سوال های مرتبط

مامان فینقِلی مامان فینقِلی روزهای ابتدایی تولد
تجربه من از زایمان طبیعی
پارت دوم:🌱

تا قبل از اینکه دکتر معاینه تحریکی بکنه قرار شده بود که سه شنبه برم بیمارستان بستری بشم و ختم بارداری بگیرم..
خلاصه دیشب ساعت ۸ رفتم بیمارستان، از شانس خوبم ماما همراهم شیفت خودش بود و کلا بلوک خیلی خلوت بود. قشنگ از روی فرصت برام معاینه تحریکی انجام داد که خب واقعا تنفس عمیق شکمی موقع معاینه تحریکی کلی از درد رو کم می‌کنه و واقعا میزان درد رو خیلی میاره پایین.
بعدش که معاینه کرد و گل مغربی گذاشت دوباره ان اس تی گرفت و من هنوز ۲ سانت بودم. زنگ زد به دکترم، دکترم گفت برم خونه وقتی دردام زیاد شد بیام اگرم دردم زیاد نشد سه شنبه بیام برای ختم بارداری.
ماما همراهم دوباره یه معاینه تحریکی انجام داد و گفت برم خونه ورزش کنم و بعدش یه شام توپ بخورم و بعدشم برم حمام و اسکات بزنم.
منم تمام کارایی که گفته بود انجام دادم . ۲ ساعت ورزش کردم،‌گربه رفتم، سجده طولانی ، پروانه، تاب لگنی و خب آخریش هم اسکات داخل حمام بود.
ساعت ۱۲.۵ رفتم که بخوابم اما دیدم وووووو. دردم داره زیاد می‌شه در حدی که نمی‌تونستم بخوابم
مامان شاهان مامان شاهان ۵ ماهگی
سلام اومدم با تجربه زایمانم
۳۷ هفته و پنج روز بودم رفتم پیش دکترم برام معاینه لنگی و تحریکی انجام داد و گفت دهانه رحمت یه سانت بازه باز چند روز دیگه برو nst بگیر ،منم از همون شب دردام کم کم شروع شد و خودمم هر روز پیاده روی میکردم و کلی ورزش های بارداری رو انجام میدادم در طول یه هفته هم دوبار رفتم نوار قلب گرفتن و معاینه شدم اخرین بار گفتن شدم ۱/۵ تا ۳۸ هفته و ۵ روزم ک شد باز رفتم پیش دکتر گفت تقریبا شدی دوسانت ، منم گاهی وقتا همینجور ک خوابیده بودم تنگ نفس میشدم بهش گفتم نامه بیمارستان داد ک بستری شم به خاطر معاینه ها هم درد زایمانم شروع شده بود شب ساعت یازده رفتم بیمارستان nst گرفت دید انقباض دارم گفت بستری شو ولی گفتم میرم دردم ک زیاد شد میام رفتم خونه تا ساعت دو پیاده روی کردم بعد ک رفتم بخوابم دردم خیلی اذیتم میکرد نمیتونستم بخوابم یکمم صبر کردم ولی دیدم قابل تحمل نیست هر شیش هف دقیقه یبار میگرفت رفتم بیمارستان گفت یکی دوساعت دیگه هم پیاده روی با حالت رژه برو بعد بیا بستری شو دیگه از ساعت سه تا پنج و نیم پیاده کردم بعد با همون دهانه رحم دوسانت بستری شدم ولی گفت سر بچه اومده پایین دیگه آمپول فشار بهم وصل کردن و من دردام شدید تر میشد برام توپ هم آوردن و گفتن حالت چرخشی روش برم
مامان جانَک مامان جانَک ۲ ماهگی
#تجربه_زایمان_طبیعی

پارت اول

۳۸ هفته و ۵ روز بودم رفتم مطب، دکتر معاینه تحریکی کرد و گفت یک سانت بازی و دهانه رحمت نرمه و سر بچه‌ تو لگنه
اگر تا ۴ روز دیگه زایمان نکردی برو بلوک و بستری شو که با آمپول فشار زایمان کنی
۳۹ هفته و دو روزم بود و درد زایمان نداشتم فقط دو سه روزی میشد بدن درد داشتم و از طرفی دیگه دکترم نامه ی بستری برام داده بود، گفتم برم بلوک ببینم چی میشه
با شکایت بدن درد رفتم بلوک زایمان
گفتن احتمالا آنفولانزاست و سرم مسکن زدند
گفتم حالا که تا اینجا اومدم میشه یه معاینه تحریکی هم بکنید؟
و برای دومین بار معاینه تحریکی شدم و اینبار دو سانت باز بودم
رفتم خونه و استراحت کردم که ایشالا برای زایمان جون داشته باشم
و از وقتی معاینه تحریکی دوم رو شدم ازم ترشحات زرد رنگ میومد ولی همچنان فقط بدن درد داشتم یه روز گذشت
و ۵ شنبه ساعت ۳ و ۴ صبح وسط خواب بودم یهو یه درد تیز تو کمرم پیچید مثل روز اول پریود
و در حد ۲۰ ۳۰ ثانیه و برطرف شد، شک کردم و خوشحال شدم که شاید درد زایمانه و خوابم برد. یک ساعت و نیم بعد دوباره همون درد اومد سراغم ولی بعدش تب و لرز شدید کردم و استامینوفن خوردم و خوابیدم و گفتم حتما برای آنفولانزاست
خلاصه تا ۱۰ صبح هی یک ساعت یکبار یک ساعت و نیم یکبار به صورت نامنظم درد می‌گرفت ول میکردم
دیگه کم کم داشتم مطمئن میشدم که درد زایمانه
شروع کردم کارهای خونه رو انجام دادن
ظرفا و لباسارو شستم و لباس همسرمو اتو کردم که برای بیمارستان میخواست بپوشه و...
