خانما بچه های شمام انقدر وابستگیشون ب بقیه زیاد پسرمن تا دربار بشه مادرشوهرم یا پدرشوهرم یا خواهرشوهرم صداشون بیاد بدو میره پیش منم نمیاد دیگه اصلا ی ساعتم بره باهاشون منو یادش نمیاد داره این وابستگی منو نگران میکنه چون بچه خواهرشوهرم همینقدر وابسته شده بهشون الان۹سال خواهرشوهرم بخاطر بچه اش اومده باهاشون زندگی میکنه بچه اش خونه خودشون نمیره دیگه نگین چون مادرشوهر یا پدرشوهر اینجوری میگه اگه وابستگیش قرار بود ب پدرومادر خودمم اینجوری باشه باز نگران میشدم دوسندارم وابسته کسی باشه

این رفتار از تنهایشه، میره اونجا سه چهار نفر دورشن باهاش بازی میکنن خوشش میاد
تو خونه بجز خودت و خودش کسی نیس که
دختر منم اینجوریه میریم مهمونی دیگه منو باباشو کلا یادش میره حتی دیگه بغلمونم نمیاد فرار میکنه ازمون

ایشالله که خونه مستقل بگیری ولی بزرگتر که شد میتونی قانون بزاری برای رفتنش مثلا یه ساعت در روز اینطوری فرق بین خونه خودت و اونجارو میفهمه. الان هم امتحان کن مثلا یه وقتی خ‌ودت ببرش و برش گردون که رفت و آمدش رو وابسته به شما بدونه.

منم این مشکل و دارم پیش هر کسی میره من ویادش میره منم یک هفته دیگه میرم طبقه ی پایین خونه ی مادر شوهرم زندگی میکنم منم خیلی میترسم به اونا وابسته بشه همش نگرانم فکرم درگیره

وای خیلی زوره دختر منم تا پدرشوهرمو میبینه میره بغلش ازبس اون بچه رو میبره بیرون دورمیده خداروشکر حالا فعلا یه شهری دیگه هستن من مثلا میگم نبرش عادت میکنه حرف گوش نمیکنه ب لج من میبره همش میگه ما خونمون بیاد جیرفت دخترمو هرعصر میبرم بیرون منم گفتم نه اینجوری بدعادت میشه ماخودمونم فقط اخرهفته ها میبریمش بیرون ولی مطمئنم بیاد یکسره میاد دنبالش منم اجازه نمیدم میترسم بی احترامی بشه همش میگم خداکنه نیان

منم دخترم وقتی مامانمو میبینه همین کارو‌میکنه😑 خیلی خودشو لوس میکنه واسه مامانم وگریه هم ک میکنه بین منو مامانم فقط مامانمو انتخاب میکنه 🥲
منم خیلییی نگران این وابستگی ام همش با خودم میگم نکنه فکر میکنه مامانم مامانشه