لایک یادتون نره🌿
ادامه
بعد،ها کرد و هو کرد و رنگش قرمز شد. کلاغ قار قار خندید. سر دیوار نشست و گفت: فرقی نمی کند جوجه مرغ یا جوجه اژدها. من همین جا می نشینم تا بیرون بیاید.
موش و گربه و کلاغ نشستند و از دور به تخم گرد و سفید نگاه کردند.
چند ساعت گذشت. موش خوابش گرفت. گربه خسته شد. کلاغ حوصله اش سر رفت. می خواستند بروند که تخم گرد و سفید تکان خورد. ترق و تروق شکست. یک اژدهایکوچولوی کوچولوی سبز از آن بیرون آمو و جیغ کشید.
موش گوش هایش را تکان داد و گفت: عجب اژدهایی. جیغش مثل جیک جیک جوجه هاست.
کلاغ از سر دیوار پایین پرید. نوکش را با علف ها پاک کرد و گفت: رنگ و رویش هم مثل جوجه هاست.
گربه سبیل اش را تکان داد. دور دهانش را لیسید و گفت: درست اندازه یک جوجه است. می شود یک لقمه چپش کرد.
گربه و موش و کلاغ جلو آمدند.
آفتاب پرست ترسید. عقب عقب رفت و پشت اژدهای کوچولو ایستاد.
اژدها ها کرد و هو کرد و یک فوت آتشی بزرگ از دهانش بیرون آمد. کلاغ و گربه و موش دم های سوخته شان را گذاشتند روی کولشان و فرار کردند.
آفتاب پرست خندید: ها ها عجب فوتی. حالا فهمیدم چرا مامانت خواست فقط تا وقتی از تخم بیرون می آیی مواظبت باشم.
#قصه
🐲🥚 تخم اژدها🥚🐲
یک تخم گرد و سفید افتاده بود روی علف های باغچه. یک آفتاب پرست کوچولو هم دمش را گرد کرده بود و روی آن خوابیده بود...
موش از سوراخش بیرون دوید و گفت: وای چه تخم مرغی.
آفتاب پرست از روی تخم پایین پرید و فریاد کشید: تخم مرغ نیست. تخم اژدها است.
بعد ها کرد و هو کرد طرف موش.
موش خنده اش گرفت. کنار در لانه اش نشست و گفت: باشد صبر می کنیم تا اژدها از تخم بیرون بیاید.
گربه از روی دیوار پائین پرید. جیغ کشید: آخ جون، تخم مرغ.
آفتاب پرست فریاد کشید: تخم مرغ نیست. تخم اژدها است.
بعد ها کرد و هو کرد و زبان درازش را گرت کرد طرف گربه. گربه جا خالی داد و با خنده گفت: اژدها؟ این چه حرفیه؟
کلاغ سیاهه روی باغچه چرخ زد و گفت: به به تخم مرغ.
آفتاب پرست سرش را بلند کرد و فریاد کشید: تخم مرغ نیست. تخم اژدها است.
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.