۱۷ پاسخ

خلاصه منو ساعت ۴صبح بستری کردن وصب دردام شروع شده و فقط دو فینگر بودم چون جیغ داد نمیکردم میگفتن این درد نداره لابد
ولی خب کنترل کردم
با تنفس
موند تا ساعت ۱۱درد بکش همچنان دوسانت
تا ماماهمراهم اومد
منم دوشب نخوابیدم دارو زدن بهم فقط میگفتم بخوابم ولی نمیشه🫠🫠

ماماهمراهم اومد چندتا ب سختی ورزش کردیم دردش ب کنار خواب نمیذاشت میخواستم بیهوش بشم
دکتر اومد معاینه یهو گفت شدی پنج ..شیش😅..هفت😬..هشت😮..نه😳یکمم تلاش کن بعد نیم ساعت شدم فول فول
و بلاخره ساعت۲جوجه م ب دنیا اومد

سخت بود
باید تلاش میکردی
باید کنترل میکردی تا دنیا اومد و گذاشتن بغلم کلی سبک شدم و راحت
ولی جفتم چسبیده بود و مجبور شدن با دست در بیارن😞 خیلی بد بود خیلی سخت بود
گفت یا تحمل کن یا باید عمل بشی🥺منم ب سختی تحمل کردم 🙂🥲🥲

ببخشید ماما همراهتون کی بود
ازش راضی بودین

سلام عزیزم
شما طبیعی بودی فاطمیه باید النگو هارو دربیاری حتما؟

سلام عزیزم مبارک باشه دعا کن منم دردام شروع بشن زایمان کنم راحت بشم 🥹 عزیزم الان جفت نداری یعنی؟چرا درش اوردن

عزیزم مبارک باشه
درد طبیعی قابل تحمل بود ؟ کدوم قسمت از زایمان دردش بیشتره ؟

یا علیی چطور جفت رو در اوردش؟

مبارک باشه🌹🌹

قدمش مبارکه عزیزم

مبارکه عزیزم بسلامتی و دل خوش کوچولوتو بغل بگیری

یاد روز زایمان خودم افتادم🥺🥺
منم با تنفس و ورزش خیلی کنترل کردم و اصلا جیغ و داد نکردم ماما همراهم هنوزم بعضی وقتا میبینمش میگه تا حالا مادری مثل تو نبوده که موقع زابمان انقد صبور باشه.
خداروشکر که بچت بسلامتی بغلته برای همه مادرایی که آرزوشون نینی داشتنه دعا کن حتما

ان شاالله بسلامتی😍
چرا جفتتون چسبیده بود شیاف میذاشتین توی بارداری؟

احسنت به تو مادر نمونه

مبارک باشه پا قدمش😍عزیزم زایمان اول بودی؟

عزیزممم مبارکا باشههه😍😍
ب سلامتی
الحمدالله
خداقوت بهتتت

عزیزم همین ک نی نی تون رو بسلامتی ب آغوش کشیدین بنظرم ارزش همشو داشته

مبارک عزیزم.چندهفته بودی

مبارک باشه گلم
چقدر اذیت شدی
خداروشکر الان نی نی ات بغلته 😍❣️

سوال های مرتبط

مامان هامین مامان هامین ۶ ماهگی
سلام مامانا اومدم از تجربه زایمانم بگم طبیعی
پارت یک
من پنج شنبه یکم ترشح سبز دیدم رفتم بیمارستان آن اس تی اینا گرفتن خوب بود معاینه کردن دهانه رحمم بسته🙁زنگ زدن دکترم(حقی) گفتن وضعیتمو گفت اگ تا شنبه دردت نگرفت شنبه بیا مطب داشتم میومدم بیرون ماما گفت وایسا چقد شکمت بزرگه دست زد گفت همش بچس🥹 آخرین بار کی رفتی سنو گفتم ۸ ام همین ماه وزنش۳۱۰۰بود، گفت میری سنوگرافی امروز بفرستمت گفتم اره اگ زیاد باشه سزارین میکنید؟ گفت اره منم خوشحال ،گفتم سزارین میشم چون من کلا میخاسم سزارین اختیاری کنم دکترم از سال جدید گفت دیگ نمیزاره بیمارستان خلاصه رفتم سنو گفت۳۴۶۰ منم ناراحت شدم چون معمولا اینجا هرکی رفت سنو زایمان کرد بچه وزنش کمتر از سنو بود منم گفتم پس وزنش کمتره خلاصه شنبه رفتم دکتر گفتم وزنشو گفت میتونی طبیعی گفت فردا برو بیمارستان موسی بن جعفر(نیمه خصوصی) میزاونمت گفتم من بیمارستان سینا (خصوصی)میخام گفت اونجا خوب نیس برو موسی بن جعفر اونجا میتونم اگ چند ساعت درد کشیدی روندت خوب پیش نرفت سزارین کنم ولی سینا سه چهار روزم بستری میکنن نمیزارن سزارین خلاصه گفتم توروخدا زود بیایین من تحمل ندارم آستانه ی دردم پایینه گفت تو برو۶بیمارستان باش اومدم بیرون تا خونه گریه میکردم اشکام دست خودم نبود روزیم ک ۵شنبه رفتم بیمارستان موقع ان اس تی اشکام میریخت
مامان ساحل مامان ساحل ۲ ماهگی
خانما بیاید بگم چیشد رفتم بیمارستان 😅
از صبح بچم خیلی حرکاتش کم شد و زیاد تکون نمیخورد از ساعت ۱۱ ب بعد هم اصلا تکون نخورد دیگ تا ساعت ۳ هرکار کردم تکون نمیخورد بعد دیگ‌با مامانم رفتم بیمارستان اول صدا قلبش گوش داد خوب بود بعد گفت برو کیک و ابمیوه شیر کاکاعو یه چی شیرین بخور بیا منم رفتم خوردم و اومدم اول نوار گرفتم تکون نخورد زیاد تو نوار و انقباض نشون میداد و گفت ب همراهت بگو بره بستنی بگیر برات بستنی بخوری ب مامانم گفتم رفت گرفت برام تا مامانم رفت و بیاد منو معاینه کرد اول خیلی ترسیدم استرس داشتم ولی دیگ مجبور بودم رفتم لباسام در اوردم معاینه کرد اصلا هم درد نداشت هیچ من برا خودم یه قول ازش ساخته بودم خودم شل شل گرفتم معاینه کرد و فقط دوتا انگشتشو برد داخل همین بعد لباسام پوشیدم و بستنی خوردم دوباره نوار قلب گرفت اینبار ۵ بار تکون خورد تو دستگاه و خودم حسش کردم بعد زنگ زد ب دکتر گفت دهانه رهمم ایقد بازه و اینا گفت برم پیاده روی ساعت ۸ دوباره برم خود دکتر معاینه کنه پیشرفت کرده بودم بستری میکنن 😅🥹
اگ زایمان کردم میام تجربه زایمانم براتون میگم 🙃