پارت دو
دیگه جونم براتون بگه که دکترم فقط توی بیمارستان خصوصی بود
من نمیخواستم برم گفتم بیمارستان امام رضا نامه نوشت واسم گفت برو ولی خودم نیستم
گفتم باشه
دیگه عکس بارداری هم نگرفته بودم همون روز میخواستم برم
دیگه شوهرم گفت حالا که تصمیم گرفته بودیم بریم اول عکس بگیریم بعد بریم بیمارستان
رفتیم عکسامونو گرفتیم

۱ پاسخ

وای خراب شه بیمارستان امام رضا بدترین خاطرات عمرمو دارم ازش بهترین کسمو گرفت ازم😔

مقالات مرتبط

مراقبت‌های پس از زایمان سزارین
مراقبت های بعد از سزارین - نکات مهم تغذیه، دارو و ورزش
زردی نوزاد و گروه خونی
رابطه زردی نوزاد و گروه خونی والدین چیست؟
جاهای دیدنی تهران در شب
جاهای دیدنی تهران در شب برای شبگردی
مراقبت اولیه از نوزاد
مراقبت اولیه از نوزاد شامل چه مواردی است؟

سوال های مرتبط

مامان پناه🩷 مامان پناه🩷 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی پارت دو
خلاصه فهمیدم بیمارستان امام رضا بیدردی نداره خیلی بیشتر وحشت کردم فشارم رفته بود بالا زنگ زدم ماما همراهم دلداریم داد گفت که اگه بیمارستان ۱۷ شهریور قبولت نکردن برو بیمارستان امام حسین منم به اون دانشجوهای داغونه بیمارستان امام رضا گفتم میخوام برم بیمارستان خصوصی با رضایت‌ خودم و همسرم اومد امضا کرد و از اونجا فرار کردیم،رفتم بیمارستان امام حسین معاینم کردن ۴ سانت و نیم بودم گفت یک ساعت پیاده روی کن دردات شروع بشه بیای منم پیاده روی کردم و همچنان درد نداشتم ماما همراهم خانم عادله حسینی بود که نتونست بیاد بیمارستان امام حسین و من از خود بیمارستان ماماهمراه گرفتم و گفتم حتما بیدردی بزنن واسم و گفتن از ۶ سانت بیدردی میزنن،دیگه رفتم معاینم کردن ۵ سانت بدون درد بودم که کیسه ابمو پاره کردن
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان آرش و آیدا🤰 مامان آرش و آیدا🤰 ۱ ماهگی
پارت دو.تجربه زایمان
اون روز تا ظهر من دردی نداشتم ولی لک خون میومد هنوز. ظهر به شوهرم گفتم بریم بیمارستان. رفتیم معاینه کرد گفت هنوز دوسانتی. من اول میخواستم برم بیمارستان شریعتی.. بعد دکتر ک اومد دوباره معاینه کرد شده بود 4سانت تو فاصله 45دقیقه.منم همچنان درد نداشتم یعنی درد خفیف عین ماه درد داشتم
