۱۷ پاسخ

ان‌شاءالله نی نی تو دلت همونی که میخوای میشه.ب حرف بقیه هم گوش نکن

همون اول که محکم جوابشونو بدی دگ چیزی نمیگن،بگو باباش گفته دختر بیشتر دوست دارم،خودمم دوست دارم دخترم خواهر داشته باشه.ولی ایشالله که مزه دوتاشم بچشی و به خواستت برسی

به خدا بسپر عزیزم هرچی شد مهم اینه سالم باشه....بگو خدا خودش همه چی رو قشنگ میچینه گذاشتم اون واسم انتخاب کنه و بهترم شد دو تا خواهر همیشه پشتیبان و یار همن

ان شا الله که خواست دلت با حکمت خدا یکی باشه ولی اگه دخترشد با افتخار بگو دختر هرکسی هم که حرف زد جلوش در بیا

بگو رفتم دختر کاشتم بچم آبجی داشته باشه و حال شما هم جا بیاد🤣

بگو دلم به دختر داشتن مجدد هم بود. گفتم اقدام کنم خدابرام رقم بزنه هرچی شد، اون بالایی هرچی میخاد....

من سه تا دختر دارم شوهرم پسر میخواست باردار شدم خدا خواسته ...الانم شدید دوست دارم پسر باشه لطفا منم دعا کنید با قلبهای پاکتون 😔

انشاالله هرچی ک هست سالم و سلامت باشه

ان شاالله پسر سالم و صالح باشه گلم خدا دلتو شاد کنه

عزیزم خدارو شکر کن که الا یه دختر سالم داری و اگر یه دختر دیگه باردار بودی باز خدارو شکر کن من خیلی دوست دارم حتی یک دختر داشته باشم 🥰😓 به حرف مردم گوش نده حتی خانواده شوهر 🤭

خواست خدا بوده...
میدونین ivf چقد هزینشه
جدا از اون اون همه دارو امپول هورمونی بزنی چقد عوارض داره بخدا ماهم دلمون میخواست طبیعی باردار شیم هرچی باشه فقط سالم باشه

شوهرمنم دوست داشت بچه دوم پسر باشه ولی خواست خدا بود دختر باشه 😍😍برخوردش خیلی بدبود چندروز خیلی باحرف اذیتم کرد ولی بعدش پذیرفت الان که به دنیا اومده جون وعمرش شده این دوتا دختر

صبحا با ی حس بد بیدار میشم کل روزم تو گهوارم خنثی شدم دیگ

انشالله ک سالم باشه و اونی ک میخوای.ولی اگر دخترم بود بگو خیلی دلم میخواست دخترم یه خواهر داشته باشه خدا ب دلم نگاه انداخت

منم منتظز پسر بودم و دختر شد خیلیم رفتارشون اذیتم کرد حوری ک نمیتونم عادت کنم ببچم

دخترتون چندسالشه

دقیقا منم تو همین وضعیتم

سوال های مرتبط

مامان جانان♥️ مامان جانان♥️ هفته سی‌ام بارداری
من یه دختر ۴ ساله دارم یه جاری دارم همسن خودم ما همکلاس بودین دوست صمیمیم‌ بود برادر شوهرم عاشقش شد باهم فرار کردن خلاصه اون جاریم الان شده دشمنم همش بهم حسودی میکنه اون دختر داره یه پسر یه پسرشم‌ فوت شده ۸ ماه بدنیا اومد ۱ ماه تو دستگاه بود ولی فوت شد الان اونم بارداره منم باردارم اون ۱۸ هفته من ۹ هفته الان جاریم رفته سنو فهمیده بچش پسره همش میاد بهم پز میده که آره خانواده مادرشوهرم منو دوست دارن چون براشون نوه پسر میارم و کلی حرف دیگه اینقدر بهم استرس میده اینقدر حالم بده که همش فکرم همین شده، به من میگه میدونی مامان گفته هر عروسی که برام نوه پسر بیشتر بیاره اون برام عزیز تره منم گفتم پسر دختر مهم نیست مهم اینه که سالم باشه، ولی خستم کرده همش میاد کرم میریزه کل این ۲چ روزی که فهمیدم باردارم نتونستم خوشحالی کنم واسه خودم از بس که میاد میره رو مخم هی میاد به من میگه به قیافت میخوره‌ بچت دختره ولی بچه منکه پسره من میگم برای من و شوهرم مهم اینه بچمون سالم باشه، ولی یک کارهای میکنه که گاهی وقتا پیش خدا کفر میگم و از خودم اعصبانی میشم(اگه غلط املایی دارم ببخشید تندتند نوشتم)