سلام خانومای گل بالاخره تونستم تجربه زایمانمو براتون بنویسم :
پارت یک : ۳۵ هفته رفتم پیش دکتر کریمی بیمارستان پارسا پرونده باز کردم،۳۸ هفته و ۴ روز بهم وقت داد براسزارین ک میشد ۶ دی،گفتم اگه میشه ۱۰ دی نامه بدین ک قبول کرد
شب ششم لک دیدم پاشدم پد گذاشتم و ب دکترم پیام دادم چیکارکنم بیام بیمارستان
منتظر جواب دکتر موندیم دردام داشت شروع میشد مثل درد پریودی،دکترجواب نداد گفتم تا صبح صبر کنم بهتر نشم میریم بیمارستان،تا صبح دو ساعت یبار دردم میگرفت تا ۶ صبح دیگه نتونستم تحمل کنم دکترمم ک جوابی نداده بود رفتیم بیمارستان،ان اس تی گرفتن ک دردامو نشون میداد،گفتم زنگ بزنین دکترم بیاد گف باید معاینه کنیم
ادامه پارت بعدی..

۱ پاسخ

میشه زود تر بذاری

مقالات مرتبط

بهترین زمان برای ورزش‌کردن چه موقع است
بهترین زمان برای ورزش‌کردن چه موقع است؟ صبح یا عصر؟
بیماری ام اس چگونه شروع می شود
بیماری ام اس چگونه شروع میشود؟ | علت و علائم بیماری ام اس(...
غذا دادن به نوزاد از کی شروع میشه
غذا دادن به نوزاد از کی شروع میشه ؟
کودک تا چه زمانی باید شیر مادر بخورد ؟
کودک تا چه زمانی باید شیر مادر بخورد ؟

سوال های مرتبط

مامان تیـــام (کُنجد) مامان تیـــام (کُنجد) روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی🤰🏻
پارت اول🙋🏻‍♀️

سه شنبه نوبت دکتر داشتم
دیگه ۳۸ هفته و ۴ روزم بود و آقا تیام قصد اومدن نداشت

برای چکاپ ۳۶ هفته که رفته بودم،دکتر معاینه کرده بود واحتمال داد که تا ۳۸ هفته زایمان میکنم

