سوال های مرتبط

مامان ماهی کوچولو مامان ماهی کوچولو ۲ ماهگی
خلاصه از۲۸هفتگی تا۳۷هفتگی هرهفته سونو بیوفیزیکال و نوارقلب و بعدش بایدمیرفتم پیش پزشکم که اگه مشکلی بود سریع ختم بده .باهزار ندر ونیاز و دارو و اینا تا۳۶هفته رسیدم و دکترم نامه دادواسه۳۷هفتگی ولی من دلم رازی نبود دوست داشتم بیشتر نگهش دارم که دکترم اجازه نداد و گفت اگه فشارم از ۱۵بالاتر رفت برم بستری بشم.چون من با روزی ۷قرص فشارم۱۵بود.جمعه آخرشب کارامو کردم دوش گرفتم همچی آماده که صبح شنبه بریم .شب اینقدر گریه کردم از دخترم عذرخواهی کردم که نتونستم بیشتر نگهش دارم وهمش به خدامیگفتم خداجون یه نشونه جلوم بزار که بعدن نگم ای کاش بیشتر تحمل میکردم.صبح صبحانه خوردم حاضرشدم لباس زیرمو پوشیدم یه پدم گذاشتم چون به خازر فشار تکرر ادرار هم داشتم گاهی.یهو دیدم یه چیزی با فشار ازم ریخت نگاه کردم دیدم یه مایع شفافه.شک کردم کیسه آبم باشه.نوارو عوض کردم دیدم دوباره خیس شدم دیگه سریع با پسرم خداحافطی کردم و از زیر قرآن رد شدم و رفتیم به طرف بیمارستان وقتی رسیدم دم بیمارستان قشنگ خیس بودم.رفتم زایشگاه ازشانسم دکترم اونجابود یه زائو دیگه هم داشت .ماماتا نامه بستریمودید که دکترم توصیح داده بود شرایطمو و بعدشم همونجا رفت مشورت کرد باهاش اومد تو تریاژ و سریع منو گذاشتن رو ویلچر و بردون تواتاق چون فشارم ۱۷بود و دکترم اومد معاینم کرد دیده بله کیسه آبم پاره شده و ۲سانت نیمم.
مامان آریا مامان آریا ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت دو
فکر میکردم با اپیدورال همین هم حس نمی‌کنیم وگرنه تجربه من رو بخواین اپیدورال نمی‌کردم . ماما اومد یکم ورزش کردم و یک صندلی بود برعکس نشستم روش که احساس کردم بچه خیلی داره فشار میاره جیغ زدم گفتم داره میااد ماما هم دکترم رو صدا زد با یک ماما دیگه اومدن و سریع رفتم روی تخت و دیگه موقع انقباض ماما همراهم می‌گفت نفس عمیق بکش جیغ نزن به حرفش گوش دادم یکی دوتا انقباض رد کردم و دیگه بعدش خیلی فشار زیاد بود جیغ زدم و گفتم بچه داره میاد دکترم می‌گفت بزار بیاد خوبه ادامه بده دیگه گفتن ی زور محکم بزن یکی دوتا زور محکم زدم و دکتر گفت فوت کن فوت میکردم و دیگه زور نمیزدم دیگه بچم به دنیا اومد.
تجربه من اینکه اگه برگردم عقب اپیدورال نمیکردم
اینکه دردامو خونه کشیدم خوب بود که هی معاینه نکردن ولی از خونه تا بیمارستان خیلی استرس کشیدم که بچم به دنیا نیاد وسط راه چون صبح روز زایمانم به دکترم زنگ زدم گفت بیا بیمارستان ولی من رفتم بیمارستان نزدیک خونمون و اینجا معاینه کردن گفتن چهار سانتی و اگه بری وسط راه ممکنه زایمان کنی ولی من نمی‌خواستم اون بیمارستان زایمان کنم با استرس و ترس رفتم تا بیمارستان
سوالی داشتید بپرسید
مامان سیده فاطمه نورا مامان سیده فاطمه نورا ۲ ماهگی
صبح بعد دکتر رفتم بهداشت چن روز پیش به شوهرم پیام دادن 😬
خلاصه رفتم رو تخت که قلب بچه رو بزاره گفت درد داری باید بری بیمارستان😐حالا حالبه قبلش دکتر بودم پبش ماماش هم رفتم چیزی نگفت این مبگفت درد داری فشارمم۱۴/۸بود در حالی که مامای دکترم گفا ۱۲گفت یکم بالاس ولی خوبه
خلاصه بهداشت یهو بهم گفت شوهرت کجاست😐منم گفتم سرکار😐گفت درد داری باید بری بیمارستان منم که قصد رفتن نداشتم... گفت کسی هست ببرتت گفتم اره مامانم مادرشوهرم. جالبه جلو در بهداشت مادرشوهرمم دیدم باهم رفته بودیم صداش زد اومد گفت باید ببرینش بیمارستان درد داره این بنده خداهم ترسید😐ولی بهش گفتم دکتر بودم اون جیزی نگفته و... این از کجا تشخیص داده!
به مامانمم زنگ زدم حرف منو میزد میگفت بهداشتو ول کن وقتی دکتر چیزی نگفته
ولی یکم حس درد دارم اومدم خونه خودم سر بزنم برم خونه مامانم به نظرتون حتی اگت دردام ول کرد هم برم بیمارستان!! میترسم نگهم دارن😐زایمانم طولانی بشه و...
از طرفی معدمم نفخ داره و یبوست گرفتم🤦🏻‍♀️