پارت۲سزارین اورژانسی
بابام اصرارداشت بریم بیمارستان من میگفتم نه الان برم بازمیگفتن وقتش نیست خلاصه مامانم ساک بچمو محض احتیاط گفت برمیدارم میزارم توی ماشین باشه توهم بریم میبرمت پیاده روی توی بازار بعدش بریم خونه‌ یه چای زعفرون بهت میدم منم شدت دردام زیادشده بود رفتم بازار ازمیدان امام تاجای قبرستون من دردکشیدم وپیاده روی کردم مامانای بیرجندی میدونن چقدراهه بعدش ک دردام زیادشد ب مامانم گفتم بریم خونه من دوش بگیرم بهش گفتم سرراه بریم بهداشت من مشکلمو بگم ساعت۱ونیم رسیدم بهداشت داشتن درومیبستن ب خانم ماما مشکلموگفتم گفت فوری بروبیمارستان ک امکان داره جفت ازبچه جدابشه بهش گفتم اول میرم خونه دوش بگیرم بعدمیرم سروصداکرد الان زنگ میزنم امبولانس بیاد توروببره منم گفتم باشه خودم میرم گفت حتما بری خونه نری منم الکی گفتم باشه نمیرم ولی رفتم خونه مامانم رفتم زیردوش آب داغ ۳۰تاهم اسکات زدم اومدم بیرون یه لیوان زعفران غلیظ سرکشیدم

۱۳ پاسخ

عزیزم منو لایک کن تاپیکتو ببینم

منم لایک کن گلم بیام بخونم

عزیزم درخواست دادم قبول کن بقیشو بخونم

منم لایک کن بخونم عزیزم منم خیلی استرس دارم

دقیقا اشتباه عمم کردی فقط عمم گوش نکرد پاشد رفت بازار ک فاصلش تا خونشون ۳۰ دقیقس همونجا ب خونریزی افتاد البته کم بود هرچی گفتیم بریم دکتر می‌گفت نه تا نصف شب درد کشید خونریزیش شدید شد رفتیم بیمارستان ضربان قلب هردو کم شد سر اورژانسی شد

بقیش عزیزم

مامانای باردار لطفا شما این اشتباه رو نکنین شربت زعفرون بخوریناا
اگرم میخواین بخورین باید تو بیمارستان باشه نه تو خونه