مامان پناه مامان پناه ۱۱ ماهگی
تجربه زایمان :
پارت دو :

رسیدیم بیمارستان و معاینه شدم در کمال تعجب گفت دهانه رحم باز نشده اصلا خونه داداشم کنار بیمارستان بود و خودشون هم نبودن کلید داشتیم رفتیم خونه داداشم اصلا نخوابیدم و شروع کردم ورزش و دوش گرم و اینا ...
صبح سه شنبه رفتیم بیمارستان باز گفت تازه شدی یکسانت 😐
و رفتم خونه باز ورزش و پیاده روی و پله و دوش
اخر شبش رفتم معاینه گفت شدی دو سانت😐 میخوای بستری بشی یا نه گفتم
نه میرم خونه دردام میکشم
خونه هم خواهرم مرتب با روغن ماساژم میداد
همسرم ماساژ میداد کمک حالم بودن بهتر بود
رفتم باز ورزش و اینا ...
دردام هنوز بینش فاصله بود مثلا پنج دقیقه ای یکبار میگرفت در حد چهل .پنجاه ثانیه ک اونم قابل تحمل بود و شد صبح چهارشنبه ک رفتم خود دکترم معاینه کرد و گفت شدی سه سانت و نیم و نامه بستریمو داد ولی باز مقاومت کردم و نرفتم بستری بشم و رفتم خونه
ساعت یک و نیم دو رفتم بیمارستان برا بستری معاینه کرد گفت شدی شش سانت
ساعت سه بستری شدم
مامان میران مامان میران ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱
دیروز پنجشنبه حدودای ساعت یک بعدظهر بود یه دل درد خفیف داشتم میگرفت ول میکرد گفتم برم بیمارستان ان اس تی بدم خیالم راحت بشه چون دکتر بهم گفته بود اگ تاجمعه زایمان نکردی باید شنبه بستری بشی چون شنبه ۴۱هفته میشدم خلاصه ک دیروز ان اس تی دادم معاینه کردن یک سانت و نیم بودم این یک سانت رو من از هفته ۳۷ بودم تا ۴۰ هفته و پنج روز اصلا دهانه رحمم باز نشده بود بااین ک کلی ورزش و ماساژو اینا انجام میدادم برگشتم خونه تقریبا از بیمارستان تا خونه نیم ساعت راه رفتم خونه حس کردم بازم درد دارم گرفتم خابیدم زیاد توجه نکردم دوباره از دل درد بیدار شدم تا ساعت یک شب حس کردم که طبیعی حدود ساعت دو اینا بود دردم بیشتر شده بود باهمسرم رفتم بیمارستان معاینه کرد بازم گفت تعقیری نکردی 😐همون یک سانته برو دردت گرفت بیا بااین ک من دردام منظم بود و درد زایمان بود ولی خب دهانه رحم باز نبود خلاصه رفتم خونه دوباره حدودای ساعت سه و نیم بود که رسیده بودم خونه دردام انقدری زیاد شده بود ک فقط دور خودم میپیچیدم و گریه میکردم
مامان پویا مامان پویا ۷ ماهگی
سلام از تجربه زایمانم بگم که
ده تیر صب بادرد خیلی جزئی رفتم برای معاینه تحریکی درست ۳۹ هفته بودم رفتم که نوار قلب جنین اکسیژن خودم خوب نبود و سه سانت باز بودم رفتم دکترم بهم دوساعت پیاده روی داد بعدش نامه بستری ساعت چهار بعد از ظهر بستری شدم تا شش توی بخش زایمان با آمپول فشار پیاده روی کردم بعد هفت به دستور دکترم کسیه آبو زدن بعد کیسه آب درد بیشتر بیشتر می‌شد ساعت هشت دکترم اومد با اولین معاینه سربچه اومده بود که با چن تا زور پسرم ساعت ۸:۲۰ دقیقه شب بدنیا اومد دیگه آزاد شدم با چن تا فشار جفتم خارج شد بعد خونریزی بند آوردن بعدش بی‌حسی زد بخیه هارو زدن تو اون فاصله بی‌حسی اثر کنه دکترم یه بچه دیگه دنیا آورد اتاق بغلی ساعت ده شب اومدم بخش صبم دکترم بعد معاینه مرخصم کرد
