۴ پاسخ

منم خیلی خستم همش با شوهر بحث داریم میفهمم دیگه دوستم نداره چون لاغر شدم چون زشت شده صورتم چون ب خودم نمیرسم چون همش میگم بدن دردم اخه امشب بهم گفت ما حرفامون وکارامون ب هم نمیخوره میفهممم دیگه دوستم نداره دوست داره همش تنهایی بره مسافرت من ۳ساله عروسی کردم فقط یرمشهد رفتم باهاش ولی اون خودش چند بار رفته مشهد اصفهان میگه پول ندارم تورو ببرم
خیلی خستم کسی رو ندارم باهاش درد ودل کنم طاقتم ندارم ب مادر و پدرم بگم اونا رو توغصه بندازم
آخه ب خودم میگم بلیط بگیرم تنهایی با بچم چند روزی بزم مشهد اخه خیلی خستم
یه ذره کمکم نمیکنه فقط سرکار یاخاب خودم اشپزی کنم خودم رخت بشورم خودم ظرف بشورمم. بجه داری میگه وظیفته
بهم میگه بجه ای هنو ۲۱ سالمه خودش ۲۹ سال ی ذره درکم نمیکنه فقط مشهد حالمو خوب میکنه اونم تنهایی با بچم همین .....
میفهمم دیکه مثل قبل دوستم نداره امشب اخه گفت برو طلاقت میدمم بهم گفت بیا ببرمت خونه مادرت خیلی ب خانوادم بی احترامی میکنه میکه بچمم نمیده بهت
خیلی خستم فقط میگم امام رضا بطلب بیام...

منم از لحاظ روحی واقعا خسته ام دلم میخواد برم یکجایی استراحت کنم
روز جمعه مادرشوهرم همشون رفتن باغ به من گفت تو نیا بچه کوچک داری اونجا نمیتونی کمک کنی به جای اینکه بگه بیا بریم یکم روحیه ات عوض بشه

وااای اره منم بعضی وقتا دلم میخواد با خودم یکم تنها باشم ولی اصلا نمیشه با بچه .خانوادمم تو شهر دیگه این هیچ کمک دستی ندارم شوهرمم صبح میره شب میاد خسته کوفته میخوابه .کلا داغونم روحیه صفرررررر

انشالله که ب سلامتی کوچولو ها بزرگتر میشن یکم از خستگیامون کم میشه

سوال های مرتبط