خلاصه رفتم دکتر، به شوخی گفتم چرا پس نمیاد من دو هفته اس ساکشو گذاشتم پشت ماشین😂
گفت میخوای زایمان کنی؟ گفتم اره
و یه معاینه دردناک شدم و گفت همین الان برو بیمارستان تا منم بیام😁
زنگ زد بیمارستان هماهنگ کرد، نامه بستریمو داد و با مامان و بابا و همسرم رفتیم بیمارستان😁.
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان ماه خونه🫀🧿 مامان ماه خونه🫀🧿 روزهای ابتدایی تولد
امروز پیش دکترم بودم دردامو ک گفتم آن اس تی نوشت برام رفتم بیمارستان آن اس تی گرفتن حرکات اوکی بود ولی توش درد بود معاینه شدم خیلی درد داشت بی حال شدم اشک اومد تو چشمام درد داخل آن اس تی چیه
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان mahi مامان mahi ۱ ماهگی
پارت دوم زایمان
ساعتای ۵ صبح بود ک دردام حدودا فاصلش شده بود ۶،۷دقیقه و خیلی دلپیچه و استرس داشتم
شوهرمو بیدار کردم گفتم پاشو بریم بیمارستان میترسم
بعد ک رسیدیم بیمارستان معاینم کردن و گفت ک ۴سانت و نیم باز هستی و باید بستری شی
ب دکترمم زنگ زدن اطلاع دادن و درخواست ماما خصوصی و اتاق ال دی ار کردم و رفتم با شوهرم خدافظی کردم
بعد تا کارای بستری رو انجام دادن و لباس عوض کردم و صبحونه خوردم و سرم بهم وصل کردن و منتظر موندم تا ماما همراهم بیاد و تواین فاصله ان اس تی ازم گرفتن
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان رادمهر مامان رادمهر ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی🤐سزارین
پارت اول
آخرای آبان ماه بود ک وقت گرفتم برای بیمارستان بهارلو، دقیقا ۳۵ هفته بودم، دکتر معاینه کرد گفت دهانه رحمت خیلی نرمه ولی هنوز باز نشده، ان اس تی دادم گفتم انقباضات نامنظم دارم و سونو هم طول سرویکسم رو ۱۱ زده بود از طرفی وزن بچه هم ۲۶۴۰ بود
دکتر گف دو هفته استراحت کن و امپول ریه بزن تا بچه کامل تر بشه و زودرس نشه
خلاصه گف اگه تا دو هفته دیگه ب دنیا نیومد وقت بگیر دوباره معاینه کنم
منم تو این دو هفته رعایت کردم و هیچ درد خاصی نداشتم
بعد دو هفته دقیقا ۱۱ آذرماه بود ک وقت بيمارستان گرفتم تا دوباره دکتر معاینه کنه، تا قبل رفتن ب بیمارستان اصلا درد نداشتم، ولی پامو ک گذاشتم بیمارستان انگار جو بیمارستان منو گرفت، ان اس تی گف انقباضات منظم دارم، دکترم معاینه کرد گف ی سانت باز شدی و اگه مسیرت دوره نرو خونه و برو چند ساعت پیاده روی کن دوباره بیا معاینه کنم شاید بستری شدی
منم مسیر خونمون تا بیمارستان ۴۰ دقیقه راه بود، و از اون جایی ک هنوز امادگی نداشتم گفتم ن میخام برم خونه
خیلی دوس داشتم با دکتر خودم زایمان داشته باشم ولی چون طبیعی بودم نمیشد ، دکتر خودم فقط شنبه ها و سه شنبه ها بلوک زایمان بود، اون روز یکشنبه بود گفتم تا سه شنبه نگه میدارم خودمو😂😂😂
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان دیان مامان دیان ۲ ماهگی
درد داشتم هی از صبح رفتم یه ان اس تی بدم خیالم راحت شه
دیگه معاینه کرد گفت یه سانت بازی،، منم بیمارستان خصوصی وقت سزارین داشتم ۲۴ ابان
دیگ به دکترم پیام دادم گفتم اینجور شده گفت ساعت ۶ صبح بیا سزارینت میکنم الان اومدم رفتم حموم تمیز کردم که راه بیوفتم برم بیمارستان تهران پارسا🥹🥹❤️🙏برام دعا کنید
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان هوراد 👶🫧 مامان هوراد 👶🫧 روزهای ابتدایی تولد
پارت دو : گفتم من ک سزارینم برای چی معاینه،گفتن باید معاینه کنیم ب دکترت بگیم ب زور گذاشتم معاینه کردن درد داشت باید خودتو شل کنی🥲ولی دردش همون لحظه اس،گفت یه انگشت دهانه رحمت باز شده خونریزیتم بخاطر همونه،گفتن دکترت جمعه ها نمیاد میتونی با دکتر مقیم زایمان کنی،منم ک ب امید دکتر کریمی رفته بودم اون بیمارستان گفتم ن زایمان نمیکنم باید خودش بیاد.گفتن یا بستری شو یا با رضایت خودت اگه خونتون نزدیکه برو خونه ساعت ۳ شب بیا تا کاراتو انجام بدیم دکترتم میاد،دیگه من رضایت دادم خونه خواهرشوهرم نزدیک بود رفتیم اونجا گفتن کلا دراز بکش دردات شروع شد بیا.
درد ک داشتم بدتر شده بود هر پنج دیقه یبار میگرفت ول میکرد از کمرم شروع میشد میزد ب دلم کل بدنم و پاهام درد میگرفت خلاصه ب امید اینکه با دکترم عمل کنم تا شب تحمل کردم ولی داشتم زمینو گاز میگرفتم دیگه همسر و مامانم اعصابشون خورد شد گفتن هم داری درد طبیعی تحمل میکنی بعد میخای سزارین شی،دیگه نمیتونستم تحمل کنم اماده شدم رفتیم بیمارستان،نوار قلبشو گرفتن با حرکتش خوب بود،دکتر مقیم گف بزار معاینت کنم
با کلی درد معاینه کردگف پنج سانتی
ادامه..
مامان یارا🫧🍓 مامان یارا🫧🍓 ۸ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۳
عصرش رفتم مطب دکترم گفتم امروز نبودین زایشگاه منو کشتن و جوری معاینه کردن ک نمیتونم راه هم برم کلی برام ناراحت شد گفت خودم الان معاینه میکنم ببینم چطوره معاینه دکترم کجا معاینه بیمارستان کجا🤦‍♀️معاینه کرد گفتش ک ۳ سانتی ولی نامه بهت میدم ک اگ تا ۵ ام نزاییدی بیایی بیمارستان بستریت کنم تو شیفت خودم ک بچه ات ب دنیا بیاد همون موقعه هم ماما مطب گل مغربی زد و معاینه کرد ولی خوب بود بهتر شدم اومدم خونه
گرفتم خوابیدم دقیق ساعت ۴ صبح احساس درد کردم همش انقباص ها و سفت شدن شکم رو ثبت میکردم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان فاطمه نورا مامان فاطمه نورا ۶ ماهگی
سلام مامانا
من دیروز ظهر لکه صورتی دیدم..بعد دیگه خبری نبکد تا عصر ک رفتم باز و برگشتم باز دوباره دیدم..رفتم بیمارستان ان اس دی دادم همه چی خوب بود..دوباره اونجا خونابه دیدم..معاینه شدم گفتن یک فینگرم ..از دکتر نظر خواستن گفت دو ساعت تحت نظر باشم اگه پیشرفت داشتم‌بستری شم..ک بعد دوساعت هیچ پیشرفتی نداشتم..اومدم خونه ..(بهم گفتن اگه صب باز لکه دیدی برا معاینه هس) ک صبح دوباره تو دسشویی خونابه دیدم ..رفتم سونو و bpp همه چی خوب بود..تا الانم چیزی ندیدم..عصرم میبرم سونو رو نشون دکتر میدم..
کسی بوده مثل من؟؟؟
دردم ندارم ...
دیگه انقدی استرس دارم ک اگه تا شنیه خبری نشد میرم ب دکترم بگم عملم کنه🥺
راستی طبق ان تی ۳۹ هفته و یک روزم..طبق اخرین سونو ۳۹ هفته و ۳ روز..
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان الای مامان الای ۷ ماهگی
زایمان پارت یک
جمعه طبق نامه دکتر ساعت شیش رفتیم بیمارستان ک بستری بشم که بیمارستان سنو بیرون رو قبول نکرد و گفت باید دوباره باید سنو بشی ک تایید بشه بچه بریچه بعد بستریت میکنیم برای سزارین خلاصه ک کلی منتظر موندیم تا ساعت ده شب
و بالاخره سنو انجام شد و تایییدیه رو بردیم بخش بستری و بستری شدم
تا فردا ساعت نه صبح عمل بشم تا خود صبح نتونستم بخابم
ساعت دو شب اومدن سرم زدن
و ساعت پنج صبح اومدن سوند زدن ک به طرز وحشدناکی درد داشت و همش ثانیه هارو میشمردم تا ساعت عمل بشه و بی حسم کنن تا دیگ حسش نکنم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان گلپسرناز مامان گلپسرناز ۶ ماهگی
سلام خانومای عزیز من فردا ۳۷ هفته ۶ رو میشم. دکتر برای هفته دیگه ینی ۳۸ هفته و ۵ روز نامه داده .اما امروز درد پریودی داشتم الانم یکم لک دیدم صبح برم بیمارستان ؟؟
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان پناه مامان پناه ۱۰ ماهگی
تجربه زایمان :
پارت دو :