اول اینکه تحمل درد باید بالا باشه خیلی بالا دوم طبیعی واقعا سخته ولی بعد کیسه آب معاینه ها خیلی راحت میشه هنوزم هم بعد دوروز درد دارم بخیه زیاد خوردم اینم تجربه دومین زایمان طبیعی من ۱۰ تیر ساعت ۸:۲۰ دقیقه شب
مامان پویا مامان پویا ۷ ماهگی
سلام از تجربه زایمانم بگم که
ده تیر صب بادرد خیلی جزئی رفتم برای معاینه تحریکی درست ۳۹ هفته بودم رفتم که نوار قلب جنین اکسیژن خودم خوب نبود و سه سانت باز بودم رفتم دکترم بهم دوساعت پیاده روی داد بعدش نامه بستری ساعت چهار بعد از ظهر بستری شدم تا شش توی بخش زایمان با آمپول فشار پیاده روی کردم بعد هفت به دستور دکترم کسیه آبو زدن بعد کیسه آب درد بیشتر بیشتر می‌شد ساعت هشت دکترم اومد با اولین معاینه سربچه اومده بود که با چن تا زور پسرم ساعت ۸:۲۰ دقیقه شب بدنیا اومد دیگه آزاد شدم با چن تا فشار جفتم خارج شد بعد خونریزی بند آوردن بعدش بی‌حسی زد بخیه هارو زدن تو اون فاصله بی‌حسی اثر کنه دکترم یه بچه دیگه دنیا آورد اتاق بغلی ساعت ده شب اومدم بخش صبم دکترم بعد معاینه مرخصم کرد
اول اینکه تحمل درد باید بالا باشه خیلی بالا دوم طبیعی واقعا سخته ولی بعد کیسه آب معاینه ها خیلی راحت میشه هنوزم هم بعد دوروز درد دارم بخیه زیاد خوردم اینم تجربه دومین زایمان طبیعی من ۱۰ تیر ساعت ۸:۲۰ دقیقه شب
مامان کیان♡ مامان کیان♡ ۴ ماهگی
پارت ۱ زایمان طبیعی
سلام دوستای گلم بالاخره بعد چندروز تونستم ب خودم بیام کارهام و مدیریت کنم و بیام گهواره تا براتون تعریف کنم داستان زایمانم رو
داستان اینطور شد ک من
برای اولین بار دو روز قبل زایمانم درد و انقباض داشتم در حد معمولی
و ترشحات خیلی زیاد موکوسی،متوجه شدم ک زایمانم نزدیکه
هرروز ورزش های لگنی انجام میدادم و پله و پیاده روی کم
اون روز ک درد داشتم
فرداش رفتم و یک ساعت و نیم ورزش کردم
قبلش هم ب دکترم گفتم برام معاینه تحریکی انجام بده
خودم دو سانت بودم و معاینه تحریکی هم انجام دادم
بعدشم رفتم کلینیک برای ورزش های لگنی و یک ساعت و نیم ورزش کردم
اون روز رفتم خونه خیلی درد کمر و شکم داشتم اما انقباض نداشتم
خلاصه ک خوابیدم و صبح بهتر بودم
ولی دوباره ورزش و شروع کردم
اون روز خبری نبود
فرداش
ک میشد ۲۵ شهریور ماه
صبح بیدار شدم
صبحانه خوردم بعدش دمنوش گل گاو زبون درست کردم برای اولین بار با نبات خوردم
رفتم پیاده روی یک ربع الی ۲۰ دقیقه
بعد از ظهر هم ی لیوان چای زعفرون خوردم
یهو ساعت ۳و نیم ی درد پریودی و انقباض ریز داشتم ی حسی مثل دستشویی بزرگ داشتن

دوباره ساعت ۵ اینا ی درد و انقباض شدید تر داشتم
و بعد پشت هم شد مثلا هر نیم ساعت و هر بیست دقیقه می‌گرفت و ول می‌کرد با درد
ساعت ۶ شدید شد
گفتم تحمل کنم تا ۷
نشد تا ۶ و نیم تحمل کردم و ساکشو گرفتم و رفتیم بیمارستان
