سلام مامان های عزیز.اومدم با تجربه ی پستونک
اول اینکه من بسیار بسیااار راضی بودم که دخترم پستونک گرفت از همون روز سوم بعد به دنیا اومدن بهش دادم که عادت کنه.و چون بچه ام به شدت کولیکی بود بعد هم دکتر گفت پستونک رو بهش بده که یکم اروم بشه،و پستونک یه جورایی مادر دومش بود،و بعد دکترش گفت حتما از ۲۰ ماهگی تا ۳۰ ماهگی دیگه یواش یواش ازش بگیر،به خاطر فرم دندوناش،خب من چون میرفنم سرکار میخاستم وقتی بگیرم ازش که خودم بیشتر پیشش باشم گذاشتم برا ایام عید نوروز..این چندماهم که داخل اینستا پر بود از این ویدیوویی که پستونک بچه رو بادکنک میبرد که من حس خوبی به این کار نداشتم.اومدم یه دو هفته ای از نظر ذهنی اماده اش کردم با قصه و داستان و حرف زدن و این چیزا،یه روزم بهش گفتم یه مغازه ای هست که اگه بریم پستونکامون رو بهش بدیم به جاش بهمون عدوسکای بزرگ ک خشگل میده ،و دخترم به شدت استقبال کرد،رفتیم ور یه مغازه و به فروشنده قبلش گفتم سه تا پستونکش رو دادیم و دوتا عروسک به انتخاب خودش گرفتیم.خیلییی خوش حال بود،ولی دو شب اول یکم بیتابی کرد،بعدم دیگه خودش میگفت چون من بزرگ شدم پستونگم رو با عروسک عوض کردم

۴ پاسخ

چه خوب پسر من گول نمیخوره اصلا 😭

انشاالله قسمت من

عزیزم،چه مادر و دختر باحالی

جان چه ایده خوبی

سوال های مرتبط

مامان فاطمه زهرا 😍 مامان فاطمه زهرا 😍 ۳ سالگی
سلام سلام با تجربه پوشک گرفتن…
اینجا مینویسم شاید به یک مامان کمک کنه…
من از دو سال و نیمگی دخترم(اینم‌ بگم دختر من خیلی زود حرف افتاد و طبق گفته مربی کلاسش از سن و سالش در مهارت ارتباطی همیشه کمی جلو تر بود اما شبا پوشکش خیس بود پس فهمیدم آماده آماده نیست) …منم فقط در محیط توالت میشستمش که با محیط دستشویی آشنا بشه؛ بهش میگفتم جیش داری موقع شستشو و غالبا میگفت نه؛ گاهی میگفت بله و جیش میکرد… هر موقع جیش میکرد میگفتم پس پوشک نپوشیم و میگفتم جیش داشتی بگو پوشک کنم ( تا بدون استرس با پدیده بدون پوشک بودن آشنا بشه) … هر موقع پی پی داخل پوشک میکرد داخل سرویس که میشستم بهش پی پی رو نشون میدادم و میگفتم خب جای این پی پی داخل توالته بره پیش دوستاش… بعدم میگفتم قربون پی پی کردنت برم؛ من عاشق شستن شما هستم( که بدونه کار بدی نیست و نترسه) خلاصه فردای سه سالگی وقتی اولین پی پی رو کرد بردم سرویس؛ بعد گفتم پوشک نمیکنم جیش داشتی بگو بیایم… دخترم بعد یک ساعت گفت اومدیم اما گفت جیشم نمیاد؛ گفتم ببین( خودم با لباس ایستادم روی دستشویی، و گفتم پشتت رو بکن من رو نبینی، نشستم و آب باز کردم گفتم خب بای بای جیش) دخترم گفت نوبت منه؛ نشست و جیش کرد… و دیگه همه رو گفت … پی پی رو هم خیلی راحت همون روز کرد اونجا … الان بیشتر از ۷ روزه گرفتم… و نه مشکل یبوست پیدا کرد نه خونه رو کثیف کرد… دو سه بار یه دو قطره جیشش رفت اونم بعد چای خوردن اما خودش سریع گفت جیشم یه ذره رفت سریع رفت سرویس و بقیه رو اونجا کرد. خونه هم اصلا کثیف نشد چون شورت آموزشی پاش بود… این چند روز مهمونی هم بردمش اصلا مشکلی نداشت… در مورد شب هم میگم چه کردم 😊 امیدوارم براتون مفید باشه …
مامان اهورا مامان اهورا ۳ سالگی
چقدر بلاتکلیفی بده. میخوام از شوهرم جدا شم. از دیروز اومدم خونه مامانم‌ مامانم خودشم مسافرته منو پسرم تنها. دارک دق میکنم. روز اول که همه ش پسرم گریه کرد که بریم خونمون. امروز بهتر شده ولی خودمم دلم خونه رو میخواد. یعنی شوهرم نباشه ولی خونه و وسایل خودم باشه. پسرم هر حرفی میزنه میگم خدایا قراره دیگه هرشب باباشو نبینه یعنی. دو ساله دارم به این تصمیم فکر میکنم ولی حالا که استارتشو زدم انگار جا زدم. فقط به خاطر پسرم. عین مرغ پرکنده شدم تو خونه. دیروز که اومدم احساس میکردم اگر یه لحظه دیگه تو اون خونه بمونم یه بلایی سر خودم میارم. بابام یه ماه فوت کرده و شوهرم دائم یه بهانه ای برا قهر و دعوا داشت به جای درک کردن. خیلی مشکلات جدی تر داریما این آخریش بود که یهو منو داغون کرد. حالا گیجم نمیدونم برم دادخواست بدم ندم.برم وسایلمو جمع کنم یا نه. موندم تو بلاتکلیفی. دلم نمیخواد برگردن به اون زندگی اصلا چون دو سال تلاش کردم درست شه و نشد. ولی تحمل این استرس و این بار روانی هم ندارم‌ خدایا کاش زودتر بگذره