رسیدیم بیمارستان و معاینه شدم در کمال تعجب گفت دهانه رحم باز نشده اصلا خونه داداشم کنار بیمارستان بود و خودشون هم نبودن کلید داشتیم رفتیم خونه داداشم اصلا نخوابیدم و شروع کردم ورزش و دوش گرم و اینا ...
صبح سه شنبه رفتیم بیمارستان باز گفت تازه شدی یکسانت 😐
و رفتم خونه باز ورزش و پیاده روی و پله و دوش
اخر شبش رفتم معاینه گفت شدی دو سانت😐 میخوای بستری بشی یا نه گفتم
نه میرم خونه دردام میکشم
خونه هم خواهرم مرتب با روغن ماساژم میداد
همسرم ماساژ میداد کمک حالم بودن بهتر بود
رفتم باز ورزش و اینا ...
دردام هنوز بینش فاصله بود مثلا پنج دقیقه ای یکبار میگرفت در حد چهل .پنجاه ثانیه ک اونم قابل تحمل بود و شد صبح چهارشنبه ک رفتم خود دکترم معاینه کرد و گفت شدی سه سانت و نیم و نامه بستریمو داد ولی باز مقاومت کردم و نرفتم بستری بشم و رفتم خونه
ساعت یک و نیم دو رفتم بیمارستان برا بستری معاینه کرد گفت شدی شش سانت
ساعت سه بستری شدم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان هیرمان مامان هیرمان ۵ ماهگی
تجربه زایمان پارت یک ...

