۱۵ پاسخ

من که از روز اول تنها بودم، مادرم بیماری سختی داره، خواهر هم ندارم. مادر شوهرم فقط ۵ روز اومد ولی کمکش فقط در حد آشپزی کردن بود. سزارین بودم شیر نداشتم با درد می نشستم تا پسرم سینه رو میک بزنه شیر بیاد. کارهای بچه رو هم خودم و همسرم می کردیم. داداشم و زن داداشم هم که رفتن مسافرت چون عید بود. همه این سه ماه رو من و شوهرم بودیم. که چون شوهرم صبح زود میره سرکار، بهش میگفتم بخوابه زودتر. ولی خدا رو شکر حالا دیگه پسرم شب ها میخوابه. کولیکش خوب شده. رفلاکسش بهتره. و من هر لحظه خدا رو شکر میکنم که دارمش. چون وقتی میرم خونه مادرم و بر میگردم اونقدر داغون میشم که می بینم داره ذره ذره آب میشه و تنها دلخوشیه من پسرم شده.

نگران نباش منم تا ۴۰ روزگی پسرم خونه مامانم بودم وقتی اومدم خونه خودم توی یه شهر دیگه اولش خیلی خیلی استرس داشتم چون همسرم از صبح تا غروب سرکار بود ولی از پسش براومدم ،مطمئن باش توهم از پسش برمیای،به نظر من واکسن بچه رو که زدی دو روز بعدش برو خونه خودت پسر من خوشبختانه بعد از واکسن دوماهگی خیلی ارومتر شد

بالاخره باید تنها بشی دیگه . یه چند روز سخته می‌ترسی ولی خیلی زود عادت میکنی

من روز ده زایمانم مادرم ومادرشوهرم رفتن خونشون
منم مجبور شدم با شرایط کنار بیام اوایل خسته میشدم
گریه میکردم
ولی الان عادت کردم
هر مشکلی واسه بچم پیش بیاد خودم از پسش برمیام
الان ریتم زندگی برگشته به قبل از بارداری
اگه پیشم میموندن تنبل میشدم وسختم بود
سعی کن کم کم خودت کارای بچه رو بکنی شبا خودت بیدار بمونی تا عادت کنی ویه دفعه سختت نشده

یک هفته که تنها بمونی عادت میکنی و یاد میگیری

و منی که چون مادرم فوت کردن از روز اول خودم بودم و خودم با اینکه سه تا خواهر هم دارم هیچ کدوم نیومدن کمکم فقط شوهرم کمکم کرد. درسته به فنا رفتم از درد و تنهایی اما بازم خدا را شکر که داره میگذره
خدا قدرتی در مادر قرار داده وصف نشدنی
نترسید مطمئناً میتونین🌹

و منی که چون مادرم فوت کردن از روز اول خودم بودم و خودم با اینکه سه تا خواهر هم دارم هیچ کدوم نیومدن کمکم فقط شوهرم کمکم کرد. درسته به فنا رفتم از درد و تنهایی اما بازم خدا را شکر که داره میگذره
خدا قدرتی در مادر قرار داده وصف نشدنی
نترسید مطمئناً میتونین🌹

منم بعد پونزده روز دیگه تنها شدم.شب و روزم‌خودم باید نگه دارم سخته خیلی مخصوصا شبا ولی عادت کردم به بی خوابی

عزیزم اولین اشتباه این ک از اول عادت کنی ب کمک دیگران
من دختر اولم از ۱۵ روزگی رفتم خونه خودم همه کارهاش انجام دادم دومی هم با اینکه ی دختر ۲۱ ماه داشتم سزارین شدم از ۱۲ روزگی دختر دومم رفتم خونه خودم با دوتا بچه یکی شبا نمیخوابید یکی روزا همسرم بیشتر تایم سرکار با تموم سختی کنار اومدم
شما هم ب خودت بیا ب خودت روحیه بده بگو از پسش برمیام نیازی ب کمک کسی ندارم شب بیداری بخدا اونقدم سخت نیس شما حداقل بچه ات بخوابه میتونی در طول روزم بخوابی من از ی دختر دخترم ۲۲ ماهش در طول روز ی ساعت میخوابه خانه داری پخت و پز نگهداری دوتا بچه شیر ب شیرخیلی سخت تر یکی هست
خوابش هم ب مرور بهتر میشه سختش نکن برا خودت
دوماه دیگ هم مادرت نگه داره آخر باید بری خونه خودت از بچه ات نگه داری کنی

خیلی سخته قبول ولی تاکی؟خدامادرتونگه داره من تا روز ۹پیشم بودن اونم کارای بجه رو خودم می کردم بعداونم تنهاشدم خودمم وخودم دتتر۱۰سالم یوقتاکمکمه

فک میکنی وقتی مامانت بره عادت میکنی کم کم

منم صب تا شب خودم نگه میدارم شب مامانم میاد خونمون اون نگه میداره

بعد از واکسنش برو خونه خودت برمیای انشاالله منم چند روز دیگه میرم خونه خودم امیدوارم خدا کمک کنه دلم میخواد از پس بچه م بر بیام

ببین منم تو وضعیت تو هستم
البته من از اول تنبل بودم
الانم اصلا حرفی از اینکه تنها بمونم نمیزنم تا اینکه پسرم ختنه کنم ببینم حالا بعدش چی میشه

ببین منم تو وضعیت تو هستم
البته من از اول تنبل بودم
الانم اصلا حرفی از اینکه تنها بمونم نمیزنم تا اینکه پسرم ختنه کنم ببینم حالا بعدش چی میشه

سوال های مرتبط