سلام خواهرا من شنبه شب رفتم زایشگاه معاینه م کرد ۱سانت گفت طبق آن تی هنوز یه هفته جا داری برو ۱۲بیا باز امروز رفتم بهداشت صدای قلبو کنترل فشار اینا این نامه رو داد گف امروز حتما برو زایشگاه....
باز اومدم خونه ب شوهرم گفتم شوهرم گف مسخره ش درآوردن ی بار میری برمی‌گردونن باز میای میری بهداشت میگه برو باز الان بریم دوباره برمی‌گردونه مسخره بازیه هرروز از کارم‌ بزنم منم لج کردم بحثمون شد هرچی گفت بیا بریم منم لج کردم گفتم نمیرم گف دارم میام خونه بریم گفتم نمیرم اصلا فردا بهداشت هم زنگ‌زد پیگیر شد خودت جوابش بده....
باز گفتم نیا از کارت تعطیل شدی بیا شب بریم...
حالا چکار کنم این دفعه هم واقعا باز برمیگردونن یا بالاخره بستری میکنن؟؟؟

تصویر
۵ پاسخ

شب برو حتما
نمیخوام بترسونمت ولی منم هفته شما بودم بهداشت گفت حتما برو بستری شو
فرداش رفتم...وقتی کیسه ابو ترکوند دید بچه مدفوع کرده..سز اورژانسی شدم
لج بازی نکن سر این چیزا

سلام عزیزم. تبریک میگم. انشاالله خودت و نی نی سالم باشید. 💕💞
یه سوال داشتم درباره بالا رفتن انزیم کبدی و خارش شکم. حالت خارشتون چطور بود؟ فقط جای ترکها میخارید یا کل شکم؟ علایم دیگه ای هم داشتید؟
منم همین مشکل رو دارم اما نمی‌دونم فقط بخاطر ترکهاست یا مشکل دیگه ای هم هست.

عزیزم برو چکت کنن درخواست بده تا ببینم

مگه دکتر نداری هرچی دکترت گفت گوش بده

این نامه رو بمنم دادن

مقالات مرتبط

آماده کردن ساک زایمان
آماده کردن ساک زایمان برای بیمارستان | لیست وسایل ساک زایم...
کتاب خواندن برای کودک از بارداری
کتاب خواندن برای کودک از بارداری

سوال های مرتبط

مامان زینب سادات مامان زینب سادات ۲ ماهگی
رفتم بهداشت چکاپ گفت برو زایشگاه به شوهرم زنگ زدم میگم بیا دنبالم بریم بهداشت گفت شاید زایمان باشع میگه نه خانم جان هنوز وقتت نیست برو خونه خیلی خونسرد🫥🫥🫥 بهش میگم هر وقت الهام شد بهت بیا منو ببر 🤔🥲 واقعا چیکار کنم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان ابتین مامان ابتین ۷ ماهگی
سلام‌مامانا امروز باز رفتم زایشگاه معاینه کرد نوار قلب گرفت گفت بستری نمیکنیم برو خونه چکا کنم 😔😔😔
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان گل پسرم. مامان گل پسرم. ۱ ماهگی
تجربه زایمان من در ۳۷هفته من قفل داشتم بازش کردم تا باز کردم درد داشتم اما میزدم ب بی خیالی تا اینکه رفتم بهداشت گفت فشارت خیلیع ۱۵رپ ب ۱۶ برو زایشگاه یا متخصص منم رفتم ماما خودم معاینه کرد دید دو سانت باز شدم. معاینه تحریکی کرد. بعد رفتم متخصص باز گفت تو مشکل قلب داری ترسیدم فشارم رفت بالاتر رفتم دوباره پیش ماما خودم گفت این نامه فردا برو زایشگاه منم صبح هواسم نبود خیارشور خوردم بعد رفتم دیدن خیلی بالاست فشارم فورا بستری شدم بعد سه روز امروز زایمان کردم با کلی درد و جیغ. خداروشکر حال هر دومون خوبه ۳۷هفته و دو روز زایمان کردم
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان نوهان❤ مامان نوهان❤ ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۱

