کدوم دکتر عملت کرده بود؟
بسلامتی عزیزم مبارکه🩷🩷🩷
بالاخره کدوم بیمارستان رفتی؟
بسلامتی عزیزم. سزارین همینه دیگه. برامن و روز اول خود پرستارا پوشک مو اینارو عوض میکردن و شیاف میزاشتن و مسکن هامم سر وقت میزدن بهم. فقط صبحش ک باید راه میرفتم یکم اذیت شدم. و دسشویی رفتم و پوشکمم خودمم عوض کردم و از فرداشم خودم شیاف های خودمو میذاشتم.
بچمم پرستار با کمک مادرشوهرم میگرفتن رو سینم شیر میدادم فرداشم ک نشسته خودم شیر دادم.
از طبیعی خیلی بهتره
آخی عزیزم بازم خداروشکر که ب سلامتی زایمان کردی
با حال بدم با کلی درد یه طرفه میشدم و بچه ام شیرمیدادم،درد شدید داشتم با کلی التماس بهم سوزن مسکن میزدن تا ۴ صبح نباید چیزی میخوردم و کلی خونریزی داشتم از تشنگی و درد گلو امان بریده شده بود
بعد اینکه نوار گذاشتی باز هم احساس خیسی داشتین؟
مبارکه عزیزم
منم چون با شوهرم و دخترم بودیم و فکرنمیکردم بستری بشم از طرفی دخترم باید داخل ماشین میموند تا شوهرم پرونده تشکیل بده از طرفی دلشوره گرفتم
کدوم بیمارستان بودی
بیمارستان رفته بودی یا قتلگاه خواهر،ذلیل شده ها چی آوردن به سرت😔
فدات شم مادررررر😭😭😭💔
بیمارستان آموزشی رفتی؟؟؟؟
همه کسایی ک طبیعی زایمان کردن راحت میرفتن و می امدن و مینشستن و بچه اشون بغل میکردن ولی من ی ادم فلج یودم با کلی درد ک حتی نمیتونستم بچه ام درست بغل کنم و اینهمه درد کشیدم تا مرخص شدم
خلاصه اینکه سزارین عذاب الهی بود کلی بدنم ورم کرد با کلی درد،و اینکه توی گلوم زخم شده یهو وسط خواب نفسم میگیرع در حد خفگی اگر نتونم خودم برسونم ب اب خفه میشم
با اون همه دردنمیتونستم حتی خم بشم رو محل برش با بدبختی بلاخره شورتم پوشیدم و پوشک گذاشتم
پرستار گیر کرده بود ب مادرشوهرم ک هم تختش جمع کن هم لباس زیر و پوشکش عوض کن مادرشوهرمم گفت خودت ببر دستشویی و عوضشون کن
صبح مجبورشدم با اونهمه درد بشینم لبه تخت و با کلی سرگیجه رفتم تا سرویس
از زمانی که بهوش امدم تا چهارصبح درد شدید زایمان طبیعی کشیدم و بسی بدتر بعداز سوزنی ک درد کمتر کرد و داد زدن پرستار ک میگفت بلند شو تمام تختت شده خون
و بلاخره امدم توی بخش با کلی درد گفتن خودت بکش روی تخت بغلی با کلی درد انگارفلج شده بودم خودم کشیدم روی تخت،خیلی کم هوشیاربودم یکساعت بعد چشمام حتی بازنمیشد نمیتونستم قیافه بچه ام ببینم
ساعت ۶ و نیم اتاق عمل رفتم ۷و نیم بچه دادن بیرون و ساعت ۹ و نیم بهوش امدم درحالی ک کمی متوجه میشدم ک دارن بهم غرمیزنن بزارفشاربدیم رو شکمت و کلی فشار دادن و کلی جیغ زدم درحالی ک اصلا صدام باز نمیشد
همه با عجله و سه سوت اماده کردن لباس پوشوندن و بتادین زدن و کلی غر زدن و با عجله بردنم اتاق عمل و گفتن افت ضربان داره و من ک با ترس و اشک روانه اتاق عمل شدم و همونجا دستگاه گذاشتن گفتن ببینید دیگه اصلا ضربان داره و سریع بیهوشم کردن دیگه نفهمیدم
خلاصه یکساعت طول کشید تا بستری شدم و ان اس تی وصل کردن و هی گفتن درد داری گفتم نه ی پرستار هی بالاسرم نگاه ان اس تی میکرد و نگران میرفت می امد اومدن سوزن فشار زدن دردم یکم شروع شد ،دیدم پرستار باز رفت سراغ دکتر و با عجله امدن
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.