۱۰ پاسخ

ای جانم

چه خوب دکترت کی بود؟
کدوم بیمارستان رفتی ؟

چه دکتر خوبی

عه مثل من شدی
منم دکتر معاینه کرد یچیزیو باز کرد باعث شد خونریزی کنم بهمم گفت سریع برو زایشگاه

ادامش گلم

آخی گلم چه خوبه اینجوری
حتما بقیه هم بزار

عزیزم

منم دستگامو دراوردم گفت برو پیاده روی و من فرداش دردم گرفت و آرینا در ۳۶ هفتگی به دنیا اومد

ای مادر😂💝 چه خوب
چه دکتر خوبی
چه بچه ماهی

چقد خوب من فردا معاینه دارم دردامم شروع نمیشه

سوال های مرتبط

مامان رادمهر مامان رادمهر ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی🤐سزارین
پارت اول
آخرای آبان ماه بود ک وقت گرفتم برای بیمارستان بهارلو، دقیقا ۳۵ هفته بودم، دکتر معاینه کرد گفت دهانه رحمت خیلی نرمه ولی هنوز باز نشده، ان اس تی دادم گفتم انقباضات نامنظم دارم و سونو هم طول سرویکسم رو ۱۱ زده بود از طرفی وزن بچه هم ۲۶۴۰ بود
دکتر گف دو هفته استراحت کن و امپول ریه بزن تا بچه کامل تر بشه و زودرس نشه
خلاصه گف اگه تا دو هفته دیگه ب دنیا نیومد وقت بگیر دوباره معاینه کنم
منم تو این دو هفته رعایت کردم و هیچ درد خاصی نداشتم
بعد دو هفته دقیقا ۱۱ آذرماه بود ک وقت بيمارستان گرفتم تا دوباره دکتر معاینه کنه، تا قبل رفتن ب بیمارستان اصلا درد نداشتم، ولی پامو ک گذاشتم بیمارستان انگار جو بیمارستان منو گرفت، ان اس تی گف انقباضات منظم دارم، دکترم معاینه کرد گف ی سانت باز شدی و اگه مسیرت دوره نرو خونه و برو چند ساعت پیاده روی کن دوباره بیا معاینه کنم شاید بستری شدی
منم مسیر خونمون تا بیمارستان ۴۰ دقیقه راه بود، و از اون جایی ک هنوز امادگی نداشتم گفتم ن میخام برم خونه
خیلی دوس داشتم با دکتر خودم زایمان داشته باشم ولی چون طبیعی بودم نمیشد ، دکتر خودم فقط شنبه ها و سه شنبه ها بلوک زایمان بود، اون روز یکشنبه بود گفتم تا سه شنبه نگه میدارم خودمو😂😂😂
مامان ایلیا💚 مامان ایلیا💚 ۱۰ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت اول
خب من ۳۷ هفته بودم رفتم دکتر برای معاینه که با تعجب بهم گفت درد نداری گفتم نه گفت ۵ سانتی یهو ماما کنارش خندید گفت امشب زایمان میکنی منم استرس گرفتم کارامو نکرده بودم دیگ دکتر ان اس تی گرفت انقباض نداشتم گفت برو استراحت مطلق شو تا ۳۸ پر کنی ولی احتمال زیاد فردا دردت شروع میشه برو بیمارستان اومدم خونه مطلق شدم تا ۳۸ هفته پر کردم رفتم دکتر معاینه کرد گفت هنوزم ۵ سانتی چطوری درد نداری تو خلاصه دکتر گفت بیشتر این نمیتونم ریسک کنم ممکنه بچه جای بدی بدنیا بیاد اورژانسی بشی نامه داد گفت ساعت ۶ صبح برو بیمارستان به ماما همراهتم امشب زنگ بزن اماده باشه خلاصه به ماما زنگ زدم گفتم دکتر اینو میگه منم ۵ سانتم بنده خدا اونم تعجب کرده بود استرس گرفته بود ک من با ۵ سانت باز شدن دهانه رحم امشب زایمان میکنم😂خلاصه رفتم خونه هنوزم هیچ استرسی نداشتم ۶ صبح بیدار شدیم با شوهرم و مامانم رفتیم بیمارستان رفتم پذیرش بخش اینجا لباسامو عوض کردم و گفت بیا بخاب معاینه شی معاینم کرد گفت ۷ سانتی پروندمو گرفت کامل کرد کارامو کرد اینجا دیگه استرس گرفته بودم چون تنها شدم یهو از مامانم جدا شدم و صبح زودم بود تاریک بود تو پذیرش زایشگاه😀بعد زنگ زدن از قسمت زایشگاه اومدن منو بردن داخل اتاق زایشگاه و اونجا خوابیدم رو یه تخت و دستگاه بهم وصل کردن برا انقباضات و نوار قلب بچه پرسنل پرستار و ماما و خدمه کلا خیلی مهربون بودن مدام ازم میپرسیدن چیزی نیاز نداری بهم انرژی میدادن ولی با این حال حس غریبی داشتم همش میگفتم ماما همراهم کی میاد خلاصه ساعت هفت ونیم ماما همراهم اومد