۹ پاسخ

بخاطر بارداریه من یادمه تلویزیون ی اهنگ غمگین میزاشت فقط گریه میکردم 😂😂

منم بعضی وقتا اینجوری میشم عزیز دلم...استرس نداشته باش نفس عمیق بکش به چیزای خوب فک‌کن

منم ساعت آخر آزمایش زدم زیر گریه تو آزمایشگاه

من دیشب گرسنم بود کلی گریه کردم🤦🏻‍♀️😂

من برعکس سر دخترم خیلی صبورم و آرومم
کم‌پیش میاد دو قطره اشکی بریزم
ولی بجاش گاها حرص میخورم اما انقد صبورم ک میتونم‌نگم
شاید چون خیلی ولعصر میخونم اینجوری شدم

الهی عزیزم بخاطر هورمون هاته

چندبار خون دادی

اشکال نداره عزیزم طبیعیه منم اشکم دم مشکمه با هرچیزی بغض میکنم بعد میترسم زیادم گریه کنم بچم اذیت بشه اصلا یه حال بدیم دلم میخواد انشاالله نی نی سلامت بیاد بعد من فقط ی مدت بشینم دل سیر گریه کنم😭

🥺🥺🥺هورمونامون بهم‌ریخته خواهر ولی سعی‌کن حواسعت پرت کنی

سوال های مرتبط

مامان ماهلین ❤️🌼 مامان ماهلین ❤️🌼 هفته سی‌وسوم بارداری
مامان هیوا و هامین مامان هیوا و هامین ۶ ماهگی
یعنی آرزو به دلم مونده یه شب این بچه بدون گریه و بغض بخوابه
بعضی شبا بعد ک خوابش ببره خودم میشینم گریه زاری چرا هرکاری میکنم با بغض میخوابه
خیلی خیلی خیلی صبر میکنم و باهاش راه میام ولی گاهی ازبس بیخود هق هق میکنه دیگه عصبیم میکنه تشرش میزنم
یعنی هنوز یه شب نشده بدون اشک بخوابه
به محض ورود به تخت شروع میشه، یبار میگه بریم خونه مامانجون میگم چشم الان شبه فردا میریم، هی بوسش میکنم هی نازش میکنم
شعر میگم قصه میگم
ایندفعه میگه فلان چیز میخوام بهش میدم
نه اینو بردار برمیدارم نه اونو بیار میارم
مامانمم اینجا باشه بازم یه نوع دیگه بهونه میگیره گریه بکنه
یعنی هرچی میگه و میخواد با بغض و هق هق
هی میگم عیب نداره بچس ولی عادت شده براش
دکترم بردمش آزمایش هم دادم همه چیش سالمه
۲_۳ ماهی هست اینجوریه
ازبس بهونه میگیره تا خوابش ببره
با بغض که میخوابه انگار خنجر میزنن تو قلبم
الانم ۳_۴ روزیه که پستونکشو ازش گرفتم یعنی یه ده روزی طول کشید هی کم کم سرشو قیچی کردم که به تهش رسید بعدم مثل این کلیپه بستمش بادکنک گفتم باهاش بای بای کنیم که اگه گفت پستونکو بیار بگم رفته تو آسمون
کلی خوراکی خوشمزه براش میگیرم، هرروز براش جایزه میگیرم که این دوره هم بگذره که ببین دختر خوبی هستی این جایزه رو فرشته مهربون برات آورده
ولی بازم فایده نداره، بدجور بهونه پستونکشو میگیره
دیشب خونه مامانم ازبس گریه کرد همه بهم حرف زدن، توظالمی تو بی درکی چیکار داشتی پستونکو اعصابم خورد شد، بابام مامانم میخواستن برن یراش بخرن پاشدم اومدم خونه
الانم ازبس گریه کرد یکم مونده بود برم بیارم براش
طاقت ندارم اینجوری عذاب بکشه 😞😞