سلام تاپیک قبلم دیشب قرار بود سپهر بیدارشه اب بدم بخابونمش اب نخورد فهمیده ک قرار نیس شیر بخوره فقط یک ریز جیغ گریه رو پا نمخابید خودشو پرت میکرد تو بغلم راه میبردم میزد منو ساعت۳صبح شوهرمم مخواست بره سرکار عصبی شد گف شیربده هرچی مگفتم نه مگفت شیر بده نمیبینی داره جیغ میزنه اگ ندی میام میزنمت منم مجبورشدم بهش بدم اینقدر اعصابم بهم ریخته بود سردرد بدی گرفتم بجایی ک شوهرت کنارت باشه هواتو داشته باشه اینجوری رفتار میکنه هی میگع شیربده شیر بده لعنت کنه همچین مردایی من هیچ وقت نمیگذرم ازش صبحم سرکار نرفته نشسته خونه خابیده ک گفته سپهر دیشب نزاشته من بخوابم
الانم قهر کردم اصلا محلش نمیدم ک و ن لقش
دلم خیلی شکستس اینقدر پرپیشب باهاش حرف زدم گفتم بیا باهم دیگه همکاری کنیم من ک تنهایی نمتونم گف باشه حالا شب ک بشه نمتونه گریهاشو تحمل کنه

عزیزم اکثر شوهرا همینن شوهر من چون میدونستم حوصله گریه های بچه رو نداره اگه شب بیدارش میکرد وحشی میشد 😃😃من اصلا موقع که خواستم بچه م از شیر بگیرم خونه خودم نموندم رفتم پیش مامانم تا یک هفته اونجا بودم تا خوب آرام شد بعدش شوهرم اومد دنبالم اینطوری هم خودم راحت بودم هم شوهر دیوانه 😅😅😅

نرگس جون بنظرم اول از همه همکاری همسر لازمه وگرنه اصن نمیتونی .روز اولم گفتم اما گفتی تنهایی میتونی.من شبا پیش باباش میزاشتمش چراغ خاموش میکردم خودم میرفتم بیرون اتاق میخابیدم که منو نبینه ازم طلب کنه.سه شب اول هم همینطورن بعدش عادت می‌کنه.باورت میشه من یک هفته کنارش نخابیدم که عادت کنه.اک میتونی دو سه شب خونه مامانت برو اونجا خیلی راحت تر میتونی و بچه هم بیشتر سرش گرم میشه

ول کن بابا این مردا موجودات عجیبین...شوهر من راضی نبود دخترمونو از شیر بگیرم بخاطر همین ۲ وز باهام حرف نمیزد🤣وقتی دخترم گریه میکرد بیدار میشد از خواب بهم میگفت من نامردتر و سنگدلتر از تو تا حالا ندیدم😅😅😅😅😅