۲۲ پاسخ

همه این حس هایی که گفتید رو داشتم🥺همین الانم اگه پرو بال بدم بهشون بازم همون حس ها با همون شدت میاد سراغم

من فک میکردم فقط من اینجوری ام ، حالم انقد خرابه که از بهترین روزای زندگیم لذت نمیتونم ببرم، دقیقا منم مثل شما و خیلیای دیگه فک میکنم قبلا که آزاد بودم همه وقتم برای خودم بود خوابم به موقع و کافی بود، دیگه تموم شد ... استغفرالله اینا فکرای شیطانیه ، از خدا میخوام صبر و قدرت بده این روزا رو ب خوشی بگذرونیم حالمون خوب بشه بچه هامون ک یکم بزرگ شدن بازم میتونیم مثل قبل برای خودمون باشیم همه چیمون رو روال بیفته مثل قبل، از خدا میخوام به هممون کمک کنه زودتر خوب بشیم ، من منتظر معجزه ی خدام که حالمو خوب کنه برای همه اونایی ک مثل خودمن دعا میکنن

عزیزم تنها چیزی ک میتونی ب خودت بگی بگو من میتونم از پس همه چی بر میام اینا ک چیزی نیس من سخت تر از ایناشم تحمل کردم من قویترین و بهترین مادر روی زمینم مطمعن باش خدام کمکت میکنه

چقد با جواب تاپیکا گریه کردم چراااااا واقعا😭😭😭😭😭

ای وای منم‌همینم 😭🥺

حس میکنم این حس بین همه مامان اولی ها چندماه اول طبیعی باشه
منم خیلی میترسم و همش استرس دارم
جوری ک حتی با شوهرم هم بحث میکنم همش میترسم بد بگیرش یا فشارش بده چ برسه ب بقیه

برای منم خیلی 40 روز اول سخت گذشت و قشنگ وزنم نصف شد ولی به مرور بهتر میشی نگران نباش

منم همینطورم

از گریه زیاد قیافم عوض شده بود تا بحال خودمو این شکلی ندیده بودم

منم داغونم داغونا،بااینکه مادرمم کمک میکنه،ولی بی اشتهایی عصبی گرفتم.خوصله اومدن هیشکیو ندارم دلمم نمیخواد کسی کمکم کنه دوس ندارم بچمو بغل کسی بدم.دوس ندارم توصیه گوش کنم هرکی بیاد یه چیز اموزش بده.دلم میخواد برگردم سرکارم.میخوام ازاد باشم بازم😭😭داغونم

حال روحیم خیلی بد بود وقتی دکتر ۳روزگیش گف زردی داره بستری کنید من از ساعت۷عصر تا۱۲ونیم حتی شاید بیشتر از چشمام اشک میومد و گریه میکردم پرستار توضیح میداد چیکار کن و من اشک میریختم حتی نمیتونستم خودمو کنترل کنم که تنها شدم گریه کنم

چهله بچه که رد بشه تمام این حس ها از بین میره خیالت راحت

اخ ک تنها نیستی واقعا درکت میکنم من خونه بابامم روزی صد بار دعوا میکنم با همه خیلی استرسی شدم رو بچمم خیلی حساسم

برای دلدردش قطره اینفاکول بگیر.شبا قنداقش کن ک راحت بخابه و دستو پاش نپره ک بیدارشه.عزیزم نگران نباش میگزره

هنوزهم دیرنشده بذار گرسنه بشه رذارش رو سینه ات کم کم عادت می کنه سینه رو بگیره

منم اینجورم عزیزم. تنها نیستی

منم دقیقا 🥲🥲
مخصوصا اینکه اطرافیان درکت نکنن 😥

درکت میکنم همه حس هاتو داشتم
تازه تازه دارم باخودم کنار میام

من که نگاش میکنم عذاب وجدان میگیرم و گریه میکنم حس میکنم خیلی مظلومه بچم
همش گریم میاد

وای منم حالم دقیقا مثل توعه 😭😭😭وقتی دل دردر داره به خودش میپیچه انگار دارن قلبمو تیکه تیکه میکنن. تا تنها میشم گریه ام میگیره.تا با بچه ام حرف میزنم گریه ام میگیره . شاید مسخره باشه ولی گاهی میگم اگه من بمیرم چی به سر بچه ام میاد و میشینم گریه میکنم😭😭😭خیلی مادر بودن سخته خیلی😭😭😭نمیدونستم…

اره عزیزم وای که من چقدر گریه کردم اون اوایل 😐 الان بی عار شدم 😂

راس میگی درکت میکنم 😭
بچت سینه خودتو میگیره ؟
من سینمو نمی‌گیره
توی شیشه بهش شیر میدم 😭😭😭😭😭

سوال های مرتبط