خانما یه حسی دارم نمیدونم چطوری وصفش کنم.
دوستانی که در جریان مسله ی خواهرم هستن(توتایپیکهای قبلی هست)
هفته ی پیش تو تالار جشن ازدواج گرفتن که ماروهم دعوت گردن
من ودخترم وخواهرم وخالم ودخترش ودوتاعروس اون یکی خالم رفتیم.
چندروزی هم بود که خواهرم بهم زنگ میزد قراره بعد محرم وصفر عروسی بگیرن برن خونه بگیرن برن خونه ی خودشون.الان خونه ی مادر شوهرشون هستن.
مامانم دیروز گفت اگه اونجا اذیت میشه بیاداین دوسه ماه وخونه ی خودمون نمیدونم خداچطوری به دلش رحم انداخته.منم به خواهرم گفتم اونم باورنمیکرد خلاصه امروز مامانم اینا خونه ی مابودن که فامیل پسره زنگ زد بابام که بیان خونشون اونم بابام گفت مهمون هستیم ودرضمن فعلا پسره نیاد دخترمون بیاد اونم خواهرش میاد دنبالش.اوناهم قبول کردن با همسرم رفتیم دنبالش وآوردیم
وای جاتون خالی یه فیلم هندی شد که بیاوببین.منم داشتم باگریه فیلم میگرفتم اومدبابام وبغل کرد وگریه کردن بعد مامانم وبغل کردن گریه کردن بعد شام وشیرینی ومیوه و....وتمام فکرکنم الان بعد یه ماه حالم برگشته اولش.خیلی خوبه

تصویر
۱۵ پاسخ

انشالله آخرش و عاقبتش خیر باشه❤️
پدر مادر هرچقدر هم فرزند ناخلف باشه بازم دور نمیندازن❤️

عزیزم بنظرم بهتره بپذیرین این موضوع رو مهم اینه خواهرت فعلا خوشحاله
خدارو چه دیدی شاید اون پسره شد بهترین مرد

ای جانم عزیزم
خداروشکر
انشالله بهترینها براشون اتفاق بیفته ک شماهم خیالتون راحت باشه عزیزم😍😍😍😍

انشاالله که خیره مخصوصا که اگر دعای خیر پدر و مادر همراهش باشه توکل برخدا خوشبخت بشن انشاالله این آقا دوماد لیاقت اینهمه عشق و وفا رو داشته باشه و بتونه در تمام مراحل زندگی عشق بده ومهر بده به خواهرت روز خوبیه روز دوستی مونده آشتی باهم بودن وکنار هم بودن کدورت ها از بین رفتن خداروشکر انشاالله
همیشه خوشی باشه

تکلیف مهریه اینا چی شد
جهاز میدین؟؟
خوشبخت باشن

خدا رو شکر همش دعا میکردم زودتر اوضاع تون خوب بشه

خدا رو شکر عزیزم

امیدوارم زندگیش انقد خوب باشه که هرگز پشیمون نشه از کارش ♥️
خدا پدر مادرتون رو حفظ کنه واقعا

انشالله ک غمی توی هیچ دلی نمونه
ب امیدخوشبختیش

ان شاءالله ک خداکمکشون کنه وخوشبخت بشن🤲🤲🌹🌹

خداروشکر عزیزم

خدا رو شکر انشالله خواهرتم خوشبخت بشه

خداروشکر 🤍

انشالله خوشبخت بشه
خداروشکر عزیزم که بخشیدنش

ب سلامتی عزیزم
بهترین کار کردین
مبارکتون باشه انشالله خوشبخت بشه ک باعث سربلندی پدرمادرتون بشه
خدا ب دل مادرپدرت هم بندازه ک با دومادتون هم آشتی کنید

انشاالله خوشبخت شن

ببخشید میپرسم خواهرتون لباس مشکیه ست؟

مقالات مرتبط

چگونه کودک را از پوشک بگیریم
چگونه کودک را از پوشک بگیریم ؟+ فرآیند سه روزه
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
روانشناسی ازدواج
روان شناسی ازدواج چیست و چرا به آن نیاز داریم؟
بیماری آبله‌ی میمونی
بیماری آبله‌ میمونی در ایران و میزان کشندگی آن