به دکتره گفتم من زایمان اولم سخت بوده با دستگاه بود.. دیدم خانم دکتره گفت پس اینجا نمون برو یه بیمارستان دیگه مثلا 7شهریوره امکاناتش از اینجا بهتره. ماما هم بهم گفت الان دهانه رحمت خیلی نرمه زودتر برو ک تو ماشین زایمان نکنی چون تو فاصله کم شد 4سانت.منم هول شدم به شوهرم گفتم و راه افتادیم به سوی بیمارستان شریعتی. تو ماشین شوهرم میخندید میگفت یعنی تو الان میخوای زایمان کنی اینجور سرحال نشستی تو ماشین ..
مامان زهراخانوم🩷 مامان زهراخانوم🩷 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی پارت ۱
طبق سونو آنتی 20روز مونده بود تا زایمانم
رابطه بدون جلوگیری داشتم(البته من از اول کلا جلوگیری نداشتم توی بارداری)
از ساعت 12 تا 3 کمردرد خییییلی شدیدی داشتم طوری که کمرم داشت نصف می شد
کلا توی دستشویی بودم وتند تند دفع ادرار و مدفوع کم کم داشتم
دوش آب داغ هم گرفتم و توی آب گرم نشستم تا کمی بهتر بشم
این بین تکونای بچه هم خیلی خوب بود
ولی سفت شدن شکم آنچنانی نداشتم
یکسره کمردرد بود و یه تایمایی خیلی شدید میشد
نمی‌خواستم قبول کنم که درد زایمانه
آمادگیش رو نداشتم تازه فرداش میخواستم ورزش و پیاده روی شروع کنم و برم دکتر برای مراقبت و معاینه
ولی دیگه نتونستم تحمل کنم و همسرم رو بیدار کردم و وسایلی که تقریبا آماده بود و برداشتیم و رفتیم بیمارستان
رفتم زایشگاه شرح حال گرفت گفت بخواب برای معاینه
معاینه کرد و گفت. ۳ سانتی 😶 افاسمانت. هم خوبه
حقیقتا تعجب کردم اصلا توقعش رو نداشتم
زنگ زد به دکتر و دکتر گفت بستری بشه
گفتم برم خونه یه ساعته برمی‌گردم وسایل نیاوردم
گفت برو ولی با مسئولیت خودت و سریع برگرد
برگشتیم خونه بقیه وسایلی که میخواستم رو برداشتم
عکس بارداری نگرفته بودم😑 که همونجا بین دردهام با همون حال خراب چهارتا عکس گرفتیم😂
رفتم بیمارستان بستری شدم فقط خودم بودم توی زایشگاه خیلی خوب بود
فکر میکردم معاینه ها رو تحمل میکنم ولی سخت ترین و بدترین قسمت برام معاینه ها بود
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان مهدیار مامان مهدیار ۴ ماهگی
تجربه پارت یک
من ۱۸ آذر که میشدم ۳۶ هفته نوبت دکتر داشتم دیگه دکتر تپش قلب و وزن و گرفت
دارو نوشت واسم یهو خودم اسم سونو اومد تو دهنم گفتم نیاز نیست برم
دکترم گفت حالا یه ماهه لز بچه بی‌خبریم برو یه سونو بده
رفتم اونجا دکتر سونو گفت مه آب دور بچه کمه
رفتم به دکترم نشون دادم گفت اره آبش که شده
شده بود ۷ سانت باید بری بیمارستان که بچه رو بردارن
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان آریا مامان آریا ۳ ماهگی
«پارت اول زایمان طبیعی »