پارت ۲ رو هم توی تایپیک بعد مینویسم
یهو
مامان نور زندگیم💙 مامان نور زندگیم💙 ۳ ماهگی
سلام من اومدم تجربه زایمان طبیعی مو باهاتون به اشتراک بزارم...من ۳۹ هفته و ۱ روز به تاریخ سونو انتی و طبق تاریخ سونو آنومالی و دوتا سونو وزن و رشد ۴۰ هفته کامل بودم که زایمان کردم....روز قبلش حس کردم حرکاتش کم شده،کل شبو نخوابیدم صبح زود رفتم بهداشت و صدای قلبشو شنیدم،عصرم رفتم مطب دکتر بازم چک کرد و معاینه تحریکی انجام داد،گف تا ۴۰ هفته کامل طبق انتی صبر میکنیم دردت نیومد بیا نامه بستری بدم واسه بیمارستان...خلاصه حس کردم هنوز ۶_۷ روز هم مونده یکم خیالم راحت شد...اومدم خونه و شب ساعت ۲ با درد پریودی از خواب بیدار شدم و دیگه از درد خوابم نبرد،اومدم نشستم توی هال تنهایی،دردش قابل تحمل بود برام،توی گوشی تایمی که درد میگرفت و ول میکردو مینوشتم...بچه بینهایت زیادو شدید تکون میخورد توی شکمم برخلاف روز قبل...خلاصه تا ۴/۵ همینجوری تحمل کردم که دیدم دردا منظم تر و شدیدتر شدن همسرمو بیدار کردم،تا بریم و برسیم بیمارستان ۵/۵ شده بود،معاینه شدم ۲ سانت باز بودم و دهانه رحم گفت نرم شده،برو چیز شیرین بخور برو nst بده،انجام دادم،مجدد گف برو ۱ ساعت داخل محوطه بیمارستان پیاده روی کن بیا دوباره معاینه بشی....تا اینجا هنوز نگفته بودن بستری میشم یا نه...همونجا ی خانمی هم بود که میگ ۳/۴ شبه درد دارم و میتم بستری نمیکنن،منم حس میکردم الان میفرستنم خونه...خلاصه رفتیم با همسرم توی محوطه ۱/۵ ساعت پیاده روی،پله نوردی،بشین پاشو انجام دادم دوباره رفتم معاینه شدم،دکتر شیفت هم عوض شده بود که معاینه کرد با همون ۲ سانت باز گفت بستری شم‌..حدود ساعت ۸/۵ صب کارای بستریم انجام شد و رفتم داخل بلوک زایمان...
مامان پسرم مامان پسرم ۱۱ ماهگی
خب بیاید داستان زایمانمو بگم:
۳۸ هفته و ۳ روز بودم من دیروز رفتم معاینه لگن وقتی معاینه کرد با خواست خودش معاینه تحریکی انجام داد و گفت الان ۲ سانت بازی و دهانه رحمت نرمه امشب برو بستری شو. بعد معاینه به لکه بینی افتادم و انقباض هام شروع شد هر ۱۰ دقیقه میگرفت .
شب شام خوردیم راه افتادیم طرف بیمارستان که ۲ ساعت راه بود معاینه کرد گفت هنوز همون ۲ سانت بازه ولی دردام هر ۸ دقیقه شده بود. گفت برو وقتی هر یکی دو دقیقه شد بیا بستری شو . رفتیم خونه اقوام شب تا ساعت ۸ و نیم صبح هی راه میرفتم تو خونه و انقباض هام هر ۳ . ۴ دقیقه شده بود رفتیم بیمارستان معاینه کرد گفت ۶ سانتی الان آماده زایمانی 😃
لباسامو عوض کردم ساعت ۹ تا ۱۱ و نیم هی انقباض میومد بهشون گفتم اپیدورال زدن بعد چند دقیقه دردام کم شد و فول شدم رفتیم اتاق زایمان با جند تا زور محکم بچه دنیا اومد ساعت ۱۲ . ولی جفت مونده بود تو رحم بعد نیم ساعت اومد که باعث خونریزی شد با آمپول و دست انداختن اومد بیرون ☹️
الانم سون وصل کردن .
وزن نی نی هم ۳۳۰۰