توروخدا مراقب بچه هاتون باشین ، پریروز هامین دوساعت خوابید بعد بیدارشدنی دیدم خیلی تب داره و داغه خونه مادرشوهرم بودیم به مادرشوهرم گفتم مامان ببین هامین داغه دستش خیس بود زد به پیشونی هامین گفت آره یکم داغه ۳۰ ثانیه بعد دیدم هامین تو بغلم داره میلرزه 😭😭😭 خدا به هیچ پدر مادری نشون نده بچه م تشنج کرد سیاهی چشاش رفت سفیدیش موند خودش سفید و کبود مانند شد و از حال رفت انقد خودمو زدم و جیغ کشیدم فک کردم به بچه م چیزی شد خدانکرده ، باباش تو پارکینگ بود به صدایی جیغ من اومد بالا اون از من بدتر خودزنی میکرد تا اینکه جون اومد تو دستوپام مانتومو پوشیدم بچه رو بغل کردم داد زدم ماشینو روشن کنه شوهرم تا خودمونو رسوندیم بیمارستان ، امروز مرخص شدیم اونم با رضایت خودمون میخواستن از بچه م مایع نخاعی بگیرن نذاشتم ، الان حالش خوبه ، تب زیادش هم بخاطر دندونش بود امروز بلاخره درومد بیرون تاج دندوناش اما بخدا ممو باباش نصفه عمر شدیم 😭😭😭
چشامو میبندم همه ش صحنه از حال رفتن و کبود شدنش میاد جلو چشام

۱۷ پاسخ

وای خداروشکر ک بلا رفع شده ازش

الهی شکر که بخیر گذشت

باید زود شیاف میزاشتی

منم دیشب تب کرد بعد استامینوفن دادم آورد بالا منم بردم بیمارستان تو راه بیمارستان هی تبش می‌آمد بالا که گفت برو شیاف بزن یه شربت داد برای دندان در آوردن هست که درد و تب رو کنترل می‌کنه خیلی خوب بود
حالا خداروشکر برای شما دندان درآورد

وای الهی چقدر سخت
خدا براتون حفظش کنه
همه جگرکوشه هامون برامون حفظ کنه

الهی بگردم ان شاالله همیشه سالم باشه جز لب خند و خوشی نبینی ازش
خداروشکر به خیر گذشته
عقیقش کردی؟

وای ننه خداراشکرالان خوبه

الان بچه همه جاش سالمه مشکلی براش پیش نیومده؟؟

بچه وقتی تب داره به هیچ عنوان نباید رو پیشونیش چیزی بذاری حتی دست سرد
ایشالا گه بلا ازش دوره

عزیزم بخاطر تشنجش دارو بهتون ندادن ک استفاده کنین ؟؟

عزیزم منم پسرم یه بار تشنج کرد گفتم شاید تو راه بودیم تب داشت و آفتاب زده تشنج کرده
منم مثل شما مردم بچم سیاه شد
بعد دیگه حواسم رو جمع کردم ولی دوباره تکرار شد
چون یه بار تشنج کردن باید همش مراقب باشی گرنا نبری بیرون
من از این تب سنج های تفنگی خریدم روزی چند بار میگیرم تا یهو تبش نره بالا
چون تبش مثلا ۳۷ ۷ هست یهو میره ۳۹
حتما تب سنج تفنگی بخر و خیلی مراقب باش تا ۶ سالگی

عزیزم تبش چنددرجه بود؟اونوقت این دکترا تب دندونو قبول ندارن،بچه منم با دندون تب میکنه

وای خدا ان شاءالله زودتر خوب بشه گلم

بلابدور باشه
چه وحشتی سخت دندون درمیاره چقدر

براش چهار قل زیاد بخون
بلا دور باشه ازش

عززززیزم گریم اومد بخدا بچه منم نبش زیااا بود ولی من همیشه چکش میکنم حتی اگ چیزیش نیس هواسم بهش هس خدا حفظش کنه واستون خیلی مراقبش باش صدقه بده

واااای الهی درد و بلا ازتون به دور عزیزم . اصلا تصورش هم سخته . ایشالا هیچکدوم تجربه نکنیم

سوال های مرتبط

مامان گندم🌾 مامان گندم🌾 ۱۷ ماهگی
واقعا عصبی ام
مادرشوهرم چندروزیه اومده خونمون
امروز پسرهمسایمون اومد خونمون همسن گندمه گندم ازش میترسه چون خیلی جیغ میزنه

کلا این بچه با گندم من خیلی تفاوت دارن
هامین جیغ جیغو گندم من از نوزادبش بچه آرومیه
هامین از نوزادی همش اینور اونور بوده تاحالا از کسی غریبگی نکرده بغل همه میره برعکس گندم ک هنوزم از غریبه ها میترسه
هامین از نوزادی جلو تلویزیون بزرگ شده گندم نه
هامین تو سرو صدا میخوابه گندم نفس هم بکشی بیدار میشه😕
هامین دیرتر چهاردست و پا رفته گندم خیلی زود شروع کرد
هامین خیلی تو ارتباطاتش قویه ولی گندم نه
اون خیلی بیشتر حرف میزنه الو میگه آب میگه دو میگه توتو میگه
گندم فقط ماما و بابا و دد و ن ن میگ
حالا مادرشوهرم میگ چرا بچتو مث اون بزرگ نکردی چرا ایقد ترسوعه چرا تو سکوت بزرگش کردی چرااا از نوزادی نبردیش همه جا تا غریبگی نکنه 🤦🏻‍♀️
دیدی گفتم تلویزیون خوبه براش برنامه کودک بزار دیدی هامین میبینه

جوابشو دادم ولی واقعاااا خسته ام از مقایسه کردناشون
زن خوبیه هااا ولی خیلی مقایسه میکنه بچمو با بقیه

خب مگ بچها مث همن
مگ بچه منه ک فقط اینجوریه ؟؟



بارداری و زایمان
دختر
مامان نویان مامان نویان ۱۲ ماهگی
امروز رفتم تو یه فروشگاه چیزی بخرم
یه دختر پنج شش ساله اومد با روی خوش سمت نویان ...بعد هر سمت میرفتم می اومد باهام یهو دیدم دست نویان رو می گیره نویان زد زیر گریه ‌‌..من گفتم شاید چون غریبه س ترسیده
دوباره این کار تکرار شد نویان بیشتر گریه کرد برگشتم گفتم دستش رو نگیر ولی گریه نویان قطع نمیشد مامان دختره اومد نویان رو بغل کرد گفت ببخشید خاله ...
نویان رو بغل کردم دوباره تکرار کرد این سری سرم رو برگردوندم دیدم نگو با ناخوناش داره دست بچه رو فشار میده من خاک برسر اصلا متوجه نشدم فقط گفتم کوچولو چرا اینجوری کردی دستش رو ...مامانش گفت بزنش گفتم من اجازه ندارم بعد فروشنده گفت این همه بچه ها رو می چزونه قبل شما هم صورت یه بچه رو چنگ انداخت ...به مادرش گفتم شما وقتی می دونی بچه تون اسیب میزنه چرا به مادر بچه ها نمی گید که مراقب باشن چرا پسر من گریه میکنه به من گوشزد نمی کنی دخترم داره فلان کار رو میکنه ...
اونقدر گریه کردم که بچه م اینجوری زخم میشد من نمی فهمیدم ...