۱۱ پاسخ

پسر منم همینه .
اینقدر وابسته ام شده که حد نداره .
از بچه و بچه داری دیگه سییییر شدم .
یه سره بغل میخواد بازی میخواد . بعضی وقتا دیگه میگم گریه کنه تا حداقل غذا درست کنم . دیوونم کرده به خدا

چه بددد...شوهر من میخواد کارشو ببره بندرعباس میگه بیا بریم میترسم از همین تنهایی و غریب بودن با بچه...وقتی خودت تنهایی باز میشه تحمل کرد ولی بچه هارو چجوری آروم کرد

دخترمنم اینجوریِ

دقیقا منم تو شهر غریبم هیشکی رو ندارم شوهرم هم بیشتر سرکاره خونه نمی‌ذارم ی چای بذارم

راستی علت چسبندگیش احتمالا دندون نیش و اسیابم میتونن باشن

ی مدت ک شیر میدهی ی پیراهن خودت یا عروسک پیشش باشه ک بوتا بگیره بعد یک هفته خوابید اینا پیشش باشن بیدار نمیشه ببرش اشپز خونه وسایل بی خطر بریز دور برش ی مدتی هر روز ببرش پارک تا با بچه ها و محیط اشنا بشه از بس تنها بوده چسبیده ب خودت

البته برسام بچه هارو دوست داره ولی انقدالان بندرعباس گرم شده ک دیگه نمیتونم ببرمش توکوچه تا بابچه ها بازی کنه خونه نشین شدیم، خانه بازی هم ک نمیشه همیشه برد

مثل بچه من میخام برم جیش کنم پروژه دارم

وای عزیزم حرفایی ک میزنی ک حرفای من ومشکلات منه، منم مثل خودت شهرغریبم وکسی رو ندارم ب کارام نمیرسم تابحال رفتم دسشویی انقددددد گریه کرد ک نفسش بنداومد، ازبس تنهاهستن باما وفقط مارو میبینن خیلی وابستگی دارن واضطراب جدایی😥😥

الان یه سوال این ویو پنجره خونتونه؟

کم کم ازش دور کن خودتو سعی کن سوق بديش سمت بچه ها

سوال های مرتبط