من چیکار کنم با این داردهاشو باید بخوابونمش دست و پاشو بگیرم به زور بدم با گریه تا میگم امیر دارو فرار می‌کنه تو اتاق همیشه هم نصفش می‌ریزه رو لباسش هدر می‌ره بس تکون میخوره

دختر من خیلی خوب میخوره میگم بیا شربت بدم خودش سری میاد

من هم سر این موضوع درگیرم تا دارو میبینه دستم میگه در ، در می‌ره میرم میگیرمش سرش میچسبونه به بدنم که نتونم بهش بدم دیگه آخر سر بهش میگم من که بهت دارو میدم خودت راه بیا دهنش باز میکنه

باسرنگ بده

دختر من نمی‌خورد وقتی بهش تو ضیح دادم که اگه نخوره حالش بد میشه و ممکنه آمپول بزنه میخوره الان جوری شده که خودش الکی میگه من مریض شدم شربت بده بعدم من همیشه با سرنگ بهش دارو میدم خیلی راحته

پسر من خدا روشکر تینقد خوب می مونه میخوره از ادم بزرگ بهتر

با سرنگای سر باریک بدی چطور بازم نمیخوره؟