۱۳ پاسخ

پسر من خوابش بیاد گشنه‌اش باشه یا حوصله‌اش سر رفته‌باشه بهانه‌گیر میشه ولی لجبازی رو تقریبا همیشه داره که خسته‌ شدم

اینکه دختر منه.‌میگه موهامو بباف شروع میکنم بافتن جیغ و گریه باز میکنم گریه بعد میگه چره لباسم شله چرا دستت خیسه چره دهنت صدا میده چرا گرمه همش گریه جیغ و داد

دختر من خوابش اومدنی اینجوری میشه یعنی یه ایراد های بنی اسرائیلی در میاره گریه میکنه الکی.

تازه بیرونم که بریم باز هزارجور ادا درمیاره

وای وای پسر من. داغونم رسما. روزایی که بیرون نریم و عصرهم نخوابه اینقد بهانه گیری میکنه که خل میشم. دلم میخواد فرار کنم برم🥺😥

احتمالا حوصلش سررفته بهونه میگیره ببرش بیرون

منم صبح ازدست پسرم گریه کردم 😭😭

پسر من همیشه خدا بهانه وگریه داره لجباز هم به شدت هست

بچه من موقعی که خوابش بیادیاگشنش باشه بهانه های عجیب عریب میاره وگریه میکنه عصبی وکلافه اس

دختر منم دقیقا همینه میگم گریه ات تموم شد بیا پیشم مشکلت و بگو محل نده بزار گریه کنه داد بزنه.خودتو سرگرم کن

دلنیا سر مو بستن لج. میکنه، موهاشو میبندم صدبار میگه شل بستی نق میزنه ازاول میندم دوباره نق، ظاهرا تواین سن این مدلی میشن

وای فک کردم فقط دختر من اینجوریه میگ ی لیوان آب میخام میگم باشه الان میارم گریه گریه میگه چرا کارتون شروع نشده گریه گریه بابا چرا نمیاد دخترم ساعت شیش و نیم میاد الان میاد یعنی؟ن هنوز زوده گریه گریه😭😭مخم داره می ترکه کی میخان تموم کنم گریه رو پس

وای فک کردم فقط دختر من اینجوریه میگ ی لیوان آب میخام میگم باشه الان میارم گریه گریه میگه چرا کارتون شروع نشده گریه گریه بابا چرا نمیاد دخترم ساعت شیش و نیم میاد الان میاد یعنی؟ن هنوز زوده گریه گریه😭😭مخم داره می ترکه کی میخان تموم کنم گریه رو پس

سوال های مرتبط

مامان زینب وریحانه مامان زینب وریحانه ۴ سالگی
مثلا میگم این حرف نزنید سریع بهشون برمیخوره باش اصلا دیگه حرف نمی‌زنیم.بعد دختر بزرگم هرچی صداشون میکنه حرف میزنه جوابش نمیدن.میگم چرا اینجور میکنید میگن خب توگفتی حرف نزن.من دیشب میگم جای اینکه تا من زینب دعوا میکنم هی به من میگید توساکت بشو تو حرف نزن میتونید به زینب بگید مادرجون مامانت راست میگه آنقدر نیار اسباب بازی شلوغ نکن اونم خسته شده نمیتونه جمع کنه.جای اینکه وقتی زینب یخ چیزی میگه من میگم نه اون هی گریه میکنه می‌آید جلو میگید بیا خودم بهت میدم.بهش بگید مادرجون مامانت میگه نه اون بهتر میدونه توهم الکی گریه وجیغ نزن من برات کاری انجام نمیدم دودفعه گریش تحمل کنید دفعه سوم دیگه گیر نمیده.من حرف بدی میزنم؟؟؟
از اول هرچی من گفتم نه اونا گفتن بیا ما برات انجام میدیم.و یادگرفته گریه میکنه وجیغ میزنه اونام میگن فقط گریه نکن من هرکار بخای برات میکنم.دخترمم سواستفاده میکنه.براهمین وقتی اونا اینجا هستن یک لحظه آرامش نداریم زینب همش داره جیغ میزنه گریه میکنه بعد میگن تو درست نبوده تربیتت.خب یک بار فکر کنید به حرف من ببینید شاید من مادردرست میگم.تااینارو میگم میگن باش تو دوست نداری بیایم خونت نمی‌آیمتو دوست نداری بابچه هات حرف بزنیم نمیزنیم‌.شوهرنفهمم اوایل اینجور بود میومد خونه قیامت میشو زینب هی جیغ گریه داد که فلان بده فلان بکن شوهرمم میگفت باش باش فقط گریه نکن.یعنی روزایی آرزو میکردم شوهرم نیاد خونه.دیگه خودش خسته شد گفت چرا بچه اینجور میکنه گفتم تقصیر خودته خب گریه کنه داد بزنه ۲بار کارش انجام ندی میفهمه وهمین شد تموم شد.هی بهش میگم خب این داستان تعریف کن برای مامانم زبون که داری من هرچی میگم بد برداشت میکنن