۱۲ پاسخ

پسر منم اینطوریه

ای کاش دختر من بغل همه میرفت به غیر از خودم بغل هیچ کسی نمیره خستم کرده

پسر منم اینجوریه هرکیو میبینه خودشو براشون لوس میکنه ،دستشو میگیره میره ،، اصلا نگاه منم نمیکنه ، بهشم میگم بیا بریم جیغ میزنه که کاریم نداشته باش تا برم 🫠

پسر من فقط بغل من و باباش بابام و مامانم میره اگ غریبه بخاد بغلش کنه محکم مارو میگیره ک کسی بغلش نکنه

دخترمن برعکس یه غریبه میبینه گریه میکنه اگه بهش بگه بیا بغلم

خوشبحالت گندم از وقتی یادم میاد بغل هیشکی جز اشنا ها نمیره اونم منو ببینه باز میاد بغل خودم تو مهمونی و اینا خیلی سخته تا یخش اب شه میچسبه به خودم

دختر من هم یکی دو ماه پیش اینجوری بود
ولی الان بغل غریبه نمیره
کلا تغییر کرده
انکار وابسته تر شده
شاید اینم به دوره س

داره خودشا لوس میکن جلب توجه میکنه کلا کارشون همینه

پسر منا بکشی به غیر ۵ نفر بغل هیچ کس نمیره

دقیییقا دختر منم همین طور شده
بغل معلم زبان پسرم رفت برای من بای بای میکرد که تو برو😐🤨🤨😂😂

تیامم همینه تازه بچه بچه ها رو هم بغل میکنه با همه صمیمی میشه فک کنم هنو مرحله نرسیدن فک کنم خخخ

دختر منم همینکارو میکنه

سوال های مرتبط

مامان آقا دیان مامان آقا دیان ۱ سالگی
مامانا گرفتار شدم تواین ساختمون
یکی از طبقه‌های پایینمون خانمش مربی مهد کودکه
خانواده خوبین هم بچه‌هاش خیلی با ادبن هم خانواده خیلی خوبین
دیشب که شوهرم رفته بود تو پارکینگ دیانم با خودش برده بود بعد خانمش بهش گفته بود که بدین پسرتونو مثلاً من ببرم با بچه‌ام بازی کنی یه ذره بیاد پیش ما
نه بچه منم اصلاً بی‌قراری نمی‌کنه یعنی با همه ارتباط می‌گیره اصلاً ی‌قرار نیستش که پیش کسی نمونه
بعد دیدم شوهرم نیومد بالا بعد نگران شدم خودم رفتم پایین از ترس اینکه من چیزی بهش نگم وایساده بود که این یه ذره اونجا بمونه بعد بیاره بچه رو
خلاصه اینکه بچه رو گرفت و منم کلی باهاش دعوا کردم که چرا بچه رو دادی خونه همسایه
امروز دوباره همسایه‌ام اومد دم خونمون
که بیاد با بچه ما بازی کنه بعد من بهش گفتم که بزار خب بچه شما بیان اینجا با هم بازی کنن
گفتش که نه آخه می‌دونم خسته‌ای و اینا دیگه یه ذره استراحت کن تو من می‌برمش زود میارمش
نمی‌دونم اصلاً انگار نتونستم نه بگم
اعصابم انقدر خورد شد از این کار دقیقاً طبقه بالاییمونم همین مشکل داشتیم هی میومد می‌گفت بچه رو بده من نمی‌دادم اً نمی‌دونم سر این خانم چرا اینجوری کردم حالا نمی‌دونم احساس کردم مربی مهد کودکی یه ذره اعتماد کردم نمی‌دونم چرا انگار
الان ۵ دقیقه است که بردتش پایین
همش نگرانم همش میگم برم بیارمش
به شوهرم گفتم میگه نه این اخلاق تو خیلی بده اینجوری خوب نیست واقعاً الان تو این دوره زمونه نمیشه به کسی اعتماد کرد بعد فردا خدایی نکرده یه اتفاقی هم بیفته میگم مادرش نباید بچه رو می‌داد نمی‌دونم چیکار کنم به نظرتون دارم اشتباه می‌کنم یا یا نه مثلاً مشکل نیست یه نیم ساعت بخواد خونه کسی بمونه؟