امروز دخترم کاردرمانی داشت بردم گفتن عضلاتش خیلی ضعیفه باید زیاد باهاش کار بشه. بعد چندتا روانشناس اونجا بودن دخترم رو دیدن گفتن دخترت اصلا اصلا اتیسم نداره دخترت فقط تاخیر داره. باورتون نمیشه اونجا هر چی به دخترم میگفتن دخترم جواب میداد تازه یکی از اونا پرسید آسنا کیه در کمال ناباوری دخترم گفت منم. خوشحالم زحماتم جواب داد دخترم الان صد صد نشده اما خیلی خیلی خوب شده تازگی شعر یاد گرفته میخونه تا یه جمله سه کلمه ای میگه. یکی از روانشناسا گفت انقد با دخترت خوب کار کردی دخترت خیلی پیشرفت کرده که اگه میاوردی کار درمانی انقد پیشرفت نمی‌کرد بعد به شوهرم گفت به همسرتون افتخار کنید مادر نمونه ای. ینی همونجا بغض کردم به زور خودمو کنترل کردم گریه نکنم این حس برا همه ی مادرای که بچشون یه مشکلی داره میخوام چقد حس قشنگیه🥹🥹🥹

۲۳ پاسخ

عزیزم باگفته هات گریه م گرفت،خیلی خوشحال شدم برات مادر نمونه⁦❤️⁩

خیلی خوشحال شدم عزیزم خداروشکر

خدارو صدمرتبه شکر عزیزم

خیلی خوشحالم عزیزم آرزوی موفقیت های روز افزون برای دختر گلت

عزیزم دقیقا چجوری باهاش کار میکنی

الان منم اشکم درومد 🥺 من بهت چی گفته بودم دیدی حالا برو حالشو ببر 🥹🥹🥹🥹🥹

خداروشکر مامان آسنا قطعا انرژی مثبت شما و امیدتون ب خدا باعث پیشرفت دخترتون شده قطعا دخترتون سالمه فقط تاخیر ب امید خوشحالیه همه‌ی مامان های غصه دار♥️♥️

الهی شکر...چقدر تو این حال بدم با این خبر خوشت خوشحال شدم..بخدا دارم از خوشحالی گریه میکنم

وای چقدر برات خوشحال شدم راستش از وقتی عکست و گذاشتی دیدمت خیلی تو فکرم بودی میگفتم خدا کنه بچه اش خوب بشه خدارو شکر

الهی شکر انشالله خدا همیشه دلتو شاد کنه خوش خبر باشی قلبم

الهی شکر 🤲 خیلی برات خوشحال شدم مادر نمونه . نتیجه زحماتتو گرفتی❤

عزیزم بسیار عالی خیلی عالی خدا قوتت بده و پرتلاش ادامه بده خدا پناهت باشه

منم کریم گرفت فقط یه قوای بین خودت و شوهرت بزار هیچ وقت بچت به خاطر تاخیر تحقیر نکنید هیچ وقت سرش منت نزاری
بچت باهوشه پس مواظب باش بهش چیزی نگی حتی یک بار

مامانا آسنا من مامان نهالم میشه عکس کارتا و کتاب داستانارو هم برا من بفرستی هر چیزی که با آسنا کار میکنی خیلی خوشحال شدم برات امیدوارم که روزی منم مث تو خوشحال بیام اینجا بگم 🥺🥺

باید تبریک گفت ب هم چین مادری هم چنان قوی تر به راه ات ادامه بده

عزیزم مگه مشکل دخترت چی بود؟؟

سلام خداروشکر ‌خوشحال شدم برات

الهی شکر خدا هیچ پدر و مادری رو با بچش امتحان نکنه
انشالله صد صد بشه بیای برامون تعریف کنی

عزیزم بهت افتخار میکنم منم بغضم گرفت

فدات بشم مبارکت باشی این شادی

منم گریه کردم ، تبریک میگم دوستم

خوشحال بوم عزیزم .هزاربار شکر ..آفرین بو توش که بجیگای دانیشتن و غم خواردن تلاشت کردو که مندالکت پیشرفتی بکا 👏👏

خداروصدمرتبه شکر

مقالات مرتبط

علت رشد نکردن کودک
علت رشد نکردن کودک چیست؟
رفتار با کودک حاضرجواب
رفتار مناسب با کودک حاضر جواب
چگونه کودک را از پوشک بگیریم
چگونه کودک را از پوشک بگیریم ؟+ فرآیند سه روزه
کتاب خواندن برای کودک از بارداری
کتاب خواندن برای کودک از بارداری