روز شنبه بود رفتم مطب دکتر ویزیت گرفتم اولین نفر بودم

خداروشکر دکتر زود اومد فقط من بودم تو مطب هنوز کسی نیومده بود سریع رفتم داخل معاینه شدم گفت دو انگشت بازشده اگر دردات زیاد شد برو بیمارستان خونریزی داشتی برو بیمارستان شکمت سفت شد برو بیمارستان ولی اگر همینجوری بودی فردا ساعت هشت صبح برو بیمارستان بستری شو 🥹
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان چش قشنگ مامان چش قشنگ ۲ ماهگی
پارت چهارم
دیگه ساعت نزدیکای 10 و نیم شب بود وسایلم جمع کردیم یه لیست خوراکی ماما فرستاده بود گرفتیم و رفتیم به سوی زایشگاه شوهرم بیشتر از من استرس داشت طفلی دیگع ماما زنگم زد گفت کجایی گفتم الان رسیدم بیمارستان اونم گفت که تو راهه و داره میاد من با خواهرشوهر بودم دیگه رفتیم تو زایشگاه و شوهرمم نشست توی بیمارستان چند دقیقه ای شد و ماما آمد رفتیم توی اتاق مخصوصی که خیلی تجهیزات داشت از همه نطر کامل بود.. اصلا احساس خوبی نسبت به اتاق نداشتم ترسیده بودم اما باهاش کنار آمدم و کم کم حالم بهتر شد...
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان پناه🩷 مامان پناه🩷 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی پارت یک
من تو بارداری هفته ۱۸ سرکلاژ شدم و استراحت نسبی بودم و هفتگی امپول میزدم و از هفته ۳۲ دیگه امپول رو دکترم قطع کرد و سرکلاژم رو هفته ۳۷ باز کردم بعد از اون معاینه شدم و گفتن لگن خوبی برای زایمان طبیعی داری منم فقط پیاده روی کردم یک روز در میون و خاکشیر و رابطه داشتم و ۳۹ هفته و ۶ روز رفتم سونو دادم فهمیدم اب دور جنین ۶ شده که کم بود و به ماما همراهم گفتم و اونم گفت برو بیمارستان بستریت میکنن منم رفتم بیمارستان ۱۷ شهریور اونجا معاینم کرد ۳ سانت بودم بدون درد ولی اونجا پذیرش نکردن و گفتن باید بری بیمارستان امام رضا یا بیمارستان قائم منم خیلی ترسیدم ولی در نهایت رفتم بیمارستان امام رضا،از در ورودیش انقدر ترسیدم که نگم براتون خیلی وحشتناک بود رفتم اونجا همه دانشجو و داغون بودن محیط بسیار کثیف و افتضاحی بود دانشجوهاشون ریختن سرم چندبار معاینم کرد میگفتن چرا ۴ سانتی ولی درد نداری خلاصه تو همون یک ساعت خیلی اذیتم کردن
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان امیرحسین🧿 مامان امیرحسین🧿 ۳ ماهگی
سلا چطورید 🫠
رفتم دکتر گفتم 25 ام 40 هفتم تموم ميشه یه نامه نوشت برای 29 دی برام چند روز اونورتر گفت مینویسم که دیگه بیمارستان معطلم نکنه بگه برو بعدا بیا ،ولی گفت با آمپول فشار خیلی سخته🥲💔گفت امیدوارم با درد خودت شروع بشه
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان مامان هانا مامان مامان هانا ۱ ماهگی
سلام خانومای مشهدی که بیمارستان امام حسین زایمان کردین واسه شناسنامه کجا باید بریم بیمارستان خودش یه ابوطالب عبدالمطلب گفت ولی ادرس دقیق شو‌ نمیدونم میشه راهنماییم کنید ؟؟؟
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان مامان هانا مامان مامان هانا ۱ ماهگی
سلام خانومای مشهدی که بیمارستان امام حسین زایمان کردین واسه شناسنامه کجا باید بریم بیمارستان خودش یه ابوطالب عبدالمطلب گفت ولی ادرس دقیق شو‌ نمیدونم میشه راهنماییم کنید ؟؟؟؟؟
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان جانان👶💜 مامان جانان👶💜 ۲ ماهگی
سلام خانما کسی تازگیا بیمارستان امام حسین زایمان کرده که پمپ درد هم گرفته باشه؟! میخواستم بپرسم که خوبه و اینکه هزینش چقدر براتون در اومد؟!
