۴ پاسخ

گاهی خانه بازی ، گاهی پارک ، تو خونه پویا میببنه نقاشی میکشیم عکسای کتاب و نگاه می‌کنه اسباب بازی و خوراکی

یه سری فلش کارت نشر نردبان اینا یه مدته به درد من خورده باهاش خوراکی و حیوانات رو تا حدودی یاد گرفته مثلا قارچ شیر شکلات کیک گاو ایناااااا

من کل اسباب بازی هاشو میزارم گوشه حال و بغلش،میکنم میبرم آشپز خونه و داخل اتاقش هر چیزی ک خواست و بهش،میدم و میشونمش تو حال بازی میکنه و من ب کارام میرسم این وسط مسطا میاد پیشم بهونه میگیره گریه میکنه و من میرم باهاش بازی می‌کنم براش از گوشیم اهنگای حسنی و مرد مزرعه دارو میزارم و خوراکی میدم دستش و باز میرم ب کارام میرسم تموم ک شد میشینم باهاش با اسباب بازی هاش بازی می‌کنم براش شعر میخونم و پاهاشو دراز می‌کنم پاهای خودمم همینطور اتل متل توتوله بازی می‌کنم کلاغ پر کبوتر پر بازی می‌کنم ک صداشونو میگم تا یادم بگیره دیگه با ظرف وظروف آشپز خونه مثلا پسرم غدا درست میکنه و میده بهم منم میخورم و میگم به به دستت دردنکنه چقدر خوشمزه است و حسابی بدو بدو میکنیم

ما یک ایوان ۶۰متری داریم با هم میریم خاک بازی،تاب بازی،فوتبال خونه هم ماشین بازی میکنیم البته من نصف روز بیشتر پیشش نیستم بقیه اش مهده

سوال های مرتبط