تا حالا شده به مرگ‌ فکر کنید و از این بترسید‌که دیگه بچتون رو‌نبینید و نگران شید که بعد از شما کی مراقبشه؟!

خیلی من فکرش میکنم گریم میگیره

اره حس خیلی بدیه به اینکه زیر دست کی مخواد بزرگ بشه بچمو بزنه به همسرم میگم اگه بمیرم زن نگیریا اگه گرفتی شاهان رو بده عمش با مامانم نگهدارن انقدر به اینا فکر میکنم بعضی وقتام دوراز جونش زبونم لال بشه بهش فکر میکنم یه وقت نباشه مطمعنم روز مرگه اون روز خیلی خیلی میکنم و از این همه بقراری واسترس کلافه ام خدا به دادمون برسه رحم کنه به قلب هامون فکر نمیکردم یکی بیاد بشه وجود من همه من شب روزم انقدر بوش میکنم بوسش میکنم دست خودم نیست مترسم 🥺🥺🥺🥺

اره ولی از هیچ چیز نترس ، ترس ینی توکل و ایمان به شر و نادرستی و هر چیز که بهش ایمان داشته باشی همون اتفاق میوفته

نه تا حالا فکر نکردم واقعا چه کمکی میکنه این فکر جز استرس و حال بد

من تقریبا شیش و هفت ماه پیش خواهر شوهرم که جوون بود در اثر تصادف از دست دادیم
و بعد از اون کلا خیلی ترسیدم اینکه به راحتی مرد واینکه هیچ کس از یک دقیقه بعدش خبر نداره
شوهرمم از بعد خواهرش تو فکر مرگ میره و نگران منو و بچمه
تا قبلش هیچ کدوممون اینقدر مرگ رو حس نکرده بودیم ولی از بعد اون فهمیدیم چقدر الکی و راحت عزیزانمون رو از دست میدیم عزیزی که یک دقیقه پیش کنارمون بوده کلی باهم حرف و بگو و بخند داشتیم

آره قبل پسرم میگفتم بمیرم چیکار دارم تو این باشم ولی از وقتی پسرم بدنیا آمد تا دومادش نکنم سربازی و دانشگاه نره رفتنی نیستم ایشالا نوه هامو ببینم بعد

اره هم بچه هم به همه چی فکر میکنم یعنی قراره کلا تو دنیا نباشم

منم هاهمش مرگ بچم اینامیاد

خیلییییییی