۷ پاسخ

اوج دردام ساعت ۴تا ۶ بود که دیگه ۶ بچم دنیا اومد.

ناگفته نباشه حضور همسرم تو حین درد و زمانی که ورزش میکردم بی تاثیر نبود

کلا سعی کنید آرامش تونو حفض کنید.

عزیزم یه سوال کیسه آبت که ترکید دهانه رحمت هم باز شد یا ربطی نداره؟

ماشاالله به این روحیه ات عزیزم😍

ماما همراه ازت چند گرفت؟دکترت نیومد بالا سرت؟شکر خدا عزیزم قدمش مبارک باشه برا منم دعا کن مامان بشم🥺

معاینه تحریکی چجور بود ؟

مبارک باشه 🩷

سوال های مرتبط

مامان حسنا مامان حسنا ۶ ماهگی
😍تجربه زایمان من 😍
سلام مامانا من دیروز ۱۳اردیبهشت سال ۱۴۰۳ساعت ۲:۲۰دقیقه دختر کوچولوم بدنیا اومد
قبل از هر چیزی بگم که فقط خودتون میتونید به خودتون کمک کنید با ورزش و پیاده روی که خیلی مهمه
من ساعت پنچ صبح وقتی بستری شدم دهانه رحمم دو سانت بود بدون هیچ دردی رفتم بعد از اینکه قرص فشار بهم دادن کیسه آبم پاره شد ساعت هشت کم کم دردام در حد پریودی شروع شد که قابل تحمل بود بعد از دو ساعت ماما معاینه کرد گفت داری میشی سه سانت بازم دیگ ساعت ده به بعد دردام زیاد شد که بلاخره با تکنیک تنفس ماساژ روغن که همراهم باهام بود تا ساعت یک تحمل کردم بعد ماما اومد گفت هنوز چهار سانت نشدی دیگ داشتم نا امید میشدم اخه خیلی درد داشتم بلند شدم با هر توانی که داشتم ورزش ،ماساژ،کیسه اب گرم خودمو اروم میکردم اما نمیشد که آخرش گفتم فقط بیاید بی حسی که از کمر کنید که اپیدوراله ماما اومد گفت یه نیم ساعت تحمل کن میایم که نیم ساعتتش شد یک و نیم ساعت دیگ از تحملم خارج شد وقتی اومد معاینه کرد گفت تو که داری زایمان میکنی دیگ نیاز نداری و دکترمو خبر کردن تا دکتر اومد دیگ با دو تا زور زدن بچم بدنیا اومد خودمم باورم نمیشد که یهو از چهار سانت رسیدم به ده سانت فقط یاری امام علی و حضرت زهرا و اهل بیتش بود که من تونستم راحت زایمان کنم ❤️😍
مامان آسنا و سورنا 💕 مامان آسنا و سورنا 💕 هفته چهلم بارداری
تجربه زایمان طبیعیم
با نشتی کیسه آب رفتم زایشگاه اونجا معاینه کردن گفتن دهانه رحم دو فینگر ۳۰درصد بازه باید بستری شی تا کار های پذیرش انجام داد همسرم ساعت ۱۱شب رفتم زایشگاه اتاق انتظار زایمان سریع بهم آمپول فشار زد و نیم ساعت بعد کیسه آبم پاره کردن یک ساعت نشده اومد دوباره معاینه کرد ۶سانت دهانه رحمم باز شد البته از ساعت ۱۱شب که رفتم اتاق انتظار مامام خیلی خوش اخلاق و مهربونم بود با اینکه برای زایشگاه اونجا بود مثل یه ماما خصوصی کمکم میکرد و ورزش های لگنی انجام میدادم به ۶سانت ک رسیدم دردم زیاد شد درخواست اپیدورال کردم گفت چون بی حسی هس و باید به کمر بزنی عوارض داره نزن اکسیژن بدون درد بهتر منم اوکی دادم همین ک اکسیژن زد اصلا نفهمیدم چی شد و دردام از بین رفت دو ساعت نگذشته بود ک یه لحظه متوجه شدم زیر بغلم گرفتن میبرن اتاق زایمان تا نشوندنم رو تخت مخصوص زایمان بچه اومد سریع زایمان کردم خدارو شکر زایمانم خیلی خوب بود زمانشم به سه ساعت نکشید درد هم داشتم ولی خیلی کم ولی
مامان سجاد جان💙🧸🌙 مامان سجاد جان💙🧸🌙 روزهای ابتدایی تولد
پارت دوم👼🏻💙