سوال های مرتبط

مامان مامان عشقم❤❤ مامان مامان عشقم❤❤ ۴ سالگی
امروز دخترمو بردم گفتار درمان گفتش دخترت از نظر ذهنی یکسال عقبه .باید بیاریش باهاش کار کنم تو ۶ ماه نتیجه بگیری .تو یک ماه هم نتیجه کارو ببینی. خیلی ناراحتم که دخترم حرف زدنش خوب میشه یا نه ‌.
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۴ سالگی
مادر بودن همینجوریش سخته ولی برا بعضیا خیلی سخته مخصوصا اونایی که دوقلو یا شیر به شیر دارن. این وسط یکی از بچه ها بخاطر تاخیر تکامل زیاد نیاز باشه خیلی باهاش کار کنی. یه بچه یکساله خیلی شیطون داشته باشی که اصلا خواب نداره فقط دنبال شیطونی و بازی کردنه. بخاطر دخترت اصلا نتونی یه تی وی روشن کنی یا گوشی دستت بگیری چون دکتر منع کرده. وتوی مادری که از یه طرف به شدت خسته ای و از یه طرف تو خونه ای حتی تی وی روشن نیس که سریالی که دوس داری رو ببینی به شدت حوصلت سر رفته و بیرونم دست تنها با دوتا بچه کوچیک اصلا نتونی بری. کلیم کار رو سرت ریخته و بچه ها نمیزارن به کارات برسی 😤😣😣😣
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان قند عسل مامان قند عسل ۳ سالگی
مامانا دخترم خیلی باباییه اما وقتی میبیندش کلا قاطی می‌کنه صد بارم صحبت کردم که اینجوری نکن گریه داد الکی سر هیچییییا کسی کار نداره باهاش بیرونمم همیشه زهر می‌کنه امشبم سر بچه بحث کردم میگه این چه زندگیه آخه من چیکار کنم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۴ سالگی
خیلی ناراحتم. دخترم نمیدونم چش میشه یهو. به یه چیز گیر میده دیگه جیغ و گریه هر کار میکنم اصلا آروم نمیشه همش میخوام خودمو کنترل کنم عصبی نشم اما مگه آروم میشه نزدیکه پریودیم هستم همینجوری عصبی این بچه م اینطوری میکنه کلا دیوونه شدم انقد جیغ زد گریه کرد منم بغلش کردم هی گفتم مامان گریه نکن اصلا واقعا نمیدونم برا چی هم گریه میکنه فقط دنبال به نست برا جیغ و گریه منم یه سیلی زدم واقعا کنترلم از دست دادم یکم دیگه گریه کرد آروم شد. آخه حتما باید میز دمش آروم میشد خدایا فقط صبر. نمیخوام به جایی برسم بچمو بزنم ولی واقعا اذیتت میکنن خیلی 😔😔
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان مهدیار مامان مهدیار ۴ سالگی
دارم دق مبکنم رسما ،بچم حرف نمیزد جز چن تا کلمه،گفتار درمان اومد سه ماه خیلی پیشرفت کرد شروع کرد به کلمه گفتن،به خاطر بعضی رفتاراش مثل پرت کردن وسایل،و کم بودن تمرکزش بردم روانپزشک کودک اگر صلاح میدونه کار درمانی هم ببرم بهم گفت احتمال اوتیسم هس ،نوشت ببرم تست اوتیسم 😭
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان نفسم مامان نفسم ۴ سالگی
دیشب با همسایمون که دخترش با دخترم دوستن رفتیم تو میدون جلو خونمون بچه ها بازی میکردن بعد اومدن پیش ما دیدم زانوی دخترم زخم شده افتاده بود خیلیم بد زخم شده بود ولی گریه نمی‌کرد دست زدم بهش یه کوچولو آخ اوخ کرد همسایمون بهش گفت گریه نکن وگرنه دیگه نمیایم تو میدون
وقتی اومدیم خونه خیلی گریه کرد چون خیلی درد داشت

امروز بهش گفتم چرا بیرون گریه نکردی تو خونه گریه کردی گفت آخه اونجا ترسیدم کسی صدای گریمو بشنوه
😭😭😭😭
خودم همیشه بهش میگم هروقت دوست داشتی گریه کنی گریه کن گریه کردن اصلا اشکال نداره ولی همیشه بیرون یا گریه نمیکنه یا بی صدا اشک می ریزه
این همسایه هم شده درد
دخترشم پارسال به دخترم گفت اگه آدم گریه کنه خدا دوسش نداره، بعداً به دخترم گفتم خدا همیشه دوسمون داره حتی اگه گریه کنیم

