۱۱ پاسخ

استرس نگیر گریه ام نکن زنگ بزن اورژانس ازش سوال کن

خداروشکربه خیرگذشت عزیزم امااین عادت ازسرش بنداز

آره اگه بلافاصله می‌خوابید خطر بود

ببین اصلااااا سرسری نگیر اینو بچت بالا اورده و خیلییی خطرناکه حتما یه دکتر ببره هرطوری که هست ایشالا که هیچی نیست اما خیالت راحت میشه حداقل ببر حتمااا

اوووخ الهی بمیرم براششششش بچه هلاک شددده .‌

نترس ایشالا طوری نمیشه عزیزم‌
ولی صبح واسه احتیاط ببر دکتر شخصی ی عکس بگیر از سرش ‌. خودت اصرار کن ک عکس بگیرن

الهی عزیزممم انشالله هیچیش نمیشه ولی عکسش بگیر ضررنداره

فرشته ها نگهش داشتن عزیزم
ی صدقه بده انشاالله چیزی نیس
دختر منم چندروز پیش از بغل شوهرم با مخ خورد زمین
دیگه خودت فاصله رو تصور کن
منکه فقط گوشامو گرفتم و جیغ میزدم
بچمم از ترس خیلی گریه کرد ولی هیچیش نشد

عزیزم باید زنگ بزدی اورژانس هر چقد هم درب و داغون باشه باز اورژانس میاد و کارشو میکنه بالا آوردن اصلا خوب نیس خدا کنه حالش خوب باشه عزیزم مواظبش باش

وای دلم ریش شد کاش یه دکتر ببری گلم منم ته دلم خالی شد سرش باد نکرد یا خون نیومد ؟ دختر منم یکی دوبار خودشو پرت کرده بی هوا اما زیرش فرش بود اخ بگردم چی کشیدین دوتایی دکتر ببر ضرر نداره

بایددکترببری وقتی بالااورده

چرا همونموقع زنگ‌نزدی اورژانس یا نبردیش بیمارستان

سوال های مرتبط

مامان ریحانه جانم مامان ریحانه جانم ۱۲ ماهگی
بچه ها دیروز یه چیزی شد واقعا یه لحظه تا سکته فاصله داشتم
ریحانه رو ساعت نزدیک 3 ظهر خوابوندم گذاشتمش روی تختش، تختش از این تخت کنار مادر هاست درحال حاضر، تخت جداگانه فعلا نخریدم اتاقش یکم جاش کمه. خلاصه همیشه وقتی بیدار میشه اول یه صدایی میکنه من متوجه میشم بیدار شده میرم سراغش و اینا، دیروز تقریبا یه ربع بعد از اینکه خوابوندمش، صدای النگو هاشو شنیدم و یه نق خیلی کوچولو زد، رفتم ببینم اگه جاش بدجوره درستش کنم، چشمتون روز بد نبینه... از تخت خودش اومده بود رو تخت من، چهار دست و پا اومده بود لبه ی تختتتتتتت🫢🫢🫢🫢🫢ببین میگم لبه یعنی از جلو و سمت چپش که وایساده بود چهار دستو پا، فقط 10 سانت از هر طرف تا لبه ی تشک تخت فاصله داشت، اگه ی ثانیه دیر رسیده بودم خاک عالم بر سرم میشد🤕😭😭وقتی درو باز کردم دیدم لبه تخت وایساده ینی فقط آروم جوری ک خودش نترسه گفتم یا ابالفضل، شوهرم بدو بدو اومد گفتم ینی یه ثانیه واقعا یه ثانیه دیر کرده بودم افتاده بود بدبخت می‌شدیم..
من حتی بالشت هم میزارم که وول نخوره از روی تخت خودش بیاد روی تخت ما، ولی نمیدونم واقعا دیروز چیشد خیلی بی صدا بیدار شده بود، واقعا میفهمم بچه‌ها فرشته ی نگهبان دارن، مراقب دارن که اتفاقی براشون نیفته، هر لحظه میرم تو اتاق یاد دیروز میفتم مو به تنم سیخ میشه. دیگه خلاصه تخت شو جمع کردم، دیشب تو اتاق خودش روی زمین خوابیدم باهاش