۶ پاسخ

دیگه قلق بچه باید بیاد تو دستت که چطوری برگردی خونه، من باباشو میفرستم میگم بابات رفت اونم میاد

منم قول بستی یا رانندگی میدم میاد بشدت پسرم خودشو میزنه زمین و گریه میکه

من بهش میگم میای بریم خرید مثلا حلیم بخریم یا پفیلا بخریم یا میای مسابقه بدیم تو ماشین ما اهنگ برقیصیم از نیم ساعت قبلش هم بهش میگم ۱۰ تا دیگه میریم خونه هی کم میشه تا میشه ۱ تو کیفش هم شیر و کیک میزارم نهایت از اون استفاده کنم 😂😂 هر بار یکیش جواب میده

من یه جایی خوندم بچه هایی که جایی میرن برا برگشتن از اونجا گریه میکنن و قشقرق به پا میکنن باهوش هستن

چون بدعادت میشن پسرمنم همین بود حتی خیابون محله میدون پارکو قشنگگگ میشناسه هرشب می‌بردم الان چن روزه موقعیت نشده ببرم از سرش افتاده میخوام دوسه روز یبار ببرم ک اذیت نکنه

منکه اصلا نمیبرم

سوال های مرتبط

مامان حسنا مامان حسنا ۲ سالگی
مامانا اومدم غر بزنم اومدم ناله کنم خواهشا بیاید دلداریم بدید
ناشکری نمیکنم بابت وجود دخترم لحظه لحظه خداروشکر میکنم ولی واقعا بریدم از صبح تا شب به حدی که استفراغ کنه به حدی که دیگه گلوش پاره بشه گریه میکنه بالشت رو رو تخت جابه جا کنی گریه میکنه پاتو اونوری بذاری گریه میکنه کنترل رو دست بزنی گریه میکنه هرچی هرچی که فکرشو بکنی میشه تبدیل به بهونه برای گریه کردن غذا که ابدا دیگه نمیخوره از صبح که بیدار میشه فقط گریه و غذا صفر خواب صففففر تا صرح صدبار پامیشه گریه میکنه خوابه ولی انگار فقط چشماش رو بسته میگه دوتا دستت رو بده من بغل کنم یا بغلم کن راه ببر اینقدر میخوام باهاش بازی کنم طرح اب بازی میریزم بازی با نی با گوش پاک کن با برنج با لیوانای کاغذی فقط ۵ دقیقه ساکته باز گریه واقعا دیگه توی درموندگی کاملم حرفم زیاد نمیزنه تازه میتونه چندتا کلمه بگه از صبح تا شب فقط نه نه نه نه اخه من چیکار کنم هر روزم میبرمش بیرون یا پیش بچه ها یا پارک و یا خونه مادرشوهر و عمو و دوست و رفیق واقعا امروز دیگه به نقطه اخر رسوند از گریه و بدغذایی منو ... شبا به باباش میگه تو برو اونور بخواب به منم میگه تو برو اونور بشین نخوابی برمیگرده نگاه میکنه اگه چشام بسته باشه گریه و زاری و نهههه نهههه