بخش پهارم
و یه نکته فوق مهم استرس و اضطراب بی نهایت روی ارامش بچه بعد تولد تاثیر داره
من مستعد ترین بودم برای اضطراب و استرس فراوون
ولی فقط و فقط توکلم به خدا بود و پناهم قران بود

هیچ وقت انقدر به خدا و قران نزدیک نبودم و اگه برگردم عقب باز همین شکل بارداری رو انتخاب می کنم چون طعم شیرین توکل و ایمان واقعی رو این مدل بارداری بهم چشوند.

از وقتی سرکلاژ کردم تا روز زایمان ۵ ماه می شد و من هرروز زیارت عاشورا می خوندم و به شدت ارومم می کرد
دو دور و نصفی قران خوندم
چندین ختم حدیث کساء و سوره یس گرفتم
هرروز ۱۴۰ مرتبه صلوات می فرستادم و هدیه می کردم به حضرت ام البنین سلام الله علیها
هرروز بعد نماز صبح دو رکعت نماز می خوندم و از طرف حضرت نرجس خاتون هدیه می کردم به امام زمان (عج) و مطمئن بودم که این بزرگواران بدهکار کسی نمی مونن و من به بهترین نحو ممکن پیش میره کارو بارام.

هرروز تعقیبات نماز صبح رو می خوندم و لذت می بردم از معانی خاصش و اطمینانی که خدا به انسان میده.

خدارو بی نهایت شکر الان زینب خیلی ارامش داره و بچه خوبیه الحمدلله‌.
در طول بارداریم خیلیییی برای همه مامانای باردار دعا می کردم و مطمئن بودم اثرش به خودمم برمی گرده.

امیدوارم براتون مفید بوده باشه شرح زایمان و بارداری.
بوس به شکم های خوشگلتون و نی نی توش😍

۶ پاسخ

😍😍😍بنده ی خوب خداااا
مادر نمونه احسنتتتت
دعا کن برام زهرا جون♥️🥺

واقعا خیلی خیلی خیلی عالی و ارامش بخش بود لذت بردم از تک تک جملاتت ایول
خدا بچتو نگهداره منم وقتی حامله بودم خیلی به خدا و مقدسات توجه داشتم قران میخوندم هر روز زیارت عاشورا هر روز صلوات میفرستادم و هدیه میکردم به امامان به نیت اینکه از بچه تو شکمم مراقبت کنن ک سالم باشه خدا رو شکر سالمه اما الان وقت نمیکنم قران یا حتی نمازامو بخونم اما از امروز سعی میکنم مثل دوران حاملگیم به خدا نزدیک بشم و همش یادش کنم

واقعا خیلی خیلی خیلی عالی و ارامش بخش بود لذت بردم از تک تک جملاتت ایول
خدا بچتو نگهداره منم وقتی حامله بودم خیلی به خدا و مقدسات توجه داشتم قران میخوندم هر روز زیارت عاشورا هر روز صلوات میفرستادم و هدیه میکردم به امامان به نیت اینکه از بچه تو شکمم مراقبت کنن ک سالم باشه خدا رو شکر سالمه اما الان وقت نمیکنم قران یا حتی نمازامو بخونم اما از امروز سعی میکنم مثل دوران حاملگیم به خدا نزدیک بشم و همش یادش کنم