من شنبه هفته پیش رفتم بهداشت گفت هنوز وخت داری برو سه شنبه بیا چهل هفتت کامله اگ درد نداشتی بهت نامه میدیم بری بیمارستان.. سه شنبه رفتم بهداشت گفت طبق سونوی تشکیل قلب هنوز چهار روز وخت داری.. گفتم انقباض دارم معاینه کرد گفت دو سانتی برو قدم بزن باز دو ساعت دیگه بیا معاینت کنم ببینم پیشرفت داشتی یا نه.. رفتم و باز اومدم گفت نه بازم دو سانتی برو همون شنبه بیا.. من اومدم خونه.. پیادع روی داشتم همش با جدول نوردی و تحریک نوک سینه و تنفس شکمی.. شب چهارشنبه هم زیاد پیاده روی کردم و سوره انشقاقم خوندم.. شنیدم خیلی خوبه و واقعا برا من خوب بود.. بیدار بودم ساعتای یک یهو یه دردی پیچید به زیر دلم ک شک کردم درد زایمان باشه چون شدید بود.. دیدم کم کم داره طولانی میشه و فواصلش کم رفتم مامانمو بیدار کردم.. چون یه ماهی میشه اومدم خونه مادرم اینا..
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان دیانا🩷 مامان دیانا🩷 ۴ ماهگی
اومدم زایشگاه معاینم کرد گفت ۳ ۴ سانت بازی برو راه برو باز بیا معاینه شو🥲😭خیلی میترسم
مشاهده ۲۸ پاسخ دیگر
مامان آیهان مامان آیهان ۱ ماهگی
خانوما من رفتم زایشگاه معاینه شدم گفت دو فینگر باز شده برو فردا بیا بنظرتون تا فردا صبح بیشتر میشه؟یا نه
پیاده روی زیادیم کردم گفتم تا فردا شاید پیشرفت کرد نظر شما چیه؟
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان نوهان❤ مامان نوهان❤ ۳ ماهگی
رفتم مرکز بهداشت گفت تا زمانیکه دردو خونریزی نداشته باشی معاینه نمیکنیم.. برو هر وخت چهل هفته کامل شد بیا نامه میدیم برو زایشگاه..
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان دخملم😍 مامان دخملم😍 ۴ ماهگی
من شنبه هفته پیش رفتم پیش دکترم معاینه م کرد گف یک سانت هستی وتحریکی انجام داد گف دوسانت شدی....حالا امروز بعد یکهفته رفتم زایشگاه ک معاینه بشم اونی ک معاینه کرد گف یکسانتی تعحب کردم گفتمش مگه ۲سانت نیستم گف انگشت با انگشت فرق میکنه ۱سانت با دوسانت چ فرقی میکنه وقتی دردی نداری ک باز نمیشی بعد گف هروقت دردات شدت گرفت یا خونریزی یا لک بینی داشتی بیا😑خو الان من چیکار کنم باز بشم زودتر الان من طبق سونو وزن ۳۸و۲روزم ولی تازه انومالی رو دید گف ۳۸هفته ای چ کنم حالا من بخدا حیرون موندم نوار قلب جنین رو هم گرفت گف خوبه ولی یکم درد داری برو دردات بیشتر شد بیا .....خیلی ریده شد تو اعصابم اینهه ورزش وپیاده روی اخرش هیچی بازتر نشدم🤨
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان مهبد مامان مهبد ۳ ماهگی
تجربه زایمان
من دیروز رفتم ان اس تی گفت فردا صبح هم بیا م صبح رفتم گفت2سانت باز شدی برو خونه رفتم خونه دردام 5دیقه ی بار شروع شد دوش گرفتم تا ساعت 3رفتم باز معاینه کرد گفت شدی 3سانت برو خونه دوباره رفتم چای نبات تو خونه خوردم پله پایین بالا کردم تو خونه چرخیدم دردام ی سر شد رفتم دسشویی حس کردم بچه داره میاد بیرون سریع با شوهرم رفتیم بیمارستان ک خیلی درد داشتم رو ویلچر داشتم میرفتم زایشگاه کیسه ابم پاره شد معاینه کردن گفتن فول شدی برو اتاق زایمان ک با کمک پرستار و دکترا زور زدم و بچه ب دنیا اومد ساعت 6و ده دیقه تا 6ونیم بچه ب دنیا اومد یعنی من کل دردام تو خونه بود
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان لنا مامان لنا هفته سی‌وهشتم بارداری
مامانا من امروز دوباره رفتم معاینه گفت شیش سانت باز شدی هیچ دردیم ندارم گفت فردا صب ساعت ۸برو بستزی