سوال های مرتبط

مامان ارمیا مامان ارمیا ۵ سالگی
قابل توجه عزیزانی که جویای حال خواهرم بودن میرسانم که
پنجشنبه ریش سفیدای اونا وما جمع شدن تا درمورد مهریه و...صحبت کنیم
که توعیار من وداداشم ۳۵۰سکه صحبت شد بعدش بابام گفت حق طلاق بادخترم باشه که اونا قبول نکردن وبحث بالا گرفت پسره یه خواهر بزرگ بیوه داره که فرمود ماقبول نمیکنیم ومیریم.
فرداش من زنگ زدم خواهرم که گفت چرا وضعیت من ودرک نمیکنید چراسنگ میندازید جلوی پای من مگه مهریه و حق طلاق و.... ملاک خوشبختیه.منم گفتم حالا که حاضر نیستی بگی هرچی پدرم بگه فردا به بابا میگم بیاد محضر وامضا کنه وتموم.که روز شنبه ساعت ۱۲ بابام رفت وامضا داد وتمام😭😭😭😭😭
امروز یکی از فامیلهای پسره زنگ زده که پنجشنبه تولد دخترتون هست یه دوره همی گرفتیم شماهم تشریف بیارید حداقل یه تالار هم براخواهرم نگرفتن .
بابام هم به من زنگ زد که شما میرین منم گفتم نه.
از امروز تصمیم گرفتم دیگه برام مهم نباشه واز زندگیم پاکش کنم
واقعا این ۱۰روز خیلی بهمون سخت گذشت خیلی
مشاهده ۱۸ پاسخ دیگر
مامان هلیا مامان هلیا ۴ سالگی
سلام خانوما مامانم اینا ی خونه اجاره کردن انگار لوله حموم دستشویی یکیه
بوی پی پی میاد بوی فاضلاب میاد تو‌خونه چکار میشع کرد راحلی هست
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان ارمیا مامان ارمیا ۵ سالگی
دوستانی که پیگیر وضعیت خواهرم بودین
امروز همسرم وپدرم رفتن مراحل قانونی روانجام دادن الان میرن آگاهی که مامور بگیرن برن دم در پسره.

