۷ پاسخ

😱😨😨😨😨

شوهر من ده تا گوشی داره 🤣🤣🤣 خودمم نمیدونم چندتا گوشی داره و برام مهم نیست چون هر دفه گوشی هاشو چک میکنم فقط توش آقا پیدا میشه 🤣🤣🤣

هر جی در میاد از این مردا در میاد🫠 من شوهرم باهام اینجوریه✋🏻 اما یه روز قبل بارداریم رفتم مغازش همینجوری خواستم مرتب کنم براش یهو یه گوشی نوکیا دیدم ، قاطی کردم 🙃 گوشیو روشن کردم دیدم اسم دختره سیو شده لباس ، بعدم پیاماشون رو خوندم حرفای سکسی بود توش، حالم خراب شد بهم گفت گوشی مال من نیس مال شاگردمه ، گفتم شاگردت چرا جا گذاشته گوشیش رو ، اما خط شوهرم توش بود خط پز مغازه بود ، بدتر شدم اسم شوهرم محمده، اسم شاگرد امیر محمد ، دختره هم صداش میکرد محمد کجایی ، بعد گفتم الکی گردن شاگرد میندازی شاگردش اومد قسم خورد قران اوردم گفتم اگه دروغ میگی همین قران نابودت کنه چون داشتم جدا میشدم ، گفت باشه ابجی اشتباه کردم با خط اقا محمد پیام دادم ، یکساله‌ از این موضوع میگذره هنووووز باور نکردم که هیچ ، هرر روزم با شوهرم بحث دارم که گوشی برای تو بود ، قسم جون بچم رو میخوره میگه نه اما اصلا دیگه اعتماد ندارم 🥲🫠
من قضیه خودمو گفتم اما شاید گوشی برای شوهرت نیس ☺️ من خیلی حساسم خیلییییییی نسبت به شوهرم 😅

بزارش سرجاش همیشه چکش کن ببین خودش حرفی ازش میزنه

روشن ؟کار میکنه اصلا? اگه روشنا پیام ها و تمای و چک کن اگه روشن نمیشه شایید پیدا کرده یا اینو گرفته داشته باش

خوب روشنش کن ببین کی زنگ میزنه

خب روشن کن ببین چی داره توش

سوال های مرتبط

مامان برسام مامان برسام ۴ ماهگی
تجربه بارداری و زایمان پارت ۲۴#
دلم از تمام دنیا گرفته بود به مامانم میگفتم مامان مگه من زامبیم یا نکنه بچه آدم نزاییدم که همه ازم فرارین مامانمم داریم میداد . پیش خودم میگفتم وقتی شوهرم مردی که ۱۳سال از زندگیمو باهاش گذروندم اینجوریه دیگه از بقیه چه توقعی دارم بیخیال فقط فکر پسرم و سلامتیش باشم
دلم شده بود پر از حسرت که میدونستم اصلا به این زودیا خوب نمیشه گاهی بدون اینکه حواسم باشه غرق خانمهایی که شوهرشان پیششون بود میشدم میگفتم مگه من چیم کمتره خدایا چرا باهام این کارو میکنی که دیگه دارم دنبال یه عیب و ایرادی از خودم میگردم بعضی وقتا فکر میکنم اون حجم از صبوری و تحمل دقیقا از کجا میومد چرا واقعا فریاد نمی‌زدم بلند خواسته هامو نمی‌زدم توری شوهرم چرا یقشو نمیگرفتم بگم باباوظیفته که الان باشی کنار من من دارم واقعا از این همه بی‌تفاوتی دق میکنم چرا دهنم بسته بود فقط نگاه میکردم اینم بگم شوهر من واسه دخترمون که یازده سال قبل‌تر بود واقعا سنگ تمام گذاشت یعنی با اینکه سنش کمتر بود و تجربه اولش بود هیچی کم نذاشت اما الان این مرد چش شده بود نمیدونم
مامان برسام مامان برسام ۴ ماهگی
تجربه بارداری و زایمان پارت ۷#
خلاصه اینکه شوهرم خونه رو جمع کرده بود که بیان شروع کنن به کاغذ دیواری اینم اضافه کنم که من چون نزدیک به پنج ماه با همسرم قهر بودم و خونمون نرفته بودم خونه به شدت کثیف شده بودو من اصلا اعصابم نمی‌کشید که بخوام برم این صحنه های کثیف از خونه رو ببینم. بااینکه خونم طبقه بالای خونه مامانم بود اما حاظر نبودن حتی واسه ثانیه برم ببینم چه وضعیه . خلاصه که شوهرم و مامانم گفتم که بعد از تموم شدن کاغذ دیواری نظافتچی میارن که خونه رو تمیز کنه پرده ها و فرشامم دادن که بشورن اماااا... صبح همون روزی که نصاب اومد واسه کاغذ دیواریا من از خواب که بیدار شدم حس کردم دردم بیشتر از روزای قبله جوری که از درد حالت تهوع هم بهم دست داده بود همینطور تا شب صبر کردم که بهار شم اما نه شب که شد حالم واقعا بد بود به مامانم گفتم بیا بریم بیمارستان حالم خوب نیست دیگه تحمل ندارم توی مسیر تارسیدن به بیمارستان همش اشک می ریختم که من تازه ۳۳ هفته ام نمی‌خوام الان زایمان کنم زوده همینکه رسیدیم بیمارستان یه مامان اومد منو معاینه داخلی مرد گفت دهانه رحم بستس. نوار قلب از جنین گرفت و تست آن اس تی که همه خوب و نرمال بود اما توی معاینه شکمی بچه خودشو سفت میکرد یه ماما دیگه اومد گفت کاملا مشخصه که انقباض داره باید بره اتاق عمل من همونجا یخ کردم گفتم نه خیلی زوده من این دردارو از اول بارداریم داشتم الان خوبه همه چیم تورو خدا به دکترم زنگ بزنید اما قبول نکرد فقط گفت سریع بهش بتا بزنید کاراشو کنید که بره واسه عمل