زعفران اونموقع چقد خطرناکه تازه میگن بچه مدفوع میکنه

بقیشم بگو عزیزم

عزیزم دنبالت کردم دنبالم کن بقیه شو بخونم

خب بقیش

عزیزم اسکات چیه؟

بقیشو هم بزار عزیزم

سوال های مرتبط

مامان پگاه مامان پگاه ۱ ماهگی
من اصلا نمی‌تونستم توی بیمارستان بمونم و حتی ی درصد اجازه بدم ک بهم آمپول فشار بزنن
ب همسرم گفتم منو باید ببری و اونم با رضایت شخصی منو برد خونه مامان خودش
وای ک چقد ترسیده بودم و توی مغزم یهو سزارین اومده بود ولی دلم اونو هم نمی‌خواست خیلی دردم گرفته بود بابت معاینه و لکه بینی داشتم بخاطرش اون روز با همسرم در موردش خیلی حرف زدیم و دیگه واقعا خیلی دیر بود برای سزارین چون بچه سرش توی لگن بود ولی تمام روش های بی حسی رو شوهرم رفت گشت ک ببینه کدوم بهتره من انجام بدم ک بی خطر ترین باشه .
من همینجور روزا می‌گذشت و دردام منظم نبودن و فقط الکی همش دردهای کمی داشتم دلم گرم نمیشد بهشون
شب دوشنبه تصمیم گرفتم برم پیش مامانم و باهاش حدود ۲ساعت راه برم و برم بجایی ک پله خیلی داشته باشه و هوا آزاد باشه و رفتم
ی عالمه پله بالا و پایین رفتم و پیاده روی کردم و توی پارک تاب بازی کردم
ب شوهرم گفتم بیاد دنبالم بریم خونه دردام همچنان نامنظم بود و دردهای ضعیفی بود
مثل درد پریودی اما قوی تر بود
اومدیم خونه من شروع کردم غذا درست کردن و خونه تمیز کردن و ب شوهرم گفتم منو ببره حموم رفتیم
بعد اومدیم و شام خوردم و فیلم نگا کردم و کارای خونرو انجام میدادم
تصمیم داشتم صبح ک۳شنبه میشد بریم بیمارستان چون دردام بیشتر شده بود
راستی ماما همراه دیگه ای هم گرفته بودم ک خیلیا گفته بودن خوبه و منم باهاش حرف زده بودم ک اون منو توی بیمارستان چک کنه و بهم برسه
ساعتهای ۳شب بود درخواست رابطه کردم از شوهرم و ساعت۳نیم شب کیسه آبم پاره شد
و شدید ازم آب میومد
زنگ زدیم ب مامانم ک بریم بیمارستان..
ادامه
مامان یسنا مامان یسنا ۱ ماهگی
۳۹هفته ۵روز بودم ازصبحش ی دردایی منو میگرفت ول میکرد ولی چون ازاین دردا زیادداشتم جدی نگرفتم دردش تاشب بود شب داشتم به شوهرم میگفتم ی حس عجیبی دارم حالم ی جوریه شوهرم گفت حتما نی نی میخوادبیاد گفتم فک نکنم 😂.‌.
باشوهرم شب خوش گفتم خابیدم ...صب ساعت ۹رفتم دسشویی دیدم ترشح خونی دارم ودردپریودی میگرفت هر۳۰دیقه زنگ زدم مامانم گفتم اینحوری شدم گفت برو بیمارستان تامنم بیام گفتم ن تنها نمیرم باهم بریم تا ماقع شوهرمم برسه گفت باشه پس درداتو توخونه بکش منمبعد۳ساعت رفتم بیمارستان گفت ۲سانت بازشده دهانه رحمت فشارمم ۱۴بود گفت بایدبستری شی گفتم بخاطره فشار یازایمان گفت معاوم نیست ..منم چون ۱هفته بیمارستان بستری بودم بخاطرفشار ترسیدم دیگه گغتم پس بارضایت خودم میرم گفت ن اجازه نمیدم بری گفتم بارصایت خودم گفت انگشت بزن برو ولی توراه بچت دنیااومدنیای اینجا منم ترسیدم بستری شدم مامانم رفت تشکیل پرونده داد اومد منم رفتم توزایشگاه دیدم یاخدا چه جیغایی😂😂
ادامه اش میام میگم
مامان امیریل🩵 مامان امیریل🩵 ۲ ماهگی
تجربه من از زایمان طبیعی
اول بگم ک من از۳۷هفته ختم بارداری بودم بخاطر فشاربالا ۴بارمعاینه تحریکی شدم ولی دردم میگرفت کم بودوقطع میشد دکترم تعجب کرده بود چرااینجوریم میخواست کیسه آب بزنه که باکیسه پاره برم بیمارستان قبول نکردم گفتم فشارم کنترله دفع پروتئینمم اونقد بالانیست تا ۳۸هفته صبرمیکنم دکترم گفت مشکلی نداره اخرین معاینه دوشنبه بود که یکم لکع بینی داشتم ولی درداونقدی نداشتم و بازقطع شد گفتم تا شنبه صبرمیکنم اگه دردم نگرفت میرم بانامه دکتر بیمارستان برای بستری
