۱۰ پاسخ

اره یکبار خونه مامانم چون تخت نرده نداره

بله سه باراونم توحالت های بد

اره

اره من یبار بچم ازتخت افتاد داشتیم میرفتیم بیرون نشسته بود براخودش تابرگشتم سینه خیز شدازدماغ افتاد
کلی گریه کرد بردمش دکترعمومی نزدیک خونه معاینش کرد خداروشکر که چیزی نشده بود

خواهشا اینجور مواقع اگر بچه ازجایی افتاد ازشوهراتون قایم نکنید و حتما بگید اینجوری شده نهایتش دیگه دعواتون کنن اما اگر نگیدو خدای نکرده اتفاقی بیفته جبران ناپذیره بیخیالی نذارید

من بچمو می‌زارم روی تختش تازه نرده بلند داره همش استرس دارم سرشو میاره بالای نرده چپه بشه بیفته خب عزیزم تختی که حفاظ نداره اصلا تزار دیگه خطرناکه. بخیر گذشته

دختر منم ۴ ماهش بود غلط زد از تخت افتاد رو موکت، اگه استفراغ نداره و آرومه نترس ولی دیگه خیلی مراقب باش

دورش بالش بزار پتو بزار اگ خوابه که زورش نمیرسه هل بده .اگ بیدارم باشه بهش بگو خطرناکه آخ آخ بترسونش نیاد جلو. بعدم خودت حواست باشه بیدارشد سریع بری بیاریش...من اگ احیانا بخوابونمش اینجوریه.روتخت خودش که جاش بسته اصلا نمیخابه

دیگه جای بلند نزارش اصلا عزیزم حتی یه دیقه

آره خواهر دخترم پنج ماهش بود از تخت افتاد رو زمین خشک...

من اصلا رو تخت نمیذارم اگرم بذارم خودک کنارش دراز میکشم چکش میکنم

سوال های مرتبط

مامان ریحانه جانم مامان ریحانه جانم ۱۳ ماهگی
بچه ها دیروز یه چیزی شد واقعا یه لحظه تا سکته فاصله داشتم
ریحانه رو ساعت نزدیک 3 ظهر خوابوندم گذاشتمش روی تختش، تختش از این تخت کنار مادر هاست درحال حاضر، تخت جداگانه فعلا نخریدم اتاقش یکم جاش کمه. خلاصه همیشه وقتی بیدار میشه اول یه صدایی میکنه من متوجه میشم بیدار شده میرم سراغش و اینا، دیروز تقریبا یه ربع بعد از اینکه خوابوندمش، صدای النگو هاشو شنیدم و یه نق خیلی کوچولو زد، رفتم ببینم اگه جاش بدجوره درستش کنم، چشمتون روز بد نبینه... از تخت خودش اومده بود رو تخت من، چهار دست و پا اومده بود لبه ی تختتتتتتت🫢🫢🫢🫢🫢ببین میگم لبه یعنی از جلو و سمت چپش که وایساده بود چهار دستو پا، فقط 10 سانت از هر طرف تا لبه ی تشک تخت فاصله داشت، اگه ی ثانیه دیر رسیده بودم خاک عالم بر سرم میشد🤕😭😭وقتی درو باز کردم دیدم لبه تخت وایساده ینی فقط آروم جوری ک خودش نترسه گفتم یا ابالفضل، شوهرم بدو بدو اومد گفتم ینی یه ثانیه واقعا یه ثانیه دیر کرده بودم افتاده بود بدبخت می‌شدیم..
من حتی بالشت هم میزارم که وول نخوره از روی تخت خودش بیاد روی تخت ما، ولی نمیدونم واقعا دیروز چیشد خیلی بی صدا بیدار شده بود، واقعا میفهمم بچه‌ها فرشته ی نگهبان دارن، مراقب دارن که اتفاقی براشون نیفته، هر لحظه میرم تو اتاق یاد دیروز میفتم مو به تنم سیخ میشه. دیگه خلاصه تخت شو جمع کردم، دیشب تو اتاق خودش روی زمین خوابیدم باهاش