بچه ها دیروز یه چیزی شد واقعا یه لحظه تا سکته فاصله داشتم
ریحانه رو ساعت نزدیک 3 ظهر خوابوندم گذاشتمش روی تختش، تختش از این تخت کنار مادر هاست درحال حاضر، تخت جداگانه فعلا نخریدم اتاقش یکم جاش کمه. خلاصه همیشه وقتی بیدار میشه اول یه صدایی میکنه من متوجه میشم بیدار شده میرم سراغش و اینا، دیروز تقریبا یه ربع بعد از اینکه خوابوندمش، صدای النگو هاشو شنیدم و یه نق خیلی کوچولو زد، رفتم ببینم اگه جاش بدجوره درستش کنم، چشمتون روز بد نبینه... از تخت خودش اومده بود رو تخت من، چهار دست و پا اومده بود لبه ی تختتتتتتت🫢🫢🫢🫢🫢ببین میگم لبه یعنی از جلو و سمت چپش که وایساده بود چهار دستو پا، فقط 10 سانت از هر طرف تا لبه ی تشک تخت فاصله داشت، اگه ی ثانیه دیر رسیده بودم خاک عالم بر سرم میشد🤕😭😭وقتی درو باز کردم دیدم لبه تخت وایساده ینی فقط آروم جوری ک خودش نترسه گفتم یا ابالفضل، شوهرم بدو بدو اومد گفتم ینی یه ثانیه واقعا یه ثانیه دیر کرده بودم افتاده بود بدبخت می‌شدیم..
من حتی بالشت هم میزارم که وول نخوره از روی تخت خودش بیاد روی تخت ما، ولی نمیدونم واقعا دیروز چیشد خیلی بی صدا بیدار شده بود، واقعا میفهمم بچه‌ها فرشته ی نگهبان دارن، مراقب دارن که اتفاقی براشون نیفته، هر لحظه میرم تو اتاق یاد دیروز میفتم مو به تنم سیخ میشه. دیگه خلاصه تخت شو جمع کردم، دیشب تو اتاق خودش روی زمین خوابیدم باهاش

۷ پاسخ

خدا خودش میوه دل شما و ما رو حفظ کنه الهی عزیزدل

خوب کردی عزیزم، من دخترمو از ۴ ماهگی تو ننو نزاشتم چون تکون می خورد، و از ۴ ماهگی رو زمین خوابوندم، اوایل تا یکساعت نازش می کردم تا بخوابه الان دو ماهه که رو تاب ریلکسیمی خوابه و بعد می خوابونم کنار خودم تو اتاق خودش، واقعا اون ۴ ماه زجر آور بود واسم، از شدت ترس خوابم نمیبرد، همش فکر می کردم الان از تو گهواره خودشو میندازه، الانم ۴ دست و پا میره دیگه نمیشه، تخت هم داره، اما فعلا اضطراب جدایی داره دلم نمیاد جدا کنم

عزیزم من یو ماهی میشه دیگه روی تخت کنار مادر نمیخوابونمش
خیلی خطرناکه
برای همین روی زمین بخوابید یه مدت

خب در هم که بسته بودی چجوری میخواستی متوجه بشی

اره خطرناکه
میتونی تختش رو به سمت دیوار بچسبونی که نتونه ازش بیاد بیرون

خداروشکر به خیر گذشت..دختر منم تخت کنار مادر داره از ترس همین چیزا جمع کردم گذاشتم کنار رو زمین میخوابیم🫠

خداروشکر که رسیدی
صدقه بنداز براش

سوال های مرتبط