مامانا امروز رفتم معاینه گفت شیش سانت باز شدی هیچ دردی هم ندارم گفت فردا برو بستری شو
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان عسل و غزلی مامان عسل و غزلی روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانا امروز رفتم بهداشت گفت هفته دیگ زایمان نکردی بیا نامه بهت میدم بری بستری شی 😣 درباره دردای شبا میگیرمت گفتم گفت شب برو بیمارستان چکت کنن 🙃
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان آرتا 💙👣 مامان آرتا 💙👣 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۳:
خلاصه دیگه مامانمم بود گفت عجله نکن بیا بریم خونه دردات شروع شد بیا گفتم نه بریم پیادروی برگردم باز شده
زنگ زدم به همسرم و گفتم کیف بچه و وسایل من و بردار که دیگه می‌خوام بستریم کنن دیگه طفلک رو هم به ترس انداختم می‌گفت تا یک ساعت دیگه زایمان نکن تا برسم فکر میکرد بستری شم بلافاصله بچه در میاد 🤣
دیگه زنگ زدم ماما همراهم و بهش گفتم اینطوریه گفت هر موقع بستری شدی خبر بده که بیام دیگه همون دور بیمارستان پیادروی کردم.
خواهر شوهرم ماما زنگ زد گفت برو خونه دردت شروع بشه الکی گفتم نه الان یک ساعت راه رفتم حس میکنم دردام داره منظم میشه گفت پس اگه اینطوریه و ۳ سانته خوب بازی نمیصرفه بری خونه صبح باز برگردی تا آخر شب پیادروی کن بعد برو دوباره معاینه شو
خلاصه ساعت۷ قرار بود برگردم بیمارستان ساعت ۱۱ برگشتم
دیگه شوهرمم هنوز نیومده بود گفت صبر کن من بیام ببینمت بعد برو تو تا شوهرم اومد ۱۱ و نیم شد و بعد رفتم اتاق تریاژ
که متاسفانه شیفت تغییر کرده بود و مامای این شیفت یه خانم بد اخلاق نصیبم شد بهش گفتم سر شب اومدم معاینه شدم ۳ سانت بودم همکارتون‌ گفت برو پیادروی بیا بستری شو گفت برو بخواب معاینه کنم
معاینه کرد گفت هنوز همون ۳ سانتی پاشو برو 😐 گفتم یعنی چی من اومدم بستری شم گفت مگه خونه خاله باید ۴,۵ سانت بشی گفتم همکارتون اینطوری گفت و من ترشح دیدم و حرکات بچه هم خیلی کم بود امروز و فلان گفت نه همکارم فکر کرده شاید باز بشی برو خبری از بستری نیست حالا اگه میخوای بیا ۲۰ دقیقه نوار قلب بگیرم...
دیگه با باد خالی شده دراز کشیدم رو تخت برای نوار قلب... حالا شوهرم پشت در یه دست کیف بچه یه دست وسایل من🤣 خجالت می‌کشیدم برگردم بگم خبری نیست هنوز
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان دیان😻 مامان دیان😻 ۲ ماهگی
سلام مامانا
من اومدم داستان زایمانم رو بگم
پارت 1
دو روز پیش ک قرار بود برم دکتر زنان واسه معاینه رفتم کاملا خوب بودم هیچ اذیتی نداشتم ی کوچولو علائم داشتم فقد رفتم دکتر معاینم کرد خیلی اذیت شدم انقد اذیتم کرد ک فقد نمیکردم معاینه اینقد سخت باشه انقد گریه کردم جیغ زدم ت معاینه های دیگر اذیت نشدم ول اون کشت منو یدفعم کرد
