تجربه زایمان 1
من یکشنبه 3تیر ماه برای دکتر برومند نوبت گرفتم برم جاش تا نامه بده ببرم بیمارستان هاشمی نژاد
بیمارستان هاشمی نژاد نامه دکتر خودم قبول نکرده بود رفتم جاش دکتر برومند گفت فوری برو زایشگاه قندم 99بود باید همین الان زایمان کنی
رفتم زایشگاه گفتن تخت ها پر باید بری بیمارستان قائم یا اینجا هم کع هستی نباید همرای هات بیان دم در

در کل تجربه خوبی بود
سزارین برای من بنظرم خیلی بهتره تا طبیعی

بالاخره زایمان کردی،مبارکه😁😘😍

من خداروشکر یه هو ۴۰ هفته بچه بریچ شد سزارین شدم بی چون و چرا خداروشکر اخه اصلا رحمم باز نمیشد از طبیعی هم‌ وحشت داشتم

قسمت 4تجربه زایمان
یه پیر مرد مهربون برام بی حسی زد
دوباره بهم سوند وصل کردن
در حین عمل چون دوشب من نخوابیده بودم زیر دست دکتر ها خوابم برده با صدایی گریه بچم بیدار شدم
لباس تنش کردن اورد جلویی صورتم این حس حال خوبو برای همه میخوام که تجربه کنن
دخترم ساعت 6:35دقیقه بدنیا امد
ساعت 8به بخش منتقل شدم فقط بع خودم میلرزیدم
شکمم درد نمیکرد یعنی تا ساعت 11شب اصلا من دردی نداشتم ساعت 11بود بی حسی ها از بین رفتن فقط وقتی شکمم رو فشار میدادن درد میکنه

چرا بیمارستان ها انقدر مقاومت میکنن برا سزارین‌اخه یعنی انقدر عذاب باید بکشی بعد بری سزارین؟
منم‌تنگی لگن دارم دکترا قبول نمیکنن دکترم میگ حتی ۱ درصد هم نمیتونی طبیعی ولی هیچکس قبول نمی‌کن سزارین 😒

قسمت 3 تجربه زایمان
رفتم سونو گفتن وزن بچه 3کیلو 400گرم هست دکتر شیفت زایشگاه گفت باید طبیعی بیاری همونجا بهم قرص زیر زبونی دادن دردم بگیره امپول زدن
تا روز دیگه ساعت 10صبح درد نداشتم رحمم همون دوسانتی که با سوند باز شده بود که بود
ساعت 11 دوباره بهم امپول فشار و قرص دادن شد 4سانت
اما درد زیادی داشتم
تا ساعت 6بعدظهر در حال ورزش کردن راه رفتن بودم ساعت 6معاینه کردن دیدن هنوز همون 4سانت هست اما موهای بچع دیده میشد
دیگه سریع انتقال دادن اتاق عمل برای سزارین

کار بستری برای بیمارستان هاشمی نژاد کردم ساعت، 3نیم بستری شدم
تا ساعت یه ربع به، ۶ که تنها بودم ساعت 6 امدن بهم سوند وصل کردن خیلی درد داشت تا ساعت ۱۰شب سوند بهم وصل بود دکتر گفته بود باید بری سونو اگه وزن بچه بالا باشه سزارین در غیر اینصورت باید طبیعی زایمان کنی