با همسرم رفته بودم دکتر مجبور بودم که همراهیش کنم ...نویان پیش مادرهمسرم بود قبلا خوب می موند ولی بعد دوساعت زنگ زدن که بی قراری میکنه و شیر نمی خوره ...
بخدا تا رسیدیم منو دید نمی دونید چه ذوقی کرد و خودش رو انداخت بغلم انگاری دنیا رو بهم داده بودن ...
همش بوسش میکردم ...
بعضی وقتا میگم حیف اینهمه زحمت برای کارم و شغلم و جایگاه شغلیم کشیدم ولی الان میگم خدا رو شکر بهترین تصمیم رو گرفتم ....

ای جانم عزیزم خیلی حس قشنگیه

الهی بگردم .آره الان دیگه قشنگ متوجه نبودنت میشه .بعدش ذوق میکنن آدم حال می‌کنه

ای جونم عزیزمممم😍بچه هامون دیگه مارو میشناسن میفهمن وقتی نباشیم، آدرین خیلی مامانم اینا رو دوست داره مامانم اینا هم همچنین مامانم میگه من آدرین رو بیشتر از تو دوس دارم 😂هروقت کار داشته باشم میزارم پیش مامانم ، چندروز پیش رفتم برای ترمیم ناخن آدرین پیش مامانم بود کارم تموم شد رفتم خونه مامانم دیدم بغل مامانم شیر میخوره گفتم سلام پسر نازم آدرین منو دید یهو بغض کرد زد زیر گریه گفت ممه وای دلم کباب شد گفتم الهی بمیرم بغلش کردم کلی بوسش کردم بعدش خوشحال شد 🥲مامانم گفت وای ببین چه خودشو لوس کرد برات الهی دورش بگردم 😍

😍😍😍

اره نورام اینجوری شده قبلنم بهم وابسته بودا ولی بعد ۵ ماهگی شدید تر شد

اخی 😍ایشالا زندگیت پر از این حس های خوب و امید به زندگی

اخی عزیزم