۹ پاسخ

اره منم با گریه و دعوا میارمش خونه

پسر منم رفته بودیم نشهد از پله های هتل بالا نمیومد فقط میگفت بریم بیرون بگردیم تو صحن فقط اینور اونور میرفت

پسر من خودش دستمو میگیره میگه بریم

نمک رو رخم من نپاش😂تاره جالبش اینجاس ک حالا بزور یپار آسانسور میشیم میایم بالا دردسر جدید اینجاس میگ برم خونه همسایه! یعنی هرجای حاضر باشه جر خونه خودمون

وای بچه من
انگار دارم میبرمش زندان😅😂😂😂 یعنی تا دم خونه برسیم چندسری دیگه میره گردش
آخرسر هم عموش یا پسرعموش با موتور میزن دوز دور ..و حتما تا خود خونه میان داخل بعد سرش گرم میشه میرن بیرون..بازم میزنه زیر گریه چرا باز منو نبردن بیرون😂😂

دختر من امروز صبح از خواب بیدار شد اولین کاری که کرد رفت لباسشو اورد میگفت بپوشون بریم بیرون 😅

تازه یاد گرفته تا لباس تنش میکنم میره جلو در می ایسته منتظره من بیام درو باز کنم بریم بیرون😅

عشق آسانسورع اون صداش همش میگه بریم بیایم باهاش

وای پسر منم اینجوریه یکی میخاد بره گریه میکنه بابامم همش میبرتش هرجا میره میوفته دنبالش دسشوییم میره😂 یواشکی میره بیرون

سوال های مرتبط