خلاصه معاینه کرد گف ت 3سانت باز شدی هنوز زوده برات برو ت خونه درداتو بکش برو بیمارستان تو بیمارستانم قرار بود همون دکتر زایمانم کنه گفتش ک حرکات بچه چطوره گفتم حس نکردم گف برو بیمارستان واسه نوار قلب رفتم بیمارستان نوار قلب گرفتن و کلی حس کردم حرکاتش رو بعداش اومدیم خونه چون گفت برو پیاده روی کن حموم کن اومدم کلی پیاده روی کردم حموم کردم تا شب شد تازه میخواست دردام شروع بشه تب گرفته بودم دردی میومد میرفت من ت خونه کلی درد کشیدم تصمیمم نبود ک اونروز برم بیمارستان چون اذیتی نداشتم شب ک اذیتام بیشتر شد مامانم گف وقتشه بریم بیمارستان چون اون دکتر و ت اون بیمارستان زیادی اذیت دادن منم تصمیم گرفتم برم بیمارستان ماکو ب راه افتادیم منم زیادی درد داشتم ی ساعت کشید بریم ک بیمارستان ساعت1شب رسیدیم بیمارستان رفتم اتاق زایمان تنهایی کسیو نزاشتن باهام بیاد حف بزنه با دکتر اصلا کف چته گفتم اذیت دارم س سانت باز شدم نوار قلب گرف معاینه کرد ولی اذیت نکشیدم زیاد ت معاینه مث دفعه قبل گف ت 3سانته باز شدی برات زوده برگرد گفتم من اذیتم زیاده از دور اومدم باز قبول نکرد گف چرا اینجا اومدی برو شوط یا برو ساعت8صب بیا نوار قلب رو گرفت
بقیه رو پارت دو میزارمم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان آیهان جوجه مامان آیهان جوجه ۱ ماهگی
به نام خدا تجربه زایمان
پارت 1
تقریبا یک هفته میشد دردام‌ شروع شده بود و یکسانت بودم روز دوشنبه یعنی نهم رفتم بهداشت برای کلاس بارداری و نامه زایمان بهم گفتن برو پیش فلان دکتر منم رفتم اونجا گفتن باید بخوابی نوار قلب بگیرم از وقتیم دردام‌ شروع شده بود اکثریت میرفتم نوار قلب می‌گرفتم خلاصه رفتیم خوابیدیم برای نوار قلب ب اره اول گفت نوار قلب بچت جالب نیست اومد شکم منو تکون داد گفت باز بخواب ببینم چی میشه منم حالا همش گریه میترسیدم بازم نوار قلب گرفت خوب نبود دیگه کاملا سکته رو‌ رد کرده بودم گفت بزار یه سرم بزنم ببینم چی میشه سرم رو زد گفت الان بهتره همسرم گفت بیا بریم بیمارستان اونجا هم یه نوار قلب بگیره ماهم رفتیم انجام دادن وگفتن برو سونو منم رفتم سونو بعد از کلی ترس لرز سونو انجام داد گفت سونو آخرت رو بده دادیم گفت بچت محدودیت رشد داره از 35هفته رشد دیگه نکرده برو سریع بستری شود برای زایمان منم 37هفته بودم ما رفتیم برای بستری سریع بستری کردن بردن زایشگاه خدا لعنتشون کنه دقیقه ینفر نیومد برای معاینه ده تا هم دانشجو باید به نوبت معاینه میکردن ساعت یازده شب بعد از چند ساعت که دستگاه ان اس تی رو شکمم بود گفتن برو بخش فردا بیا برای سوزن فشار روز سه‌شنبه صبح مارو فرستادن باز زایشگاه اونجا آن اس تی باز وصل کردن بخاطر انقباض زیاد بچه سوزن فشار نزدن و از ساعت شش صبح تا ساعت نه شب یک بر روی تخت همش درحال ان اس تی گرفتن بودن و جریان معاینه و دانشجو ها هم هنوز برقرار بود بعد باز فرستادن بخش گفتن برو فردا بیا باز فردا ما رفتیم گفتن بچه تحمل سوزن فشار ندارع قرص دادن تا شب هم من درد کشیدم وباز هیچ فرستادن بخش
الان بچم بیدار شد باز میام میگم فعلا خداحافظ
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان محمدجواد مامان محمدجواد ۱ ماهگی
من رفتم دوساعت پیش معاینه و ضربان قلب و فشارم گرف گف برو دوساعت پیاده روی کن باز بیا برا معاینه ، بنظرتون برای چی گف باز بیا نکنه باز نشدم چیزی نگف دکتر آخه
مشاهده ۳ پاسخ دیگر