من تو بارداری خیلی استرس داشتم الان دخترم کلا شبا بیدار و نا آرومه

کدوم بیمارستان زایمان کردی ؟؟ ماماهمراهتون کی بوده؟

مامان زینب مطمئنا توکلت باعث آرامش در زینب خانم شده
ان شالله عاقبت بخیر بشه♥️

سوال های مرتبط

مامان اِرمیا جونم مامان اِرمیا جونم ۹ ماهگی
نمی رسم به هیچ کاری فقط غذا و درست می کنم و بچه داری
نمی‌ تونم همش خونم بهم ریختس 😭😭😭
شوهرم می گه مهمونی بگیریم هی چن تا از دوستاشو خانواده
بهش می گم خانوادت واجب تره اونو بگیریم اونا بعد عید تازه ناراحت هم می سه این جوری می گم می گه تازه مگه می خای چیکار کنی بهش بر می خوره
خدایا دیگه مخم نمی کشه هر دفعه ناراحت می شم شیرم کم می شه ولی گریه نکنم بدتر می شه حالم همش گریم می گیره درکم نمی کنه
مگه چن ساله همش می گم ای کاش دیر تر ازدواج کردم در حد سن خودم ازم توقع می رفت
اصلا نمی فهمه تازه زایمان کردم بدنم زود خالی می کنه ‌
اینارو که بهش توضیح می دم می گه همش غر غر می کنی
موهای پامو نزدم می گه مثل قبل به خودت نمی رسی با بفهم من بدنم کهیر می زنه جدیدا تیغ بزنم حساس تر می شه الانم مثل قبل نمی تونم لیزر
از همه طرف روانمو تحت فشار می زاره
یکم کارا بچه دیر می کنم یه جوری می گه بیا بچه رو عوض کن یا شیرش بده انگار من هیچ وقت حواسم بهش نی
هر موقعه بچه سرحاله نگهش می داره یا خوابه بعد میگه من کمک می کنم
خدایا خودت کمک کنم افسرده نشم
قبلا هم قول داده بود منو ببره مسافرت الان به رو خودش نمی یاره
فقط حال روحی دیگران بزاش مهمه
مامان مهراد مامان مهراد ۱ ماهگی
پارت تکمیلی ( خودم چیکارا کردم برای زایمان😁)
اول بگم که من از ۳۳تا ۳۶ هفته به خاطر انقباض و احتمالا زایمان زود رس شیاف و آمپول می‌زدم که قطع کردم ۳۶هفته
۳۷هفته معاینه لگن شدم و دکترم گفت لگنت عالیه سر بچه فیکس تو لگنه و من بهت پیشنهاد میکنم حتما طبیعی زایمان کنی، بهم شیاف گل مغربی داد صبح و شب میزاشتم ، هرروز خرما می‌خوردم ۵-۶تا ،رابطه بدون جلوگیری یک ساعت پیاده روی ، صبح ها شربت خاکشیر می‌خوردم ، حرکت اسکات و قر کمر و ورزشهای دیگه رو هم شروع کردم( من تو طول بارداری خودم کارای خونه رو می کردم خونم طبقه دوم پله داشت یه روز در میون می رفتم و از اول نمازم رو عادی خوندم (حرکت سجده به اومدن سر بچه تو لگن کمک می‌کنه))
۳۸ هفته دوباره معاینه شدم ، معاینه تحریکی ، ۲ سانت باز بودم ، بعدش به لک بینی و خون‌ریزی افتادم که دکترم گفت نترس و برو خونه رابطه بدون جلوگیری داشته باش و پیادهروی رو دو ساعت کن یه ساعت صبح یه ساعت شب و ورزشارو ادامه بده.
که ۳۸هفته و دو روز زایمان کردم ،
مامانا از لحاظ اعتقادی هم من هرروز قرآن و زیارت عاشورا وسوره انشقاق می خوندم ، وقتی ام رفتم بیمارستان ۷بار دعای نادعلی به آب خوندم و خوردم
خدا واقعا بهم کمک کرد ، امیدوارم همتون صحیح و سالم نی نیاتونو بغل بگیرید❤️
مامان آرن مامان آرن ۱ ماهگی
پسرم که به دنیآ اومد اون اوایل ساعت مشخصی برای خواب و بیداری نداشت ... خب خیلی کوچیک بود و زردیش کمی طول کشید و بعدش شرایط خونه مناسب نبود که اوکیش کنم ... هفت هشت روز اول بین 9 تا 10:30 شب می خوابید و ساعت 6 صبح بیدار می شد و دیگه نمی خوابید تا 8 صبح. (چند تا صبح برای شیر بلند می شد). بعد از چهار پنج روز که کمی بزرگتر شد و شرایط مهیا شد سعی کردم الگوی خوابش رو تنظیم کنم که خوب و بیش تر بخوابه تا رشد بهتری داشته باشه ! اول از همه باید یک سری قوانین رو برای خودم تعریف می کردم و بعد پسرم رو مطابق این اصول خواب ، می خوابوندم ! البته از زمان تولد یه سری قوانین رو مهیا کرده بودم .. اینم بگم که نوزادان چند ماه اول خوابی خرگوشی دارن و کوتاه کوتاه می خوابند و بیدار می شن !

1: از همون زمان تولد شب که خواست بخوابه اتاق تاریک باشه حتما ! برق اتاق خواب رو خاموش کنید و بذارید نوزاد به مرور عادت کنه که تاریک شد بخوابه ( پسرم عادت کرده و اگر روشن باشه نمی خوابه و با خودش بازی می کنه)

2: هنگام دادنِ شیر شب هرگز چراغ رو روشن نکنید ! بچه بزرگ تر که شد فرق نور و تاریکی رو متوجه می شه و می دونه نور ینی وقت بازی و نخوابیدن ! پس روشن نکنید وسعی کنید با نور گوشی یا یک چراغ بسیار کم نور و کوچیک بهش شیر بدین ! ( پسرم رو از روز اول همین طوری شیر دادم و عادت کرده بود به این وضعیت ! طوری که خیلی زود فرق نور و تاریکی رو تشخیص داد) !