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان amir hosein🐣💙 مامان amir hosein🐣💙 ۳ ماهگی
پارت دوم زایمان طبیعی👇💙
۳۷هفته و ۳روز که بودم رفتم دکترم دوباره معاینه کرد همون ۳سانت بودم و تغییری نکرده بودم..چون دردم نداشتم دکترم گف بیمارستان نرو چون فاییده نداره بستریت نمیکنن...
دیگه منم اومدم خونه دو سه روز دیگم ورزش کردم..
۳۷هفته و ۶روز بودم که حس کردم یکم زیردلم دردمیکنه و کمردرددارم ولی کم بود گفتم طبیعیه و جدی نگرفتم..بعدشم سرگیجه و سرسنگینی زیادی داشتم..
اینجاهم پرسیدم گفتن شایدفشارت افتاده ولی فشارمم اوکی بود..دیگه اونم برویه خودم نیاواردم..
تااینکه ۳۸هفته و ۲روز شدم دیدم داره سرگیجم و سرسنگینیم بدتر میشه..
صبحش رفتم بهداشت فشارم اوکی بود ولی گفتن سرگیجه ازعلایم زایمانه و چون هفتمم اوکی بود نامه ارجاع نوشت برابستری گف برو بیمارستان نشون بده بستریت کنن...
منم اومدم خونه قشنگ دوش گرفتم تروتمیز شدم..
فرداش صبح که ۳۸هفته و ۳روز بودم ساعت ۱۰باشوهرم همه مدارکا و وسایل بچه رو برداشتیم و رفتیم بیمارستان..همش فکرمیکردم که حتما مثل دفعه قبل بهونه میارن و بستری نمیکنن
ولی وقتی رفتم پیش دکترزنان نامه رونشون دادم گف بخواب معاینت کنم..معاینه که کرد ۴سانت و نیم بودم..نامه اورژانسی نوشت برابستری گف برو بالا بلوک زایمان بستری شو..منم خوشحال اومدم بیرون و باشوهرم رفتیم طبقه دومه بیمارستان برابستری....
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان محمد کیان👶 مامان محمد کیان👶 ۳ ماهگی
بارداری
زایمان طبیعی
شنبه صبح بود رفتم بهداشت به حساب خودم ۴۰هفته و۲روزبودم فشارم رو ۱۲بود چک کرد چون ازتاریخ آنتی گذشته بود که ۱۳دی بود گفت نامه میدم برو بستری شو منم که دل تو دلم نبود پسرمو زودتر ببینم رفتم خونه به شوهرم گفتم رابطه داشته باشیم که رفتم معاینه کمتر دردم بگیره خلاصه بعد رابطه طول دادم که ظهر شد ناهار خوردیم ریلکس با اتوبوس رفتیم سمت بیمارستان تا رسیدیم ساعت شد ۳عصر هوا هم سرد دیگه رفتیم تو و قبض معاینه گرفتیم و رفتیم زایشگاه که نامه رو نشون دادم معاینه کردن گفتن بسته ای گفتم برم خونه پیاده روی کنم بیام گفت نه منم که خیس عرق چون استرس زیادی برای معاینه و زایمان داشتم فشارم زد بالا رفت رو ۱۵اینام دیگه ولم نکردن و گفت برو پایین کارای بستری تو انجام بده و برگرد زایشگاه من و شوهرم رفتیم کارای بستریمو کردیم و با خیال راحت با اتوبوس رفتیم خونه که لوازمای خودم و ساک پسر خوشکلمون رو برداریم که دیگه قراربود بستری شم و زایمان کنم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان النا مامان النا ۳ ماهگی
سلام
چند روز بعد از سزارین حمام باید دوش گرفت؟ بیمارستان به ما گفت ۳ روز بعد، ولی دکترم دیروز گفت فردا عصر برو که میشه ۴۸ ساعت بعد عمل
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان تیـــام (کُنجد) مامان تیـــام (کُنجد) ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی🤰🏻
پارت اول🙋🏻‍♀️

سه شنبه نوبت دکتر داشتم
دیگه ۳۸ هفته و ۴ روزم بود و آقا تیام قصد اومدن نداشت

برای چکاپ ۳۶ هفته که رفته بودم،دکتر معاینه کرده بود واحتمال داد که تا ۳۸ هفته زایمان میکنم

خلاصه رفتم دکتر، به شوخی گفتم چرا پس نمیاد من دو هفته اس ساکشو گذاشتم پشت ماشین😂
گفت میخوای زایمان کنی؟ گفتم اره
و یه معاینه دردناک شدم و گفت همین الان برو بیمارستان تا منم بیام😁
زنگ زد بیمارستان هماهنگ کرد، نامه بستریمو داد و با مامان و بابا و همسرم رفتیم بیمارستان😁.
مشاهده ۹ پاسخ دیگر