بیمارستان رفتم معاینه کرد گفت دوسانتی ولی دردام خیلی زیاد بود گفت رحم ات عالیه برای زایمان طبیعی ساعت شش بود گفت برو بشین ساعت هشت بیا دوباره معاینه ات. کنم منم رفتم تو راه رو بیمارستان موقع که دردم اروم میشد کمرمو حرکات مختلف میدادم اسکات میزدم راه میرفتم نیم ساعت بعدش دردام خیلی شد دکتر معاینه کرد گفت افرین خوب پیشرفت کردی چهار ساعت شد تا کار های پرونده رو انجام دادیم ساعت هشت شد منو بردن بلوک زایمان همون چهار سانت پیشرفتی نکرد ولی خیلی درد داشتم ماما معاینه کرد گفت باید کیسه ابتو سوراغ کنیم تا بیشتر پیشرفت کنی با سورنگ سوراخش کرد 🤕کلی اب اومد خیلی زیاد بود بعدش دردهام قابل تحمل نبود حس میکردم کمرم داره دونصف میشه معاینه کردن شش سانت بودم ولی همش ماشاءالله میگفتن چون لنگ و رحمم عالی بود یه ربع بعدش شدم هشت سانت و فول شدم تا فول شدن دردهاش خوب بود ولی موقع که فول شد غیر قابل تحمل همش زور میومد و منم به نافم نگاه میکردمو و زرمو به معقدم میزدم که بعد سه چهار تا زور محکم گل پسر اومد بعد تولد یعنی همه دردهات با تولد بچه بیرون میشه بعدش شکموو خیلی فشار دادن و چندتا سفره کردم جفت دراومد بعدش فشار داد کامل تخلیه کرد نمیدونم چیجوری برش زدن ولی یک و نیم ساعت دوخت بخیه هام طول کشید بخیه های گوشتی بی حسی زده بود ولی بخیه اخر رو پوست بدون بی حسی بود چون پوستم بی حس نمیشد خیلی درد بدی داشت 😫خلاصه رفتم توبخش و شیرم نداشتم ولی سینمو الکی میدادم مک میزد تا امروز که شیر کردم بچمم با وزن سه کیلو و دویصد گرم تولد شد و بعد زایمان دردهام کلن از بین رفت و خداروشکر راضی ام و زایمانم خیلی خوب بود
مامان سیدمحمدقاسم مامان سیدمحمدقاسم ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی بیمارستان دولتی دولتی
اولا این زایمان سوم بود دو تا زایمان قبلی بهشتی‌رفتم‌ولی با مشورت ماما م امین‌رو بهم پیشنهاد داد ساعت ۹ صبح لخته خون دفع کردم خیلی ترسیدم رفتم بیمارستان بعد معاینه و ان اس تی که ازم گرفتند گفتند شوهرم کارای پذیرش رو انجام بده برای بستری بهم سرم وصل کردند و آمپول فشار زدند دهانه رحمم ۲ سانت باز بود و بچه هم میگفتند خلفیه و توی معاینه دستشون به کیسه آب نمی رسید.بهم دستگاه وصل بود کلا فقط یه ماما و یه دانشجوی ماما یی باهام بود ماما خیلی کاربلد بود مامای همراه نداشتم این خانم خیلی بهم کمک کرد ساعت ۳ دردام شرع شروع شد کم کم کیفیت هاش زیاد میشد بهم میگفتند با بینی نفس بکش و با دهان محکم بده بیرون.فک می‌کردند ساعت های ۹ و ۱۰ شب بچه ام به دنیا بیاد ولی معاینه بعدی دیدن ۵ انگشت شده و دردام اشت زیاد میشد کیسه آبم زدند بعد اتاق و عوض کردند و رفتم اتاق ال دی آر دیگه دردام خیلی زیاد شده بود اینبار بهم گفتند موقعی که درد میاد چونه ات رو بچسبون به سینه ات و زور بزن و تکنیک نفس رو هم هی بهم میگفتن انجام بده ساعت ۵ و نیم اینا بود که کیسه آبم زده بودند ساعت ۶ و ربع بعد از ظهر پسرم به دنیا اومد.
اصلا بخیه نخوردم خیلی زود فول شدم چون ورزش هایی که بهم ماما میگفت رو خوب انجام می‌دادم اصلا جیغ نمی‌کشیدم تنفس خیلی مهمه.
بیمارستان تمیز بود. پرسنل هم خیلی خوب بودند. خیلی خلوت بود. ماما واقعا کاربلد بود با اینکه خیلی جوون بود. غذاش تعریف نداشت ولی خب بیمارستان بود دیگه. به بچه لباس نمی پوشانند. وقتی هم به بخش رفتم پرستار هاش خیلی خوب بودند. وزن پسرم هم سه کیلو و سیصد گرم بود، هفته بارداری هم ۳۹ هفته و یک روز بود.
سوالی بود در خدمتم...