انشاالله که بتونن برش گردونن
توروخدا دعا کنید
مشاهده ۲۰ پاسخ دیگر
مامان حسنا مامان حسنا ۴ سالگی
لطفا مامانای که بیدترید جواب بدین چند سال پیش خونه مامانم بودم که دخترم از روی زمین قرص برمیداره میخوره بعد که دیدم کنارلبش یه چیزه سفیده خوردم دیدم تلخه بعد فهمیدم قرصه خداروشکر چون قرص تلخ بوده دخترم تف کرده بیرون.امشب هم رفته بودم خونه مامانم شام خوردیم اومدیم الان ۱ساعتی میشه پسرم اسهال واستفراغ گرفته میگم کنکه قرص خورده من ندیدم اخه مامانم بابام خیلی قرص میخورن بابام هم خیلی بیخیاله اگه بیفته زمین متوجه نمیشه خیلی نگرانم دارم دیونه میشم چیکار کنم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان محمد طاها مامان محمد طاها ۴ سالگی
ما هفت تا خواهر برادریم شش تامون ازدواج کردیم یه برادرم خونه س مجردها خیلی هم توقش از بقیه بالاس بعد بابام بستری بیمارستان من دوقلو نوزاد دارم خواهرم بچش شیر میخورع این دوتا داداش نوبتی شبا میرن پیش بابام روزا هم مامانم می‌ره بعد اومده اینجا ناهارش خورده میگه چرا شوهراتون نمیرن شبا پیش بابا خیلی توقش بالا
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان رایان و وانیا مامان رایان و وانیا ۴ سالگی
آخ که چه روزی بود امروز
عصر همسرم جایی کار داشت رایان هم همش میگفت ما هم بریم، دیگه راضیش کردم که بریم خونه خاله (چون با خواهرزاده هام بازی می‌کنه خونه خاله رو به هر جایی ترجیح میده)، رفتیم خونه خواهرم موقع اومدن داشتم وانیا رو آماده میکردم، نمی‌دونم اصلا چجوری و چرا رایان رفت روی تخت خواهرم اینا بپر بپر کرد چونه اش خورد لبه تخت و شکافت و خووووون میزد بیرون 😫😫😫😫😫 کلی نگهش داشتیم تا خونش بند اومد یکم فقط شانس آوردم دکترش بود بردمش سریع گفت حتما بخیه بزن 😮‍💨😮‍💨😮‍💨😮‍💨
گفتم دکتر چسب بخیه بزنیم؟ گفت گوشت اضافه میاره زیاده برشش 🤦🤦 هیچی دیگه با چهارتا بخیه اومدیم خونه 🫤🫤🫤
حالا همسرمم بیخبرررر با خواهرم رفتیم
کلی آماده بودم بیاد غر بزنه ولی خداروشکر هیچی نگفت 🥹🥹🥹
خیلی روز سختی بود ... مادر قوی بودن هم سخته ها ...
مشاهده ۲۴ پاسخ دیگر
مامان مامان پرنسس مامان مامان پرنسس ۵ سالگی
سلام‌مانانا خوبید؟میگم‌ ما یه همسایه داریم روبرومون که دوتا پسر کوچیک داره پسر بزرگشون نزدیک به ۹ سالشه میاد دنبال دخترم میرن داخل پارکینگ دوچرخه سواری می کنند بعد امروز میگفت من یه خواهر دارم که تو خونه است اصلا بیرون نمیاد من خیلی تعحب کردم هیچوقت ندیدم که دختری بره داخل خونشون و بیاد بیرون یا حتی سوار ماشین که میشن فقط همین دوتا پسره سوارن ما ۸ ساله اینجایم هیچوقت هیچ دختری ندیدم وارد خونه اینا بشه خیلی برام عجیبه ممکنه بچه ی ۹ ساله حالا تخیلاتش باشه؟
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان محیاجون مامان محیاجون ۴ سالگی
سلام عزیزان کسی ازحقوق وایناچیزی بلده ماروراهنمایی کنه مادرم نزدیک۵ساله مرده بابام بعدچندماه زن گرفته مادوتاخواهرودوتابرادریم بابام قیدهمه ی ماروزده داداش کوچیکمون ۱۲سالشه چندساله که بابام انداختشه نمیخوادش بیشترپیش من بوده یه گهگاهی پیش خواهرم حالازن عوضیش شرط کرده خونه رومیفروشی میای دنبالم قیدهمه بچه هارومیزنی سهمی بهشون نمیدی آب وبرق خونه به اسم مادرمه خونه سندنداره ایناهم بدون اطلاع مارفتن تغییردادن به اسم پدرم که بفروشن خونه رومنوخواهرم رفتیم اداره برق شاکی شدیم که این خونه وارث داره چه جوری بدون اطلاعمون بدون انحصاروراثت تغییردادین خلاصه گفت مدارک بیارین شنبه بازبرمیگردونیم به نام مادرتون واینکه مانع فروش خونه نمیشه چون سندنداره نمیتونیدکاری کنیدحالابگیدماچه جوری حقمونوبگیریم نمیخوایم یادگارمادرمون ازدستمون بره پول وکیل هم نداریم بابزرگترفامیل حرف زدیم هچکس چاره ی بابام نمیکنه عقلشوداده دست این زن خیابونی جادوگرکه همش قهره ۴-۵هرسری میره نمیاداین زن اونوقت ماروانداخته بریدیم دیگه بخداواسه ماهازشته بریم دادگاه گیرشکایت بشیم به هرکی هم میگیم کاری نمیکنه واسمون بگین راه حل چیه ممنونتونم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان عمرم مامان عمرم ۵ سالگی
امروز تو کلاس دخترم که بازی های هدفمند هست یه ارزیابی رشد حرکتی انجام دادن که جوابش هفته ی بعد میاد.
از صحبت های مربیش اینجوری متوجه شدم که تمرکزش پایینه و الان من نگران ترینم
اصلا نمیدونم درسته تو یه ارزیابی نیم ساعته به این نتیجه رسید یا نه
اصلا نمیتونم خودمو اروم کنم همش گریه ام میگیره
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان مهدیار مامان مهدیار ۴ سالگی
سلام سلام عشقولیا چطورین در چه حالین 🥰
آخر هفته ی خود رو چطوری میگذرونین 🥰
من که مهمون دارم خودشم خانواده شوهرررررررر 😬😬🤪🤪
شوهرم صبح ساعت 10 زنگ زدن خواهرم اینا میخوان بیان از شهرستان تا بچه‌ها رو صبحانه دادم پریدم حموم دیدم اومدن 🙄🙄🤣
خلاصه از ساعت 11 داریم حرف میزنیم دیگه حرفامون تموم شده شبم هستن فردام هستن 😅
بعد دیدم برادرشوهرم از کی نیومدن گفتم بگو اونام بیان
بعد گفتم خاله هاتم چند بار رفتیم نیومدن گفتم بگو خاله هاتم بیان
خلاصه الکی الکی یه مهمونی بزرگ درست کردم 🤣
حالا یکم قیمه گذاشتم یکم مرغ همه هم شب میمونن 😆
گفتم یه سری بهتون بزنم بگم اگه حوصلت سررفته از تنهایی غر نزنی یه وقت ببینی بعضیا تو چه شرایطی ان ناشکری نکن 😆😆😆🤪🤪
مشاهده ۱۶ پاسخ دیگر
مامان هلیا مامان هلیا ۴ سالگی
بچه ها من این سری خاله شوهرم دعوت کردم مادرشوهرمم گفتم بیاد جاری هامو نگفتم

