۹ پاسخ

الان یعنی تمام بچه ها قدیم ک با همین روش ها از پستونک و شیر گرفته شدن آسیب روحی دیدن ؟
هر بچه ای ی قلقی داره بعضی از بچه‌ها رو نمیشه تدریجی گرفت مثل بچه ها خودم من اخلاقشون بهتر دستمه ومیدونستم تدریجی بیشتر اذیت میشدن یدفعه گرفتم خدارو شکر برای هیچکدوم هم هیچ مشکلی پیش نیومد از لحاظ روحی .

من خودم شیر رو یه دفعه ای گرفتم،البته مجبور شدم چون باردار شدم و دکتر گفت هم واسه بچه و هم جنین خطرناکه،و پسر م بعد از اون همش ناخوناشو میخوره،به نظرم واقعا خیلی واسه بچه استرس میاره

بنظرم بهترین روش همون قیچی کردن سر پستونک چون بچه قوی تر بار میاد وقتی یچیزی ضرر با هر روش باید انو ترک کرد لطفا اینقدر بچه رو ذلیل ضعیف بار نیارید بچه های قوی آینده خوبی دارن نه بچه های لوس وننر ..وقتی میدونی یکاری اشتباه نباید بارها انو تکرار کرد خیلیا الان تو بزرگسالی این مشکلو دارن که ترک کردن هرچیزی که براشون ضرر هست رو نمیتونن ترک کن بقول شما یهویی نمیتونن مثل بعضیا که قرار از شنبه رژیم لاغری بگیرن اما هیچ وقت اون شنبه فرا نمیرسه .بچه عزیز هست وتربیتش عزیزتر ما حق نداریم بخاطر مادر بودن ودوست داشتن زیاد بچه ضعیف تحویل اجتماع بدیم این یجور خیانت در حق بچه .هیچ کس عزیزتر از بچه نیست ...شما چرا سعی داری بگی خیلی مادر مهربونی هستی ؟؟اصلا ضعف و ناتوانی تو بچه داری از تایپیکت موج میزنه لطفا روش ت رو عوض کن

من یدفه هیچوقت نمیگیرم چ شیر چ پستونک کمکم
پسربزرگم براپستونک خوب همکاری کرد کوچیکه ن،ولی بازم یهو قیچی نکردم دیدم شورشو دراورده یذره سوراخ کردم وکمکم بقیه جاهاش یه ماهی طول کشید فکرشو بکن مثلا النگوی طلاتو یهو ازت بگیرن چ حالی میشی؟منم همیشه مخالف بودم میان فیلم میذارن پستونک بای بای بعد پروازش میدن خیلی ناراحت میشم و دلم میسوزه 😔

مامان اهورا خوبی عزیزم شما بچه تو از پوشک گرفتی ؟

من خودم اصلا نمیتونستم شیر رو تدریجی بگیرم همش چسبیده بود بهم و ول کن نبود وقتی میخواست شیر بخوره و کل روز چسب من بود ی دفعه گرفتم و خوب بود البته خونه مامانم بودم و خب تنها نبود

خیلیها میچینن راضی بودن. ولی من قبول ندارم میچینن چ کاریه آخه

خودت چجوری گرفتی مامان اهورا؟

همین الان دو تا تایپیک با این جوابا خوندم باز رفت رو اعصابم

سوال های مرتبط

مامان اهورا مامان اهورا ۲ سالگی
اولین تجربه خوابیدن بدون پستونک
من چندین ماه بود که تصمیم داشتم پستونک اهورا رو بگیرم. با مشاوره و به مرور انجامش دادم ولی این مرحله آخر که حذف کامل بود هردفعه به دلیلی عقب میفتاد که آخریشم بیماری و جراحی خودم بود. امروز بخیه هامو کشیدم و گفتم تا موضوع جدیدی باز پیش نیومده بزار این مرحله اخر هم بگیرم تموم شه
و باز با نظر مشاوره چند روری هست بهش میگفتم باید کم کم بدون پستونک بخوابی چون ادم دیگه کوچولو نیستی و این حرفا. ذهنی آماده ش کردم امروز موقع خواب تا پستونک گذاشت دهنش گفت به نظرم دیگه با پستونک خدافظی کن ببین مامان و بابا واسه خواب پستونک ندارن تو هم بزرگ شدی دیگه نیاید پستونک بخوری. گفتم به نظرت پستونک کجا بزاری که جلو چشممون نباشه گفت تو اتاق مامان. خلاصه که با پستونک خدافظی کرد و راحت پذیرفت. حالا باید پستونک کلا قایم کنم و میدونم قطعا چند روزی اذیت خواهد کرد با اینکه خودش رضایت داد چون وایستگیش جدا شده ولی همینکه اصولی انجامش دادم حالمو خوب می‌کنه
خواهش میکنم سر پستونک بچه رو قیچی نکنید. به روح و روان بچه تون آسیب نزنید. نگید به مرور نمیشه باور کنید میشه من هم شیر هم پستونک به مرور گرفتم. فقط کافیه مادر یکم به خودش سختی بده زمانو طولانی تر کنه به جاش به روان بچه آسیب نزنه
مامان اهورا مامان اهورا ۲ سالگی
من یه سوالی دارم تا حالا به این مورد برنخورده بودم نمیدونم عکس العملم باید چی باشه
من امروز پسرمو بردم پارک بعد یه دختر بچه بود که از پسرم هم کوچیک تر بود. مامانش اونور نشستخ بود واسه خودش حرف میزد. این از پله ها رفت بالا پسر منم پشت سرش. دو پله رفته بود بالا دختر وحشی بازی دراورد پسرمو هول داد افتاد. حالا بچه م کاریشم نداشتا اون میگفت تو نیا هولش داد اینم توقع نداشت هولش بدن هم از دوتا پله با باسن افتاد هم توقع نداشت خیلییی گریه کرد. من فقط بغلش کردم قربون صدقه ش رفتم به بچه هم فقط همون موقع که پسرمو هول داد گفتم چیکار میکنی عصبانی همین. بعد دیگه بچه م پنج دقیقه گریه کرد دیگه نرفت سرسره. بعد دیدم مامانش داره نگام میکنه میخواستم برم بگم توگه میدونی بچه ت دست بزن داره لااقل ولش نکن به امون خدا برو. خیلی از خودم عصبانیم که هیچی نگفتم. من اگر باشم قطعا یه تذکر به بچه م میدم و اصلا بچه این سنی رو ول نمیکنم برم بشینم تازه بچه ش خیلی از پسر من کوچیکترم بود
به نظرتون اگر میگفتم کار درست تری بود یا الان؟ من کاری ندارم بچه ها بعضیاشون میدونم رفتار زدن رو دارن و حالا اقتضای سن شونه ولی اینکه به مامانش هیچی نگفتم از خودم عصبانیم. چندبارم نگاش کردم برم بگم باز بیخیال شدم