به نظرتون چیکار کنم دخترم دیگه جلو خودشو نگیره برای گریه کردن جلو مردم
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان فاطمه نازم مامان فاطمه نازم ۳ سالگی
سلام. دوستان یه چیزی بگین از این حال بد رها بشم.
من نزدیک پریودم هست و یه مدته خیلی بداخلاق میشم. امروز خیلی حالن بد بود خیلی زیاد.
با همسرم دعوام شد.همسرم آروم بود و دادو بیداد نمیکرد ولی بحث شد بینمون که من شدیدا صدام رفت بالا و جیغ و داد کردم که تو عمرم اینجوری داد نزده بودم. دخترمم بود که ترسید و گریه کرد.من خیلی بد جیغو داد کردم که اصلا دست خودم نبود انگار یه لحظه جنون بهم دست داد و هر لحظه حس کردم دارم سکته میکنم.
دخترم امروز رو یادش میمونه؟ چیکار کنم فراموش کنه؟ خیلی دخترم حساسه اصلا دوست نداشتم اینجوری بشه. یه لحظه روانی شدم اصلا باورم نمیشه امروز اینجوری جیغو داد کردم سر شوهرم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان ارسلان مامان ارسلان ۴ سالگی
سلام مامانای قشنگ
خسته نباشید
اومدم درمورد تجربه ۲ جلسه اول گفتار درمانی براتون بگم که اگه کسی نیاز داشت استفاده کنه
اول بگم پسر من ۳سال و نیمشه ب شدت شیطون و تا حدود ۱۰۰کلمه میگه ولی جمله نمیگه یا جمله ۲ کلمه ای میگه
دکتر گفتن که تاخیر گفتار داره ولی جای نگرانی نیست به زودی کامل گفتارش خوب میشه
از لحاظ اوتیسم و بیش فعالی هم ارزش یابی میشن
بعد چندتا بازی با پسرم انجام داد و گفت خداراشکر از لحاظ هوش هم خوبه
گفتن سعی کن میوه های سرد مخصوصا خیار کاملا حذف بشه
غذاهای گرم بیشتر استفاده بشه
روزانه یه لیوان شربت زعفران و عسل بهش بدم
و جمله های ۳ کلمه ای با صدای بلند بگم
پسر من خیلی همکاری نمیکنه که باهاش کار کنم ولی چاره ای نیست باید ادامه بدیم
جلسه ی بعدی قراره یه سری نرمش روی زبان و فک و دهان و صورتش انجام بده با دست که تقویت ماهیچه و عضلاتش بشه
امیدوارم نتیجه بده
متاسفانه خودم به شدت استرس دارم وبیش از حد این موضوع ذهنما درگیر کرده و اینکه حرفای اطرافیان بدتر میکنه
دعا کنید زودتر کامل حرف بزنه که اینقدر جیغ نزنه
شیطونیاش به یه طرف حرف نزدنش و لجبازی به طرف
ایشالا که با دعای شما زودتر به حرف بیاد
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان نهال مامان نهال ۳ سالگی
میشه مامانا یکم آرومم کنید من هرگز دخترمو دعوا نمیکنم الان ی ی هفته ای میش هم رفتار دخترم عوض شده هم من و من دعواش میکنم فقط کلامی هرکز دست بلند نمیکنم اما متوجه شدم دخترم از این شرایط ناراحت انقد گریه کردم سرم درد میکنه چقد مادر بودن سخته
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان asal مامان asal ۴ سالگی
سلام مامانا...دخترم دو هفته پیش با تب کنترل نشده رسوندمش بیمارستان گفتن ویروس گرفته ۴ روز بسترس شد مرخص شد....بعد دو هفته دوباره با همون علائم تب کنترل نشده بازم اوردمش بعد ۳ روز بستری و انتی بیوتیک امروز گفتن عفونت خون داره امروزم مونده بیمارستان انتی بیوتیک و سرم درمانی کسی تجربه ای داره خیلی نگرانم😔
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان محمد مامان محمد ۳ سالگی
امشب خیلی گریه کردم
دخترم سه ماهه هست و پسرم سه ساله پسرم بهم خیلی وابسته هست نمیتونم شبا بخوابونمش تو بغلم زود تر از دخترم خواب می‌ره
از بس هم کار دارم تو خونه وقت بازی باهاش ندارم وقتی هم عصبی میشم باهاش تندم از خودم بدم میاد هر شب میگم فردا دیگه خوب تر میشم اما نمیشه
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان همتا 👨‍👩‍👧💟 مامان همتا 👨‍👩‍👧💟 ۴ سالگی
واقعا بعضی مادر ها باید خودشون اول تربیت شن بعد بچرو تربیت کنن😑
امشب دخترمو برده بودم خانه بازی
دخترم یه صندلی کوچیک برداشت بشینه روش
یه دختر بچه اومد ازدستش گرفت دخترمم گفت میخوام بازی کنم اونم همش داد میزد برای منه
دخترمم زد زیر گریه اومد منو بغل کرد منم با لبخند گفتم خاله برای همه بچه هاس
دخترمو بردم اون ور تر تا آروم کنم یدونه صندلی دیگه دادم بهش باز دختر اومد از دخترم گرفت گفت این رنگ و میخوام
مامانش هم انگار نه انگار که دختر من داره گریه میکنه همش میگفت حلما این رنگو میخواد 🙄
منم به دخترم گفتم بیا این ور ولش کن
بازم شعور باباش اومد عذر خواهی کرد بخاطر گریه دخترم
دومین سری که اومد صندلی دخترمو برداشت دخترم رفت آورد گفت برای منم هست😹
منم بخاطر رفتار بچه اصلا ناراحت نشدم چون بچه هستن دیگه خودمم بچه دارم سن لجبازیشون
ولی مادر که حق بجانب هر صندلی که دخترشان دخترم می‌گرفت میگفت حلما اینو دوست داره🤭
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان هناس مامان هناس ۳ سالگی
هی روزگار یه زمانی ما و خانواده شوهرم خیلی با هم خوب بودیم شریک بودیم پیش هم تو یه خونه اگه خونه نمیبودن من طاقتم نمیگرفت یا اونا تا بعد یه مدت سر دخترم حساس شدن میگفتن تو نمیزاری بیاد پیشمون این بچه مال خودمون ما بزرگش کردیم ما مادرشیم کلا شد دعوا به مادر شوهرم گفتم ارزش نداره دعوا کنی دخترم اول آخر پیش خودم ولی قبول نکردن تا این که داشتیم خونه جدا میکردیم گفت وقتی رفتی خونه خودت خونه ما نیا