خودتون شاهدید هر سری میگم بیان

این سری چون روز قبلشم مهمون داشتم روز بعدش جمعه بود یکم مرغم کم میومد بگم بیان



بعد جاری هام دعوت کردن خالشو همو دعوت کردن در اصل فقط منو دعوت نکردن من یکم ناراحت شدم چون همیشه من دعوتشون میکردم


امشب من دایی و زنداییشو دعوت کردم برا فردا نهار من تو اتاق بودم داداش شوهرم گفت فقط دایی اینا تنها بیان
من رفتم بیرونم گفت فردا چی درست می‌کنی گفتم هرچی مهمونام دوست داشته باشن
بعد گفت که ما هم گفتم شما مهمونی دادید مارو دعوت کردید گفت نه گفتم به ما گفتید گفت نه گفتم خونه خودتونه ولی خب شمام مارو دعوت نکردید

بد گفتم؟؟


چون تو جمع گفت منم تو جمع گفتم
من هربار مهمونی میدادم ب مادرشوهر و جاریام میگفتم بیان ولی ب من نمیگفتن اونا منم ناراحت شدم دیگه نگفتم بهشون
اینم بگم اونا همه نزدیک همن خونه من از خونه اونا ده دقیقه دور شده
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان ارمیا مامان ارمیا ۵ سالگی
خانماحالم خیلی بده.بغض دارم چشام پره ولی نمیتونم گریه کنم.آخه باورم نمیشه خواهرم بامااین کارو کرده باشه.
ساعت ۱۰به مامانم گفته میره مهد آخه معلم آمادگی بود.ساعت ۲مامانم زنگ زدبهم که دیر کرده به گوشیشم هرچی زنگ میزنم جواب نمیده منم زنگ زدم مدیر مهد اونم گفتم ماامروز کلا تومهد نرفتیم.شصتم خبر دارشد که باپسری که خواستگارودوستش بود فرار کرده.
کلا از هیچ نظر بهم نمیان ولی نمیدونم پسره چطور قولش زده این لیسانس تربیت بدنی اون دیپلم هم نداره شاگرد گچ کار هست پول وپله نداره خونوادشون ازلحاظ مالی هم پایین هستن لاعقل تیپ وقیافه هم نداره(حتی پشت گردنش گوز هم داره)اصلا نمیتونم تصور کنم خواهر چنین کاری کرده.
ساعت ۱۰:۳۰شب یکی زنگ زدگفت من دوست فلانیم دخترش شما باایشون رفته.
مشاهده ۳۲ پاسخ دیگر
مامان 💙دوتا فسقلی💙 مامان 💙دوتا فسقلی💙 ۵ سالگی
بچه ها یه خاطره سسسسم یادم اومد از دوران دبستان بیاین براتون تعریف کنم بخندیم😂😂😂

یادمه کلاس چهارم بودم مامانم منو داداشمو فرستاد کلاس تکواندو و نقاشی اونجا پسرا و دخترا قاطی بودیم بعد یه پسره بود ازم بزرگ تر بود موهاش بور بود و چشم رنگی اسمشو یادم نیست چی بود ولی قیافشو یادمه
بعد رو دفتر نقاشی من یه عکس نقشه ی گنج بود کلی سکه و طلا
یبار از همون پسره پرسیدم تو اگر اینهمه پول داشتی چیکار میکردی تو چشمام نگاه کرد با یکم مکث گفت حتما با تو ازدواج میکردم😂😂😂😂
بخدا تو اون بچگی چنان خرررر ذووووووق شدم که حالی به حالی شدم
کثافففتتتتت گمونم پولدار نشده که نیومده😂😂😂😂😂
ولی خداییی خیلییی خوشکل بود حیف شد رفت😂😂😂😂😂
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان علیسان مامان علیسان ۴ سالگی
مامانا من گفتم معده ام درد گرفت بدجور زد به کمرم و پهلوی چپم داشتم میمردم مامانمو شوهرم منو سریع رسوندن بیمارستان رازی بعد اونجا شرح حال گرفتن دکتر گفت باید بری ولیعصر😫😩😨یه نوار قلب ازم گرفتن گفتن سریع برو زایشگاه ولیعصر بستریت کنن منم اومدم بیرون خوب شدم نرفتم 😂مامانمو شوهرم هرچی اصرار کردن گفتم نمی‌رم ولیعصر دفعه قبل که یادتونه چیکارم کردن اونجا🤕
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان رستا مامان رستا ۴ سالگی
بچه ها اون بلاگره که ی دختر و ی پسر داره دخترش اسمش آدرینا و پسرش آراد کسی دنبال می‌کنه اسم مامانشون چی بود انقد فکر کردن ولی به ذهنم نیمود؟
مشاهده ۱ پاسخ دیگر