۱۳ پاسخ

من خودم 14 هفته ام بود رفتم سونو برام خیلی مهم بود اول سالیمیش بعد پسر بودنش چون دختر داشتم خودم تنها رفتم شوهرم مخالف بود میگفت هنوز زوده همش میگفتم گیش دوکتر برم تنها سوالم اینه جنسیتش چی بعد دوکتر ک سونو گرفت گفت دیگه بچه هم داری گفتم آره ی دختر گفت دوقلو بار داری گفتم جدی گفت آره باورم نشد گفتم خانم دوکتر متمحنی الان نشه برم خونه بگم دوقلوه بعد نباشه گفت آره دیگه یادم بود بپرسم چیه ب زبونم نمیومد دیگه برام مهم نبود گفتم دخترم باشن شیرینه ولی دوکتر خودش گفت یکی پسره یکی دیگه معلوم نیست دیگه شکه شده بودم برام پاشدن از روی تخت مشکل بود خلاصه بدو بدو اومدم خونه ب شوهرم گفتم گفت دیدی من بهت گفته بودم؟ ب دل شوهرم خورده بود من دوقلو دارم ی روز تخم مرغ اپز کردم دیدم دو زردی داره خیلی خوشحال شدم شوهرم گفت بخور توهم دوقلوی خندیدم چند باری دیگه هم گفته بود همیشه ب حرفای شوهرم فکر میکردم و خداروشکر همینطورم شد خیلی حس خوبی بود تا الانم باورم نمی‌شه دوقلو دارم 😍

من دل درد داشتم شوهرم نصف شب گفت بریم سونو ۴فروردین بود ساعت ۴صبح اومدیم ی سونو شبانه روزی اول ی صدا قلب گذاشت بعد گفت فکر کنم دو تا ی صدا دیگ هم میاد یهو شوهرم گفت صدا چی خانوم دکتر دکتر باز نگاه کرد گفت دو تاست و ما بهترین خبر زندگیمونو شنیدیم اونشب و تا خوده خونه از خوشحالی تو ماشین اهنگ خوندیم و اومدیم 🥺

منم تو هشت هفتگی فهمیدم دکتر گفت عه یکیشم اینجاست گفتیم چی یکیش چیه گفت دوقلو بعد من باصدای بلند و پریشون گفتم من چیکارمیکنم 😬

من جالبیش این بود ۸ هفته ک رفتم یک ساک بود و یک بچه
واسه همین اصلا انتظار نداشتم
۱۲ هفته ک رفتم گفت دوقلو

منم دوقلو دوس دارم ولی فک نمیکنم بتونم از پسشون بربیام

خداحفظشون کنه
دوقلوهای همسانن؟

خیلی خیلی تجربه جالبیه بنظرم همیشه برام سواله که مامانای دوقلوها وقتی تو خونه تنهان هر دو نی نی رو چجوری بغل میگیرن و میخوابونن

منم وقتی گفتن دوتا ضربان قلب منظم هنگ کردم گفتم چی دکتر خندید گفت بله وای استرس ب شوهرم گفتم سر لپاش از ترس و استرس وخوشحالی سرخ سرخ شدا بود چشاش داشت درمیومد انقد تعجب کرده بود

ما ژن دوقلویی داریم و به هیچ عنوان دو بچه نمیخواستم و نمیخوام .من دکتر خودم اول سونو کرد و همسرم نبود فقط چشمم به مانیتور بود دیدم یه ساک هست یه نفس عمیق کشیدم .

خداقوت به شما که دوقلو دارین
خسته نباشی

عزیزم خدا حفظشون کنه ایشالا عروسیشون رو ببینی😍❤

این عکسامون مثل هم

تصویر

الهی😍خداحفطشون کنه
خیلی سخته خداقوت
من با یکیش بعضی موقع ها از خستگی گریه میکنم🤣الان اثاث کشیم دارم اصلا یه وضعی ولی خداروشکر به خاطر بودنشون

سوال های مرتبط

مامان Shahan مامان Shahan ۱۵ ماهگی
سلام چطورید
ببینم شما هم میرید دکتر حالت استرس دارید ؟
من خب کلا از بعد زایمانم یکم استرسی شدم و به شدت عصبی البته الان بهتر شدم شاید گاهی پنیک هم داشته باشم وقت نکردم دکتر برم
دیروز دکتر متخصص آلرژی برای شاهان رفتیم بعد دکتر به ظاهر آروم ولی خودش از من بدتر بود یه نسخه میخواست بنویسه برگشت به من گفت ساکت شو من بنویسم همه رو توضیح میدم یا سوال ک داشتم میپرسیدم بهم گفت صبر کن من همرو میگم اینجا اومدی ک جواب سوالات بگیری درصورتی ک اصلا نذاشت حرف بزنم 🫤
بعد خب منم واسه اینکه سوالم یادم نره و حرفای دکتر یادم نره یکم استرس داشتم بعد دکتر بیشعور جلو شوهرم برگشته میگه تو چرا انقد استرس داری انقد عصبی هستی واسه یه آلرژی ساده 🙄
نفهم
بعد تو آسانسور شوهر بیشعور تر از دکتر برگشته میگه بیا دکترم تورو شناخت
منم بهش گفتم من ک از اول خونه بابام اینجوری نبودم ک زندگی با تو استرسیم کرد 😅 خوب گفتم بهش
چقد یه دکتر میتونه نفهم باشه ک حال مریضش حال مخصوصا یه مادر درک نکنه و به زبون بیاره