رفته بودیم با شوهرم شب رفتیم رسیدم اونجا جای بود ک نح بیمارستان داشت نح کلا هیچی بیابون‌ بود مثل عشایرا‌ رفتیم تفریح‌ من صبحش‌ تا شبش درد داشتم‌ منظم و پشت سر هم ک گفتم درده به شوهرم گفتم بریم خونه رفتیم خونه دوش گرفتم نح دیدم دردا همونن‌ از درد نمیدونستم چطور خوابم برده صبح ک بلند شدم شلوارم خیس خیس بود مثل مایع سفید لزج‌ بود ک رفتم دستشویی‌ نصفش افتاد تو دستشویی ساعت ۱۰ صبح بود به شوهرم گفتم کیسم نشتی کرده سری بریم ......
مامان شاهان مامان شاهان ۴ ماهگی
سلام اومدم با تجربه زایمانم
۳۷ هفته و پنج روز بودم رفتم پیش دکترم برام معاینه لنگی و تحریکی انجام داد و گفت دهانه رحمت یه سانت بازه باز چند روز دیگه برو nst بگیر ،منم از همون شب دردام کم کم شروع شد و خودمم هر روز پیاده روی میکردم و کلی ورزش های بارداری رو انجام میدادم در طول یه هفته هم دوبار رفتم نوار قلب گرفتن و معاینه شدم اخرین بار گفتن شدم ۱/۵ تا ۳۸ هفته و ۵ روزم ک شد باز رفتم پیش دکتر گفت تقریبا شدی دوسانت ، منم گاهی وقتا همینجور ک خوابیده بودم تنگ نفس میشدم بهش گفتم نامه بیمارستان داد ک بستری شم به خاطر معاینه ها هم درد زایمانم شروع شده بود شب ساعت یازده رفتم بیمارستان nst گرفت دید انقباض دارم گفت بستری شو ولی گفتم میرم دردم ک زیاد شد میام رفتم خونه تا ساعت دو پیاده روی کردم بعد ک رفتم بخوابم دردم خیلی اذیتم میکرد نمیتونستم بخوابم یکمم صبر کردم ولی دیدم قابل تحمل نیست هر شیش هف دقیقه یبار میگرفت رفتم بیمارستان گفت یکی دوساعت دیگه هم پیاده روی با حالت رژه برو بعد بیا بستری شو دیگه از ساعت سه تا پنج و نیم پیاده کردم بعد با همون دهانه رحم دوسانت بستری شدم ولی گفت سر بچه اومده پایین دیگه آمپول فشار بهم وصل کردن و من دردام شدید تر میشد برام توپ هم آوردن و گفتن حالت چرخشی روش برم
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان فندوق مامان فندوق ۴ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱
من ۳۹ هفته و ۶ روز بودم طبق ان تی درد نداشتم رفتم میش دکترم و معاینه تحریکی شدم شبش رفتم پیاده روی دردام کم کم شروع شد از ۱۲ شب تا صبح هی میگرفت ول میکرد از خواب بیدار میشدم بادردا.ساعت ۶ صبح زمان گرفتم دیدم منظم شده هر ۸ دقیقه میگرفت تا ساعت ۱۰ خونه بودم به ماماهمراهم زنگ زدم گف برو بیمارستان.رفتم معاینه کردن گفتن ۳سانت باز شدی باید بستری شی.تاساعت ۱۲ونیم کارا طول کشیدو بستریم کردن ماماهمرامم اومد دردام بیشتر شده بود شدتش.معاینم کرد گفت ۳سانت کامل باز شده.دردام بیشتر میشد امپول فشارم زد تو سرم از ۴ قطره شروع کرد.دردام شدید شد ساعت ۳ونیم ۴ بود ک معاینم کرد گف سر بچه خوب نچرخیده وازنتم تنگه نمیتونی طبیعی زایمان کنی رفت به دکترای شیفت گفت.اونام اومدن معاینه کردن گفت تنگ هست ولی اگ فول ۱۰ سانت بشع بچش بدنیا میاد ریزه.قبول نکردن ک سزارین کنن.من دردام وحشت ناک میشد ورزش کردم روتوپ نشستم دوش اب گرم و ماساژ برام انجام داد.حالم بهتر میشد ولی رو دردام تاثیری نداشتم تا ۸ من از درد کامل مردمو زنده شدم ۷ سانت باز شد دهانه رحمم......
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان محمد ایلیا مامان محمد ایلیا ۵ ماهگی
بیاین ترجبه زایمان طعبی پارت ۱ بگم براتون ۲۹ بود ک بیدارشدم حالم بد بود معدم خیلی درد میکرد چند ساعت بدش خوب شد ساعت چهار بدظهر رحمم خیلی درد میکرد خلاصه هی میگرفت ول میکرد رفته رفته بیشتر میشد ولی قابل تحمل بود تا اخر شب ساعت دوازده بود ک دردام زیاد میشد نمتونستم بخوابم منم رفتم با توپ ورزش کردم اسکات زدم اینا کمرمو ماساژ دادم باز اومدم دراز کشیدم بهتر شدم ک دیدم کمر دردم شدید شد و نمیتونستم تحمل کنم دلمم کم درد میکرد چون پسر بیشتر کمر درده بقشه پارت بعدی
مشاهده ۱ پاسخ دیگر