دردای پریودی خفیف داشتم ولی زیاد نمیشد سشنبه بابام گفت میاین بریم لب دریا گفتیم بریم پیاده تقریبا ۴۰دقه راهه ومن گفتم پیاده بریم اولش قبول نکردن بعد گفتن باشه پیاده میریم این راهوپیاده رفتیم ب اصرار من پیاده هم برگشتیم حس میکردم بچه پایین اومده بخاطر پیاده روی زیاد یهویی مامانم میگفت تاشب زاییدی که بازم درداونقدی نداشتم معاینه هامم همه دوسانت بودم پنجشنبه شب حدودای ۱۰بود خوابیدم همش ی حس خاصی داشتم از صبم دردام یکم بیشتر شده بود ولی توجه نمیکردم یهو ساعتای ۱بود ازدرد زیاد باجیغ بیدارشدم همش احساس ادرارداشتم ولی ادرارم نمیومد درداممم هی بیشتر میشد دوش گرفتم اماده شدم ب مامانم گفتم بریم بیمارستان دردام زیاد بود ولی منظم نبود رفتم معاینه کردن گفتن هنوز دوسانتی ان اس تی گرفتن گفتن برو خونه تا ۶صب یا دردت قطع میشه یا بیشتر هروقت هر۱۰دقه ۳تا درد۳۰تا۴۰ثانیه ای داشتی بیا
برگشتم خونه ۳ونیم بود دردام همش بیشترمیشد گریه افتادع بودم انقد دردم زیاد بود فراموش کردم ب ماماهمراهم خبربدم به خودم میپیچیدم از درد یهو ۴ونیم رفتم سرویس دیدم خونریزی دارم دوباره رفتم بیمارستان تامعاینه کرد گفت دیر اومدی فول شدی
مامان سیده فاطمه نورا مامان سیده فاطمه نورا ۲ ماهگی
صبح بعد دکتر رفتم بهداشت چن روز پیش به شوهرم پیام دادن 😬
خلاصه رفتم رو تخت که قلب بچه رو بزاره گفت درد داری باید بری بیمارستان😐حالا حالبه قبلش دکتر بودم پبش ماماش هم رفتم چیزی نگفت این مبگفت درد داری فشارمم۱۴/۸بود در حالی که مامای دکترم گفا ۱۲گفت یکم بالاس ولی خوبه
خلاصه بهداشت یهو بهم گفت شوهرت کجاست😐منم گفتم سرکار😐گفت درد داری باید بری بیمارستان منم که قصد رفتن نداشتم... گفت کسی هست ببرتت گفتم اره مامانم مادرشوهرم. جالبه جلو در بهداشت مادرشوهرمم دیدم باهم رفته بودیم صداش زد اومد گفت باید ببرینش بیمارستان درد داره این بنده خداهم ترسید😐ولی بهش گفتم دکتر بودم اون جیزی نگفته و... این از کجا تشخیص داده!
به مامانمم زنگ زدم حرف منو میزد میگفت بهداشتو ول کن وقتی دکتر چیزی نگفته
ولی یکم حس درد دارم اومدم خونه خودم سر بزنم برم خونه مامانم به نظرتون حتی اگت دردام ول کرد هم برم بیمارستان!! میترسم نگهم دارن😐زایمانم طولانی بشه و...
از طرفی معدمم نفخ داره و یبوست گرفتم🤦🏻‍♀️
مامان 🧸🩷Aylin مامان 🧸🩷Aylin ۱ ماهگی
سلام مامانی گل
منم اومدم تجربه زایمانم بگم
هفته ۳۸ و ۶ روز بودم رفتم دکتر گفت که کاملا بچه پایینه اما چون زایمان اولته مشخص نیست چقد طول بکشه زمان دقیقی نمیشه گفت
گفت پیاده روی کن رابطه سعی کنید داشته باشید
منم ک کلا تحرک زیاد داشتم روزی ۵ ساعت راه میرفتم
دکتر هم بهم گفت تا سه شنبه ۲۵ دی اگ دردت گرفت که هیچ اگ نه ده روز زمان داری اما باید یک روز در میون برای چک کردن بیای
منم ک دوس داشتم زودتر زایمان کنم شنبه ۲۲ دی از ظهر ساعت ۱۲ رفتیم بیرون با مامانم تا ۸ شب بعدشم ک اومدم خونه ی دوش آب گرم گرفتم زیر دوش چرخش کمر و اسکات زدم
بعدش همسرم گفت بیا ورزش کن
منم شرو کردم اسکات زدن چرخش کمر نزدیک صد تا اسکات زدم
ساعت ۱۲ شب بود نشسته بودم رو مبل یهو حس کردم ادرارم ریخت داغ بود پاشدم رفتم دسشویی لباسم رو عوض کردم اومدم خوابیدم
دقیقا همون شب بعد ۹ ماه با همسرم رابطه داشتیم و بعدش داشت خوابم میبرد یهو ی دردی زیر شکمم گرفت رفتم دسشویی دیدم خون آب اومد
اومدم ب همسرم گفتم گفت ی کم بخواب بعدش شدید شد بریم بیمارستان
شک داشتم ک کیسه آبم پاره شده یا نه
دوباره حس کردم ادرار دارم پاشدم دیدم اب داغ میریزه لرز کردم شدید پاهام شکمم میلرزید
تا اماده شیم بریم برسیم بیمارستان شد ساعت ۳