیدم نههههه این بچه تا میره با یچی بازی کنه اون بچه فضولچه هه میومد ازش میگرفت هانام خیلی راحت قبول میکرد میرفت کنار.ااخر هانا رفت پیانو بزنه باز بچه هه اومد گفت پاشو من میخام با این بازی کنم هانا تا اومد پاشه گفتم برو با یچی دیگه بازی کن بازی هانا تموم شد شما بیا با این بازی کن😠
میترسم دوروز دیگه تو مهد یا مدرسه از این بچه ها باشه که بهش زور میگن
یا مثلا یه بچه دیگه جیغ بزنه یا موقع بازی داد بزنه هانا خیلی میترسه و از اون محیط فرار میکنه حتی اگه اون بچه از خودش کوچیک تر باشه
البته اینم بگم ما اطرافمون بچه کوچیک نیست واسه همین هانا خیلی تو جمع بچه ها نبوده و ارتباط نگرفته.
ولی خب نگرانی مادرانه دارم....
مامان گل پسر مامان گل پسر ۴ سالگی
میش کمکم کنید؟
من و جاریم تو ی حیاط مشترک زندگی میکنیم اون دوتا بچه ۱۲ سال و ۷ ساله داره بالا میش من ی پسر ۳/۵ ساله .....ما پایین زندگی میکنیم بعد بچه ها از عمد میان تو پایین سرو صدا میکنن پسرمنم ب هوای اونها می‌ره دنبالشان بازی کنه بارها زدنش اذیتش کردن من ب پسرم میگم با اونها بازی نکنه چون اونا از این بزرگترین ولی پسرم قبول نمیکنه پسرم ازم اجازه نمیگیره می‌ره از پله ها بالا و بار دیدم خواستم هلش بدن و ومن داد زدم و بدتر لج میکنن وقتی بهشون میگم ...امروزم کن گفتم دارن تو حیاط بازی میکنن یهو رفتم دیدم پسرمو از کوچه هم بیرون بردن و بردن جاده اصلی ک ماشین داره میاد می‌ره از اونجا هم میخاستم ببرنش سرکار پدرشون و...منم پسرمو آوردم خونه تو راه پیش بچه ها کلی فش ب من داده منم آوردم تو خونه زدمش از صورتش سیلی پس گردنش کشیده از کونش و...خلاصه کلی گریه کردیم هم اون هم من بارها بهش میگم از من اجازه بگیر حرف گوش نمیده من خیلی بهش محبت میکنم باهاش تو خونه بازی میکنم وقت میزارم ولی امروز دیگ عصبانی شدم زدمش ...دختر جاریمو صدا کردم میگم چرا بدون اجازه من برایش میگ ب من چه خودش اومده ...با مامانم ک قطع ارتباطیم ....اونقدر بچه های تخم سگی ان نمی‌دونید بخدا ی دایی ۱۵ ،۱۶ ساله دارن تو مدرسه کاندوم ب بچه های دیگ میفروشه اینها هم دقیقا عین اون بد ذات....من الان با این شرایط خاک تو سریم چیکار کنم؟
مامان پسرم مامان پسرم ۴ سالگی
خانما شما جای من بودید چیکار میکردبن
من و خواهرزادم پسرامون 6ماه فاصله داره اون شب پسر من مریض بود اسم داره سرما خوردگیا شدید میشه پسر خواهرم هم مریض بود پسر من متاسفانه اون روز اخلاق نداشت پسر خواهرمو اذیت میکرد چند باری زد منم هر دفعه سرش داد مبزدم حتی خواستم به اتاق بندازم که خواهرم نذاشت خواهرم هم نازشو میکشید که مریضه تا شب شد شوهرم رفت ماشینو روشن کنه گرم شه منم رفتم اماده شم پسرم بچه ی خواهرمو پاشو له میکنه اون روز نمیدونم چرا لجباز شده بود
پدرم بی اعصاب اومد اتاق کشون کشون پسرمو اورد خواست لگد بزنه که مامانم نذاشت لگد هاش خورد به مامانم سر منم داد زد شما بلد نیستی بچتو کتک بزنی ادب کنی من میزنمش منم ناخواسته داد زدم دستتو به بچه بزنی ببین چیکار میکنم تو حق نداری به بچم دست بزنی گریه مردم اومدم گفتم دیگه نمیام این خونه که بچمو چشمتون نمیبینه
من اصلا تا حالا کتک نزدم بچمو
الان مادرم خیلی ناراحته خواهرمم میگه به خاطر مامان باز بیا