۱۶ پاسخ

تولدش مبااااارک باشه عزیزززم
منم برای بچه هام خودم توی خونه کیک ساده درست میکنم و بادکنک باد میکنم همین ،براشون اهنگ تولد و اینام میذارم کلی خوش می‌گذرانند
اینا ک تو اینستا هست رو زیاد جدی نگیرین ک طرف میره تالار میگیره و اینا....مهم شاد بودنه،تو تولد اونجوری ها کم پیش میاد بچه خودش خوشحال باشه

تولدت پر تکرار ساحل جان

منم فردا زایمان میکنم ساعت ده و نیم😂

ای جانم.مبارکه عزیزم.تولد‌گرفتی‌برای‌دخترت

منم به امید خدا صبح ۷:۵۵بدنیا میاد

تولدش مباااااارک

تولدش مبارک عزیزم😍 منم 11روز دیگه زایمانمه😂

وای خووووووودا 🥹

من الان ۲۸ روزه زایمان کردم، بچمم بردم ختنه کردم اعصابم خورده😂😂😂😂

مبارکه

مبارک باشه ب سلامتی

منم نه و بیست دیقه زایمان کردم
منم چهار روز زودتر از وقتی ک دکتر داده بود کیسه آبم سوراخ شد رفتم بیمارستان بستری کردی طبیعی زایمان کنم ک دردم نگرفت با آمپول فشار بعد سز اورژانسی شدم🥺

تولدش مبارککک
من ک دوماه دیگه میزام🤣

تولدش مبارک عزیزم 😍

من فعلا یکماه دیگه زایمانمه😂😂🤣🤣تولدش مبارک‌گلم

الهی عزیزم

سوال های مرتبط

مامان آدرین 👩‍👧 مامان آدرین 👩‍👧 ۱۵ ماهگی
دلم خواست خاطره زایمانم تعریف کنم 😁
تصمیم گرفتم برای زایمان طبیعی و بیمارستان میلاد
بارداری خوبی داشتم خداروشکر و بد ویار نبودم
۳۶ هفته و ۵ روز لکه بینی دیدم ساعت ۵ صبح
رفتیم بیمارستان و گفتن دو سانت بازی برو برای زایمان
رفتم زایشگاه بدون درد و تو اتاق سه نفر بودیم
تقریبا از ده صبح تا ۴ بعدازظهر همینجوری بیکار به درد و جیغ بقیه نگاه میکنم بعضیا سر یکساعت بعضیا سه چهار ساعت درد میکشیدن
یه دختر تقریبا ۱۲ ساعتی اونجا بود ۵ سانت باز شده بود و هنوز زایمان نکرده بود
منو دیدن درد ندارم محض احتیاط بردن بخش یه شب بمونم
بعدم ترخیص 😁دیگه اطرافیان گفتن تو رفتی زایشگاه عمرا دیگه طبیعی بیاری از استرس ولی واقعا استرس نداشتم چون دیدم بدنا باهم فرق میکنن
نقریبا تو ۳۷ هفته شروع کردم پیاده روی و پله و رابطه بدون جلوگیری
۳۸ هفته و ۵ روز روز تاسوعا احساس کردم پسرم تکوناش کمه ساعت ۴ بعدازظهر رفتیم بیمارستان میلاد معاینه کرد ۲.۵ ساعت باز بودم بعدم تا بستری بشم شد ساعت ۷ از شانس خوبم یه اتاق یه نفره بهم افتاد من بودم و پرستار چون راجب زایمان تحقیق کرده بودم با پرستار همکاری کردم کارایی ک میگفت انجام میدادم بخوام از دردش بگم جوری ک انگار سنگ بزرگ و سنکین میزارن رو شکمت و نفست بالا نمیاد بعدم گفتم برام آمپول اپیدورال بزنن ک بنظرم دردش کم کرد ساعت ۰۰:۴۰ دقیقه زایمان کردم 😍🥰 آخی چه زود گذشت
مامان علی مامان علی ۱۲ ماهگی
پارسال ی‌همچین روزایی بود که خیلی درد داشتم حس میکردم هر لحظه قراره تو خونه زایمان کنم همه میگفتن این دردا طبیعیه و ماه درده ولی خدایی خیلی درد وحشتناکی بود تکونای علی خیلی کم‌شده بود و هر روز تو راه بیمارستان و نوار‌قلب بودم🥲تاریخ زایمان رو تو سونوم زده بود ۱۵ آبان....ولی‌من قرار بود سزارین اختیاری کنم و‌دکتر‌هنوز‌نامه رو نداده بود بهم کلی ترس و استرس داشتم ک‌نکنه زود دردم بگیره و بخام‌طبیعی زایمان کنم 😅روز ب روز دردام بیشتر می‌شد تا اینکه ۲۳ مهرصبح با درد وحشتناک از خاب بیدار شدم ب دکترم زنگ زدم گفت برو سونو و عصر بیا مطب پیشم عصر رفتم و معاینه کرد و گفت سر بچه خیلی اومده پایین و الان باید بستری شی😷وفردا سزارین‌کنمت‌ و من فردا وقت آتلیه گرفته بودم‌ک‌عکاسی کنیم نه ساک بیمارستان بسته بودم ن‌آمادگی داشتم
با کلی‌ترس‌و‌استرس‌ بیخیال آتلیه شدیم و رفتیم ساک‌جمع کردیم‌و‌ی ساعت بعدرفتم‌بستری شدم‌ خیلی شب سختی بود
ولی‌گذشت و‌خدارو‌شکر علی با هزار داستان و ماجراهای اون‌۹ ماه ب سلامتی دنیا اومد🥰
انگار‌همین دیروز‌بود🥲