الان نزدیک‌ ۳ ماه خونه جدا کردم خونشون نمیرم دخترمم شوهرم آخر هفته در حد ۳ یا ۴ ساعت میرن یا اگه بشه یه تفریح با هم میرن که دخترم گریه میکنه میگه خونه نمیام بهانشونو میگیره

به خودم قول دادم چه یه نوه چه ده دوسش دارم اما دل مادر یا پدرش نمیشکنم و طردش کنم💔💔💔💔💔💔💔
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان عسل و کوروش مامان عسل و کوروش ۳ سالگی
وای من چقد نگران شدم، دخترمو عصری دسشویی شستم ینی شلوارش پی پی کرده بود رفتم شستم گفتم برو شورت و شلوار
بپوش، دخترم رفته بود برا اینکه گرم بشه باسنشو چسبونده بود به بخاری، من تو همون دسشویی یه صدای ریز گریه شنیدم، رفتم دیدم وحشت کرده میگه سوختم دلم ریییخت دیدم بله باسنش کباب شده، سریع پمادای سوختگی که داشتم خیلی عالی بودن زیاد زدم ولی انگار اصلا فایده نکرد ینی مجال نداد که گفت باید لباسمو بپوشم، بعد نیم ساعت دیدم بدترشده، بازم زدم، بازم لباس پوشید، یه ساعت بعد دیدم تاول زده طفلکم بازم پماد زدم ولی به زور پنج دقیقه سرگرمش کردم نپوشید، ینی باورتون نمیشه تو این 6 ساعت یه بار حرف از سوختن و ناراحتی و درد نزد چقدر بچه ها طاقت دارن من دخترم باید به زور بفهمیم چیزیش شده یا جاییش درد میکنه، از این میترسم که نمیگه جاییش درد داره، دختر قوی و باهوشیه ماشالله ولی از اوناست که تو خودش میریزه، الان از درد تو خواب چشماشو گرد باززز کرد جیغ زد سریع پماد زدم دیگه نپوشوندم چون خوابید بعد پماد الانم بالاسرشم برنگرده طفل معصومم
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان فاطمه مامان فاطمه ۳ سالگی
سلام مامانا خواهش میکنم جواب بدین.. معذرت می‌خوام که میگم دخترم از دیروز شکمش شل شده یعنی نهایت چهار پنج بار کار می‌کنه بعد ببخشیدا خیلی سبز و آبکیه و لخته لخته..امروز بردم دکتر چیز خاصی نداد فقط شربت سرما خوردگی و پودر پدی لاکت ..چیکار کنم زودتر خوب بشه🥺
مشاهده ۱ پاسخ دیگر